۰ نفر

دیپلمات اسبق وزارت‌ امور خارجه:

اعراب قمارباز، ۴۰۰ میلیارد دلار به باد دادند

۴ خرداد ۱۳۹۶، ۹:۴۳
کد خبر: 195524
اعراب قمارباز، ۴۰۰ میلیارد دلار به باد دادند

هر چند بسیاری از تحلیل‌ها ناظر بر آن بود که سیاست و استراتژی ترامپ در روابط بین‌الملل روی دو حوزه اساسی و بنیادین آسیای جنوب‌شرقی و غرب آسیا و منطقه خاورمیانه است و ترامپ منطقه آسیای جنوب‌شرقی را در اولویت قرار داده است اما با سفر چهل‌وپنجمین رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده به ریاض در 20 می، وی نشان داد که باز هم خاورمیانه حرف اول واشنگتن و بالطبع ترامپ را در سیاست خارجی می‌زند.

 سفر دونالد ترامپ به فلسطین اشغالی، واتیکان و عربستان سعودی که از ریاض شروع شد با دیدار از واتیکان، حضور در نشست سران گروه7 (G7) در سیسیل ایتالیا و همچنین حضور در مقر سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، در بروکسل در تاریخ 25 می به پایان خواهد رسید اما نقطه تمایز ترامپ با سردمداران قبلی کاخ سفید در این است که او در زمان تبلیغات انتخاباتی‌اش نیز خطاب به تمامی متحدین آمریکا در شرق آسیا، قاره اروپا و همچنین خاورمیانه اعلام کرد باید این کشورها خودشان هزینه تأمین امنیتشان را بپردازند و بیش از این باری بر دوش ایالات‌متحده نباشند. در‌این‌راستا، اولین گام در حوزه کره‌جنوبی برداشته شد.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از وقایع اتفاقیه ، سئول در ماه آوریل سال جاری استقرار سامانه موشکی تاد را آغاز کرد؛ بنابراین قابل پیش‌بینی بود که هدف اصلی سفر ترامپ به عربستان هم در انتقال هزینه‌های نظامی فعالیت‌های آمریکا در خاورمیانه به عهده اعراب باشد. رئیس‌جمهوری جدید در برنامه‌های تبلیغاتی خود نشان داد که بیش از بیرون آمریکا، دغدغه داخل کشورش را دارد و لذا درصدد است با قدرت مانور خارجی واشنگتن، به وعده‌هایش در کاهش بیکاری، ارتقای وضعیت معیشت و رفاه مردم ایالات‌متحده جامه عمل بپوشاند اما تأمین پول این اقدامات باید از جیب هم‌پیمانانش به‌ویژه کشورهای عربی باشد که با برخورداری از پترودلار، وابستگی امنیتی نیز به آمریکا دارند. درباره سفر ترامپ به منطقه و تأثیرات آتی آن گفت‌وگویی کردیم با دکتر مرتضی موسوی‌خلخالی که سابقه کار دیپلماتیک در وزارت امورخارجه در حوزه خاورمیانه را دارد و از کارشناسان حوزه منطقه است که در ادامه می‌خوانید:

در قاعده روابط بین‌الملل، اولین سفر یک رئیس‌جمهوری نشان‌دهنده اولویت دولتش در مسئله سیاست خارجی است، از‌سوی‌دیگر، با توجه به این نکته بسیاری از کارشناسان دغدغه و اولویت سیاست خارجی ترامپ را منطقه آسیای جنوب‌شرقی به‌ویژه چین می‌دانستند اما اولین سفر خارجی ترامپ به منطقه خاورمیانه تمام تحلیل‌ها را به گونه‌ای نقض کرد، از دید شما آیا ترامپ اولویت سیاست خارجی خود را منطقه آسیای جنوب‌شرقی می‌داند یا آسیای غربی و منطقه خاورمیانه؟

دلیل اولویت سفر خارجی ترامپ به شخصیت و کاراکتر او بازمی‌گردد، چنان که روشن و واضح است ترامپ بیشتر از اینکه در ردای رئیس‌جمهوری آمریکا، عالِم به روابط بین‌الملل و حقوق بین‌الملل باشد، یک تاجر است و از دید یک تاجر تنها چیزی که اولویت دارد کسب سود و منفعت بیشتر است. او برخلاف رؤسای‌جمهوری پیشین آمریکا خاورمیانه را محل کسب سود می‌داند با این تفاوت که به سان اسلاف خود تمایلی هم به حضور مستقیم و هزینه از سوی واشنگتن در این منطقه را ندارد. قطعا اولویت‌بندی سفر او به منطقه خاورمیانه فقط همین قراردادهای نفتی و تسلیحاتی است. مطمئنا آمریکا در مقام مقایسه سودآوری منطقه آسیای جنوب‌شرقی و غرب آسیا به‌ویژه منطقه خاورمیانه و به‌ویژه کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس، جانب دوم را خواهد گرفت زیرا که بازیگران و صحنه‌گردانان منطقه آسیای جنوب‌شرقی، وضعیت و شرایط بسیار متفاوتی با منطقه خاورمیانه دارند؛ از هوش بالای سیاسی چین گرفته تا مسائلی مانند کره‌شمالی هسته‌ای و عدم سودآوری لازمه برای آمریکا زیرا بزرگ‌ترین رقیب اقتصادی آمریکا یعنی چین، دست برتر را در منطقه آسیای جنوب‌شرقی دارد اما مسلما منطقه خاورمیانه به‌واسطه منابع نفتی و گازی سرشار می‌تواند منبع درآمد خوب و درعین‌حال آسانی برای ترامپی باشد که در شعارهای انتخاباتی‌اش وعده اشتغال و توسعه اقتصادی داخلی داده است. از‌سوی‌دیگر، وضعیت متشنج خاورمیانه بستر مناسبی برای درآمدزایی از طریق فروش تسلیحات برای آمریکاست. بزرگ‌ترین شرکت‌ها و کمپانی‌های آمریکایی و یکی از تجارت‌های استراتژیک این کشور علاوه بر انرژی بحث سلاح است. ترامپ با اولویت سفر خود به منطقه خاورمیانه تنها و تنها با مانور بر ایران‌هراسی سعی در فروش اسلحه‌های خود داشته و این قرارداد تقریبا 400 میلیون دلاری که بزرگ‌ترین قرارداد فروش تسلیحات در جهان است، نشانه به‌بارنشستن این سیاست واشنگتن است؛ البته این نکته را هم باید گفت که چین در منطقه آسیای جنوب‌شرقی به‌عنوان یک بازیگر باهوش، اجازه تنش و تشنج را نخواهد داد و هیچگاه نخواهد گذاشت که این منطقه به سوی جنگ پیش برود، هرچند همواره ملتهب بوده است. پس در کل باید گفت که اولویت سفر ترامپ به منطقه خاورمیانه به‌خاطر سهل‌الوصول بودن اهدافش در این منطقه است.

اما نخستین سفر خارجی ترامپ در بیستم می به مقصد ریاض رقم خورد و همچنانی که شاهد بودیم مواضع و محورهای متفاوتی شاکله اهداف این سفر را تشکیل داد، از مبحث ایران‌هراسی تا مسئله تروریسم و جنگ سوریه و بحث فلسطین و اسرائیل. از دید شما در یک نگاه کلی کارنامه سفر ترامپ به خاورمیانه و عربستان را چگونه می‌بینید؟

ترامپ با این سفر خود به عربستان‌سعودی و دیدار با تقریبا سران 40 کشور عربی و اسلامی و انعقاد قراردادهای انرژی و تسلیحاتی تقریبا کارنامه خود را متناسب با اهداف و برنامه‌های از قبل‌تعیین‌شده‌اش از این سفر تنظیم کرد. چنانی که گفتیم با اندیشه‌های اقتصادی ترامپ آنچه بیشتر از همه اولویت پیدا کرد، بحث قراردادهای تسلیحاتی و انرژی و سود سرشاری بود که از آن واشنگتن شد. سخنرانی او در میان سران کشورهای اسلامی و عربی فقط ایجاد بستری مناسب‌تر برای اهداف اقتصادی بعدی بود. ترامپ و ریاض با مانور بر ایران‌هراسی سعی در القای این ترس به سایر کشورها بوده و هستند تا از این محمل سودهای کلان دیگری به جیب واشنگتن سرازیر شود.

اما نکته مهم که در این سفر وجود داشت رفتار کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس در همراهی با مسئله ایران‌هراسی بود. دلیل دامن‌زدن کشورهای عربی به این مسئله را ناشی از چه می‌دانید؟ آیا عدم همراهی و همکاری این کشورهای عربی با تهران جز به تشتت آرا و ایجاد تنش در منطقه خاورمیانه نتیجه دیگری می‌تواند در پی داشته باشد؟

اگر بخواهیم به سوی دیگر این سفر یعنی میزبانان و تحلیل رفتار آنها بنشینیم باید گفت که حضور سران نزدیک به 40 کشور در ریاض نشان‌دهنده این است که این کشورها در مورد سیاست‌های خود در قبال تهران به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی همیشه دچار اشتباهات محاسباتی، آن هم از جنس استراتژیک بوده‌اند. با نگاهی به تاریخ معاصر هم این نکته بارز به‌خوبی خود را نشان می‌دهد که هیچگاه این کشورها از جانب ایران خصومت، دشمنی، تعرض یا تعدی را ندیده‌اند و اتفاقا در جهت کاملا عکسش ایران گاهی به حمایت از آنان پرداخته است؛ مثلا در همین دهه 90 میلادی و جنگ اول خلیج‌فارس و تعرض عراق به کویت، ایران به‌عنوان اولین کشور محکوم‌کننده این تجاوز به حمایت از کویت برخاست و این سیاست بارها و بارها از جانب تهران تکرار شده است. ایران با کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس همیشه در پی ایجاد یک رابطه خوب و حسنه دیپلماتیک بوده است و بیش از اینکه تهران از این روابط منتفع شود، بیشترین سود را همین کشورهای عربی برده‌اند. نکته مهم دیگری که درباره این کشورها وجود دارد این است که اکثر آنها هم به‌لحاظ مساحت هم به‌لحاظ جغرافیای سیاسی نسبت به ایران کوچک‌تر، کم‌اهمیت‌تر و ضعیف‌تر بوده‌اند و به این واسطه همواره به دنبال یک حامی منطقه‌ای یا فرامنطقه‌ای در مقابله با ایران برای خود می‌گردند اما در این خصوص هوش سیاسی و دیپلماتیک چندانی را ندارند. حسنین هیکل درباره هوش سیاسی کشورهای عربی می‌گوید: «سیاست رژیم صهیونیستی با یک هوش سیاسی مانند بازی شطرنج است و با هوش یک شطرنج‌باز، کار خود را پیش می‌برد اما کشورهای عربی با قمار و توسل به شانس به دنبال تحقق اهداف خود هستند.» در راستای همین جمله امروز هم می‌بینید که این کشورها با دعوت از دونالد ترامپ، آن هم ترامپی که با رویکردهای پوپولیستی راست رادیکال خود دشمنی‌اش را به وضوح با اسلام نشان داده که نشانه بارز آن صدور دو حکم منع روادید برای کشورهای اسلامی در همان صد روز اول صدارتش است، درحالی‌که دادگاه‌های آمریکا و قضات این کشور این احکام را نقض کردند ولی کشوری مانند عربستان به حمایت و تشویق از این سیاست‌ها پرداخت؛ شما اگر به همین نام کشور عربستان‌سعودی دقت کنید می‌بینید که تنها کشوری است که در جهان به نام خاندان ثبت شده یا نامیده می‌شود یعنی کشوری با دو میلیون کیلومترمربع مساحت گویا مانند یک تکه زمین به نام خانواده‌ای زده شده است. خوب این خانواده با ثروت بادآورده کشور در این سفر اخیر ترامپ دست به خریدی بیش از 400 میلیارد دلار و شاید هم بیشتر زد زیرا برخی از تحلیل‌ها رقم این قراردادها را تا 500 میلیارد دلار هم تخمین زده‌اند، آن هم سلاح‌های پیشرفته‌ای که عربستان حتی دانش و توان لازمه برای استفاده از بیشتر آنها را ندارد، حتی در قراردادهای قبلی تسلیحاتی با کشورهای اروپایی و آمریکا باز هم این مسئله مطرح است؛ مثلا همین هواپیماهای جنگنده پیشرفته‌ای که یمن را هر روز بمباران می‌کند، از خلبان‌هایی استفاده می‌کنند که اروپایی و آمریکایی هستند و با هر نوبت بمباران حدود هفت هزار و 500 دلار به آنها داده می‌شود. در چنین شرایطی خوب شما می‌بینید که این کشورها از آمریکا دعوت به عمل آورده‌اند و در یک طنز تلخ می‌بینیم که ترامپ ضد اسلام، منصح آنها در میان سران کشورهای اسلامی است. پیش‌تر هم گفتم ترامپ هیچگاه دشمنی خود را با اسلام انکار نکرده است. برایند تمام این سیاست‌ها به ایران‌هراسی و تقابل با ایرانی می‌انجامد که تقریبا تمام کارشناسان حوزه بین‌الملل معتقدند مهم‌ترین یا یکی از مهم‌ترین کشورهای خاورمیانه است اما درباره این سیاست معارضانه و ایران‌هراسی کشورهای عربی باید گفت در طول تاریخ هرگاه این کشورها به این سیاست‌ها روی آورده‌اند و به دشمنی با ایران پرداخته‌اند، صدمات جدی دیده‌اند اما از‌سوی‌دیگر، باید گفت در میان همین کشورها بازیگرانی مانند عمان و کویت تقریبا سیاست‌های متفاوت با همتایان خود داشته‌اند زیرا با نگاهی به رفتارهای دیپلماتیک این دو کشور به‌خوبی مشخص است با یک رفتار محتاطانه همواره از تنش و تقابل با ایران حذر کرده‌اند و به این واسطه همواره منفعت خود را از پیگیری این سیاست‌ها دیده‌اند. شما اگر دقت کنید در رد مسئله ایران‌هراسی همین بس که در طول تاریخ هیچگاه تهران آغاز‌کننده جنگی با این کشورها نبوده است. درباره جنگ تحمیلی هم چنانی که همه می‌دانند آغاز‌کننده آن، رژیم بعث عراق بود اما با گذر تمام این سال‌ها باز این کشورها به اشتباهات محاسباتی خود ادامه می‌دهند. حتی درباره همین عراق با وجود تمام آن مصایبی که بغداد در طول هشت سال برای ایران پدید آورد اما امروز تنها حامی این کشور در مقابله با تروریسم و داعش ایران است؛ علی‌ای‌حال عربستان‌سعودی با خرید سلاح‌های مدرن آن هم در اندازه 400 میلیارد دلار باز هم نمی‌تواند خطر و تهدید جدی برای ایران باشد اما نکته دیگری که درباره رفتار کشورها عربی حاشیه خلیج‌فارس در این کنفرانسی که با حضور ترامپ برگزار شد، وجود دارد، اظهارنظرهای متناقض برخی از کشورهایی بود که داعیه همسویی و همراهی با ایران را داشته‌اند که مهم‌ترین آن آقای حیدرالعبادی به‌عنوان نخست‌وزیر عراق بود که روابط حسنه و بسیار نزدیکی با ایران دارد. در طول این کنفرانس شاهد دفاع هر چند کمرنگ از آقای عبادی نبودیم، تمام این نکات یادشده به اختصار دلایلی است دال بر ایجاد یک همنوایی علیه ایران اما باید گفت که این همنوایی قطعا از پیش شکست خورده است زیرا از یک‌سو هم ترامپ در اظهارنظرهای رسمی‌اش در طول این سفر اعلام داشت که باید خود کشورهای عربی به سامان امور خود بپردازند و آمریکا دیگر رغبتی به حضور مستقیم در این مسائل ندارد و هم اینکه بسیاری از این کشورها در این شوی سیاسی چندان اعتقادی به این همنوایی نداشته‌اند علی‌رغم سیاست‌های اعمالی‌شان در رابطه با ایران که برخلاف این سیاست‌ها در این کنفرانس حضور یافته‌اند.

اما شما به نگاه اقتصادی و کاسبکارانه ترامپ اشاره داشتید، در راستای گفته‌های شما تنها دلیل واقعی ایران‌هراسی و سفر او به عربستان انعقاد قراردادهای سودآور نفتی و تسلیحاتی بوده است. از‌سوی‌دیگر، با توجه به گفته قبلی‌تان ترامپ در سیاست‌های خود درباره منطقه خاورمیانه زاویه‌ای معنادار با رؤسای‌جمهوری پیشین دارد و تمایلی به حضور مستقیم و پرداخت هزینه چنین جنگ‌هایی را در این منطقه ندارد اما سؤال اینجاست که این سیاست یک بام و دو هوای واشنگتن و ترامپ تا کجا ادامه خواهد داشت؟

من معتقدم که کل این سفر ترامپ به منطقه خاورمیانه صرفا یک نمایش است؛ یعنی نه ترامپ مشتاق به ماجراجویی مستقیم با تهران است و نه اعراب توانسته‌اند در اتحاد علیه ایران پیروز شوند. نکته‌ای که در این میان باید گفته شود این است که علت این عدم موفقیت ائتلاف در بی‌برنامگی این حرکت بود. از همان ابتدا نه ترامپ برای این سفر البته بجز قراردادهای سودآور برنامه دیگری داشته و نه خود عربستان و کشورهای همسو با آن درباره اهدافشان برنامه‌ریزی و تحلیل دقیقی داشته‌اند. شما از همان ابتدا شاهد بودید که واشنگتن، ریاض و سایر کشورهای شرکت‌کننده در کنفرانس فقط و فقط به اتهام‌زنی و دامن زدن به مسئله ایران‌هراسی اکتفا نکرده‌اند. در طول کنفرانس و بعد از آن هیچ‌کدام از این بازیگران طرح، ادله و برنامه خاصی برای اهداف این سفر و کنفرانس نداشته‌اند. پس به خوبی روشن است این مسئله ایران‌هراسی تنها و تنها وسیله و ابزاری است که بدون هیچ کارکردی از سوی مدعیان آن مطرح می‌شود و تنها سود استفاده از این ابزار به جیب ترامپ و واشنگتن می‌رود. قطعا این سیاست یک بام و دو هوا تا جایی که برای آنها سودآوری داشته باشد و بتواند اهداف به‌ویژه اقتصادی آن هم در شرایط نابسامان مالی آمریکا را محقق کند، مورد استفاده قرار می‌گیرد. باز هم تأکید می‌کنم ترامپ یک تاجر است و هر متاعی که برای فروش داشته باشد، عرضه می‌دارد و برای این عرضه هم از هر راهی استفاده می‌کند. تاکنون که بهترین راه برای فروش متاع خود که فقط و فقط اسلحه است، ایران‌هراسی است.

اما به مقصد دوم سفر ترامپ می‌رسیم؛ یعنی تل‌آویو و مسئله مناقشه اسرائیل و فلسطینیان؛ ترامپ 22 می وارد سرزمین‌های اشغالی شد ولی با نگاهی به اقدامات اولیه‌اش، از خود شعارهای انتخاباتی تندروانه درباره حمایت از اسرائیل تا تماس تلفنی خود ترامپ در دوران انتقالی قدرت و قبل از رسیدن به قدرت با عبدالفتاح السیسی درباره بازپس‌گیری طرح قطعنامه که مورد اعتراض شدید کابینه اوباما قرار گرفت تا انتخاب دیوید فریدمن به‌عنوان سفیر واشنگتن در اسرائیل و طرح جابه‌جایی سفارتخانه آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدس درحالی‌که در دیگر سو هم در برخی از اظهارنظرهای اخیر، حتی ترامپ هم سیاست‌های شهرک‌سازی نتانیاهو را ناقض صلح در فلسطین می‌داند. در بستر چنین شرایطی ترامپ در این سفر چگونه می‌تواند روابط بسیار سرد و متشنج واشنگتن و تلاویو در دوره اوباما به‌ویژه بعد از رأی ممتنع واشنگتن به قطعنامه شهرک‌سازی اسرائیل را بهبود ببخشد. درعین‌حال او چگونه می‌تواند سیاست یک بام و دو هوای خود را در قبال تلاویو در این سفر پیش ببرد؟

درباره اسرائیل باید گفت که ابتدا این سفر نه در حد یک سفر استراتژیک و راهبردی است بلکه چنانی که خود مقامات واشنگتن هم از قبل اعلام داشته‌اند در حد یک سفر ابتدایی و ملاقات سران است اما مسئله دیگری که درباره این سفر باید گفت این است که زمانی که ترامپ در عربستان یک درآمد 400 میلیارد دلاری را کسب می‌کند بلافاصله به جایی سفر می‌کند که از همان ابتدای تاریخ تاکنون فقط برای واشنگتن هزینه داشته است. تمام کمک‌های نظامی، تسلیحاتی، اقتصادی، پزشکی و... برای آن همگی بلاعوض بوده است و البته قدرت سیاسی- اقتصادی آمریکا در دست لابی‌های صهیونیستی این کشور است و از‌همین‌رو هم مجبور است در راستای چنین هیمنه‌ای از لابی‌ها برای نشان‌دادن دوستی خود، ترامپ حتما دیداری با مقامات اسرائیلی داشته باشد. یقینا این سفر به اسرائیل برای پیاده‌کردن برنامه خاصی نیست مثال پیشبرد طرح دو دولت یا مسئله صلح نخواهد بود زیرا چنانی که شما گفتید دولت ترامپ درباره اسرائیل همواره تشتت داشته و همچنین مسائل داخلی آمریکا که دامن کابینه ترامپ و به‌ویژه خود شخص ترامپ را گرفته است سبب شده این دیدار نه یک دیدار مهم و حیاتی برای پیاده‌کردن هدف خاص باشد بلکه یکی از دیدارهای عادی این سران است اما نکته دیگری که باید گفت این است که همسویی و همراهی تل‌آویو با کشورهای عربی صرفا به‌دلیل دشمنی واحد علیه ایران است وگرنه قطعا این اتحاد یک اتحاد استراتژیک نیست. این کشورها مسئله عربی فلسطین را علی‌رغم اینکه بیان نمی‌کنند برای خود مهم می‌دانند از‌همین‌رو تل‌آویو با عِلم به این مسئله هیچگاه اتحادی ثابت و استراتژیک را با این کشورها نخواهد داشت. قطعا جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل در حافظه تاریخی سران رژیم‌صهیونیستی مزید بر این عدم اطمینان به دول‌ عربی است. قطعا آینده هم به‌خوبی نشان خواهد داد که این استراتژی اتحاد روزی به شکست خواهد انجامید.

شما در صحبت‌هایتان به مواضع معتدل برخی از کشورها مانند عمان اشاره داشتید. اگر بخواهیم به‌صورت دقیق‌تر این نوع رفتارها را بررسی کنیم شما دلایل و ریشه‌های بروز چنین رفتارهای متفاوت و گاه متعارض با اکثر کشورهای متخاصم را که سیاستی تهاجمی علیه ایران دارند چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بله، من به سیاست معتدل کشوری مانند عمان اشاره کردم. این کشور همواره در روابط دیپلماتیک خود زیرکی خاصی را از خود نشان داده است. دلیل این زیرکی را قطعا در این مسئله می‌توان یافت که سران عمان به این نتیجه رسیده‌اند که ثبات و رشد یک کشور در ارتباط حسنه با سایر کشورهاست آن هم کشور قدرتمندی مانند ایران که یکی از ستون‌های سیاسی منطقه است. دلیل دیگر این سیاست‌های معتدل را می‌توان در این دید که این فهم در عمانی‌ها به وجود آمده است که هیچ کشور فرامنطقه‌ای آن هم کشوری مانند آمریکا هیچگاه به‌دنبال صلح و ثبات در منطقه خاورمیانه نبوده است و نخواهد بود. همیشه واشنگتن فقط از طریق اختلاف‌افکنی، تفرقه، ایجاد جنگ‌ها و تنش‌ها و حتی تأسیس گروه‌های تروریستی سعی کرده است بازاری مناسب برای فروش سلاح‌های خود ایجاد کند و همیشه با القای وجود یک دشمن فرضی و هراس‌افکنی از آن به‌دنبال بهانه‌ای برای حضور در منطقه بوده است اما دید مقامات عمان به چنان پختگی رسیده است که شرایط منطقه را به درستی تحلیل کرده‌اند و می‌بینید که امروز این سیاست‌های متعادل تا چه اندازه به سود این کشور بوده است و چقدر با امارات، قطر، عربستان، بحرین و... تفاوت معناداری در ثبات سیاسی دارد زیرا در دوستی و همراهی با ایران احساس آرامش دارد و متأسفانه این کشورها به‌جای الگو قراردادن این سیاست درست و منطقی دقیقا در خلاف آن به تخاصم و ایران‌هراسی می‌پردازند.

اما در جمع‌بندی اولین سفر خارجی ترامپ به عربستان و کارنامه‌ای که در این سفر از خود به جا گذاشت، آینده روابط واشنگتن را با مقامات عربی این منطقه چگونه می‌بینید؟

آنچه مسلم است این است که این نمایش اتحاد و شانتاژهای نخ‌نما و پوسیده با عنوان ایران‌هراسی علیه تهران، تهدیدی برای ما نخواهد داشت اما واشنگتن هم روابط خود را در آینده منوط به سیاست هزینه و فایده می‌کند؛ یعنی مادامی که این سیاست برای واشنگتن منفعتی در پی داشته باشد باز آن را به کار خواهد گرفت.

سیاست تهران در مقابل این ایران‌هراسی به‌ویژه برای دولت دوازدهم چگونه باید صورت بگیرد؟ جمهوری‌اسلامی در مقابل چنین رفتارهایی باید چه مشی و منشی را در دیپلماسی خود پیش بگیرد؟ آیا باید ایران زاویه خود را بیش‌ازپیش با این کشورها افزایش دهد یا اینکه به‌دنبال کاهش آن باشد؟

تمام مسائلی که در طول این سفر چند روزه ترامپ به ریاض روی داد حول محور اقتصادی بود. تمام این هراس‌ها به نوعی پوشالی و ساختگی است اما نکته اینجاست که در این دولت جدید تهران باید مدیریت جدیدی برای سامان‌دادن به روابط با کشورهای عربی خلیج‌فارس داشته باشد. آقای ظریف یا هر وزیر امورخارجه دیگری که در دولت دوازدهم، سکان سیاست خارجی را به دست می‌گیرد باید سیاست‌های دقیق و برنامه‌ریزی‌شده خود را با یک تیم بسیار قوی دیپلماتیک پیش ببرد و اجازه ندهد که این کشورهای عربی دست به چنین اقدامات مشابه دیگری بزنند. علاوه بر آن سیاستی را در پیش بگیرد که هرگونه ایران‌هراسی و تخاصم با تهران را با شکست مواجه کند. از طرف دیگر هم همچنین باید برنامه ویژه‌ای را برای از سر‌گیری روابط در سایه کاهش زاویه با آنها داشته باشد زیرا اکثر کشورهای حاشیه خلیج‌فارس یا روابطشان به‌طور کلی قطع شده یا در سطح کاردار یا دفتر حفظ منافع است. قطعا چهار سال آینده برای رئیس‌جمهوری و وزیر امورخارجه بسیار سخت و پیچیده و درعین‌حال دشوار خواهد بود. من امیدوارم که بتوانند از پس پیچیدگی‌های روابط این منطقه پرتنشی که همواره علیه ایران دشمنی خود را داشته‌اند با زیرکی خاص خود برآیند.