۰ نفر

همگرایی «رشد اقتصادی» و «گردشگری»

۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۹:۲۸
کد خبر: 128021

توسعه گردشگری یا رشد اقتصادی؟ کدام یک بر دیگری مقدم‌اند؟ آیا توسعه گردشگری در یک کشور به رشد اقتصادی منجر می‌شود، یا بالعکس، آیا کشورهای توسعه یافته صاحبان صنایع گردشگری پیشرو هستند؟

این فرضیه که هر چه صنعت گردشگری در کشور پیشروتر باشد، اقتصاد آن کشور نیز رشد می‌کند، سال‌هاست که وجود دارد. اما به تازگی این باور نیز به وجود آمده که این رشد اقتصادی است که به گسترش گردشگری دامن زده است و حتی برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهد که در بعضی موارد، رشد اقتصادی و توسعه گردشگری دو مولفه کاملا جدا از یکدیگرند. حال سوالی پیش می‌آید؛ تکلیف کشورهای درحال توسعه چیست؟ آیا می‌توانند برای به دست آوردن رشد اقتصادی بر صنعت گردشگری تکیه کنند؟ یا باید از طریق دیگری به رشد دست یافته سپس منتظر ورود گردشگران باشند؟

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، احمد جعفری‌صمیمی، سمیه صادقی و ثریا صادقی، محقیقن دانشگاه‌های مازندران و آزاد فیروزکوه در مقاله‌یی انگلیسی با عنوان«Tourism and Economic Growth in Developing Countries» یا توریسم و رشد اقتصادی در کشورهای درحال توسعه به این سوالات پاسخ می‌دهند. در ادامه خلاصه‌یی از ترجمه فارسی این مقاله را با هم می‌خوانیم. گردشگری به یکی از مهم‌ترین کالاهای بخش صادرات در کشورهای توسعه‌یافته بدل شده است. بر سر این مساله که گردشگری نه‌ تنها باعث افزایش درآمد تجارت بین‌الملل می‌شود بلکه فرصت‌های شغلی ایجاد می‌کند، درآمد بخش‌های مختلف اقتصاد را افزایش می‌دهد و در نهایت باعث رشد کل بخش اقتصاد می‌شود، تجمیع نظر وجود دارد. به همین دلیل توسعه صنعت گردشگری به یک هدف مهم برای اکثر دولت‌ها به خصوص در کشورهای درحال توسعه تبدیل شده است. آمار سازمان جهانی گردشگری(UNWTO) نشان می‌دهد که متوسط رشد صنعت گردشگری کشورهای درحال توسعه در بازه زمانی 2005-1990، 6.5 درصد بوده است. این درحالی است که این آمار برای کل جهان در دوره زمانی مشابه رقم 4.1درصد را نشان می‌دهد. مشارکت گردشگری در رشد اقتصادی را می‌توان از طریق صادرات مرتبط با این صنعت ملاحظه کرد، صادراتی که 40درصد کل صادرات خدمات در دنیا را تشکیل می‌دهد و این صادرات را در بالاترین سطح مبادلات جهانی قرار می‌دهد. تخمین‌ها نشان می‌دهد که صنعت گردشگری رقمی میان 3تا 10درصد تولید ناخالص ملی(GDP) را در کشورهای جهان درحال توسعه به خود اختصاص داده است.

به طور کلی، یک تفکر عمومی و به صورت گسترده پذیرفته شده وجود دارد که صنعت گردشگری می‌تواند نقشی بنیادین را در رسیدن کشورهای درحال توسعه به رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی ایفا کند. این عقیده که گردشگری اگر علت اصلی رشد نباشد، می‌تواند نقشی اساسی در رشد اقتصادی ایفا کند در ادبیات اقتصادی فرضیه رشد بر پایه گردشگری نام دارد. این نظریه از همگامی رشد اقتصادی و توسعه صنعت گردشگری نشات گرفته است. اما این همگامی، همزمان سوالی را نیز در ذهن مطرح می‌کند، آیا به واقع توسعه گردشگری علت اصلی یا کمکی رشد اقتصادی بوده است؟ یا این رشد اقتصادی است که باعث گسترش صنعت گردشگری بوده است؟ برخی از مطالعه‌ها نشان‌ داده‌اند که گردشگری تاثیری مستقیم بر رشد اقتصادی داشته است. برای مثال می‌توان به کشورهای اسپانیا، یونان، ترکیه و تایوان اشاره کرد. در عوض برخی دیگر از مطالعات در مورد کشورهایی مانند چین، عکس این فرضیه را نشان می‌دهد. برخی تحقیق‌ها نیز به عنوان مثال در مورد کره جنوبی بی‌تاثیر بودن این دو مقوله را بر یکدیگر ثابت کرده‌اند. با این وجود، تاکنون مطالعه زیادی درباره ارتباط سببی و بلندمدت صنعت گردشگری و رشد اقتصادی انجام نشده است. در عوض اکثر مطالعات به نمونه‌هایی از کشورهای توسعه یافته و نقش گردشگری در این کشورها پرداخته‌اند تا بتوانند الگویی برای کشورهای درحال توسعه بیابند. این نوشتار اما در نظر دارد تا با پرداختن به مساله تاثیر رشد بین‌‌المللی گردشگری و توسعه کشورهای درحال توسعه، اثربخشی صنعت گردشگری بر بخش اقتصاد در کشورهای درحال توسعه را به صورت کلی و جهان‌شمول اثبات کند. گردشگری، رشد و فقرزدایی گردشگری یک صنعت چند جانبه است. به این معنا که صنایع زیادی را درگیر می‌کند و محصولات‌شان را در بازاری بین‌المللی به فروش می‌رساند. از این روست که اقتصاددانان معمولا به بررسی تاثیرات اقتصادی توسعه گردشگری بر بخش اقتصاد می‌پردازند. تاثیرات صنعت گردشگری در مقایسه با سایر بخش‌های اقتصاد بر بخش وسیع‌تر و متنوع‌تری از جامعه تاثیرگذار است. تاکنون نظریه‌های پیشتاز نقش بالقوه صنعت گردشگری در پیشبرد رشد، ایجاد شغل و تولید درآمد برای دولت‌ها را پررنگ کرده‌اند. این ارتباط اقتصادی با عنوان فرضیه رشد گردشگری محور شناخته می‌شود. بر پایه این فرضیه، گردشگری بین‌المللی به عنوان یک عامل استراتژیک و بالقوه برای رشد اقتصادی شناخته می‌شود. به طوری ‌که هزینه‌کرد گردشگران به عنوان یک شکل جایگزین از صادرات، درآمد تجارت بین‌الملل را تامین می‌کند. متعاقبا، این نظریه برای واردات کالاهای سرمایه‌ برای تولید کالاها و خدماتی که به رشد اقتصادی در کشورهای میزبان منجر می‌شود، استفاده می‌شود. از سوی دیگر، گردشگری بین‌المللی حداقل به دو نوع دیگر در افزایش درآمد سهیم است: اول، افزایش کارآیی و بهره‌وری به خاطر ایجاد رقابت میان بنگاه‌ها و مقاصد گردشگری رقیب بین‌المللی و دوم تسهیل بهره‌برداری از اقتصاد مقیاس در بنگاه‌های محلی. به علاوه گردشگران به طور معمول خدمات و کالاهای اساسی مانند اقامت، غذا، امکانات حمل و نقل و خدمات تفریحی و سرگرمی را در کشور میزبان تقاضا می‌کنند. در بسیاری از کشورهای درحال توسعه برای تامین این تقاضا میزان فعلی تولید نیازمند رشد و افزایش است. این مساله نیز خود دو تاثیر مثبت بر اقتصاد خواهد داشت: اول افزایش در تولید و درآمد دوم رشد نرخ اشتغال چراکه صنعت گردشگری، صنعتی حساس به نیروی کار است. گذشته از این، باوری وجود دارد که صنعت گردشگری به طور خاص منفعت بخش فقیر جامعه را تامین می‌کند چراکه گردشگری می‌تواند به طرز تاثیرگذاری در رشد بخش اقتصاد، اشتغال و کاهش سطح فقر مشارکت کند. این باور به معرفی مفهوم گردشگری طرفدار قشر ضعیف منجر شده است. هر چند به دلایل ذکر شده صنعت گردشگری می‌تواند تاثیر بسزایی در رشد کشورهای درحال توسعه داشته باشد اما یک مشکل بزرگ در سر راه این استراتژی وجود دارد؛ کشورهای فقیر به طور خاص آن دسته از کشورهایی که از نرخ بالای بیکاری، کمبود تولید سرانه ناخالص ملی و ضعف در صادرات محصولات رنج می‌برند با مشکلاتی در زمینه رقابت در بازار بین‌المللی گردشگری روبه‌رو هستند. بنابراین، این سوال پیش می‌آید آیا کشورهای درحال توسعه به واقع می‌توانند سهمی از بازار رو به رشد گردشگری بین‌المللی را از آن خود کنند؟ به عبارت دیگر، آیا رشد صنعت گردشگری در مقیاس جهانی توانسته تاثیری مثبت بر رشد کشورهای درحال توسعه داشته باشد؟ آزمون‌ها چه می‌گویند؟ این نوشتار با مطالعه داده‌های مربوط به تولید ناخالص ملی و سایر شاخص‌های اقتصادی 20کشور درحال توسعه در بازه زمانی 1990 تا 2005 و بررسی جایگاه و رشد گردشگری در این کشورها در بازه مشابه زمانی، اثبات می‌کند که صنعت گردشگری و بخش اقتصاد در این کشورها همگرایی داشته و نهایتا نتیجه می‌گیرد که توسعه گردشگری به رشد اقتصادی منجر شده است. لازم به ذکر است که داده‌های تحقیق از بانک داده بانک جهانی (world bank) استخراج شده و از آن جهت که لازم است کشش داده‌ها بی‌تاثیر شود در دستگاه لگاریتم قرار داده شده‌اند. برای اثبات این مدعا از سه آزمون ریشه واحد«پسران-شین»، علیت «گرنجر» و همگرایی «جوهانسون» استفاده شده است. آزمون «پسران-شین» نشان می‌دهد که داده‌های مورد نظر با یکدیگر همگرایی دارند. از طرف دیگر آزمون گرنجر نظریه عدم ارتباط علی میان داده‌ها را رد می‌کند و این نتیجه را حاصل می‌آورد که رشد اقتصادی و توسعه گردشگری هر دو بر یکدیگر اثرگذارند و به عبارت دیگر همان عواملی که باعث رشد صنعت گردشگری می‌شوند، رشد اقتصادی را نیز نتیجه می‌دهند. نهایتا آزمون جوهانسون با رد فرضیه عدم همگرایی نشان می‌دهد که میان میزان تولید ناخالص ملی و توسعه گردشگری یک رابطه بلندمدت وجود دارد. به طور کلی می‌توان گفت که این نوشتار ثابت می‌کند که میان صنعت گردشگری و رشد اقتصادی همگرایی و ارتباطی علی و دو طرفه وجود دارد. در واقع می‌توان گفت که با استناد به یافته‌های این تحقیق، فرضیه‌های رشد گردشگری محور و گردشگری طرفدار قشر ضعیف را تایید می‌کند. همچنین بر این موضوع نیز صحه می‌گذارد که وضعیت مطلوب اقتصادی یک کشور بر میزان جذب گردشگر اثر مثبت دارد. بنابراین دولت‌ها باید به این مساله توجه داشته باشند که گرچه رشد اقتصادی از توسعه گردشگری متاثر است اما همچنین بر آن نیز اثر می‌گذارد لذا بهبود وضعیت بهره‌وری، افزایش تولید و گسترش صادرات، تاثیر بسزایی بر جذب گردشگر و توسعه گردشگری خواهد داشت.