۰ نفر

طعم برنج زیر زبان دلالان

۲۹ بهمن ۱۳۹۶، ۹:۳۲
کد خبر: 252965
طعم برنج زیر زبان دلالان

بوی برنج شمال و تماشای زیبایی‌ شالیزارهایش، در تناقضی همیشگی است با وضعیت برنجکاران. وضعیتی که انگار با بحث و جدل بین خریداران دولتی و کشاورزان گره خورده. برنج شمال که 50 درصد نیاز کشور را تأمین می‌کند هنوز بعد از این همه سال نتوانسته به ثباتی در این زمینه دست پیدا کند.

بازاری که مثل هر بازار دیگر، این تنها تولید کننده‌هایش هستند که در آن بیشترین ضرر را متحمل می‌شوند. آنقدر که به قول عبدالله مهاجر رئیس اتاق بازرگانی مازندران: «از ترس بازار، مجبور به فروش برنج خود به دلالان قبل از برداشت می‌شوند.» دلالی، در کنار واردات برنج، یکی از عمده‌ترین دلایل وضعیت کنونی برنجکاری در شمال است.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، مهرداد لاهوتی، عضو هیأت رئیسه کمیسیون ویژه حمایت از تولید مجلس شورای اسلامی در آذرماه امسال گفت: «در 7 ماهه امسال چیزی در حدود یک‌ میلیون و 60 هزار تن برنج از مبادی قانونی وارد کشور شده و طبق آمارهای غیررسمی 400 الی 500 هزار تن نیز از راه غیرقانونی و قاچاق. یعنی در کل یک ‌میلیون و 500 هزار تن برنج وارد کشور شده است.» این در حالی است که به گفته عبدالله مهاجر رئیس اتاق بازرگانی مازندران: «دولت برای رفع نیاز کامل کشور به برنج، تنها به یک میلیون تن برنج وارداتی احتیاج دارد.» گفته‌ها و روایت‌ها آنقدر پیچیده و درهم و برهم است که برای باز شدن این کلاف سردرگم باید از نزدیک پای درد دل برنجکاران نشست و گره‌های کور را یکی یکی باز کرد.

 جنگلی از شرکت و کارخانه

از زمین‌های زراعی روستاهای بابل می‌گذرم و به شهرک صنعتی «رجه» می‌رسم. شهرکی در دل یکی از زیباترین مناطق بابل که حالا روی تپه‌های آن به جای درخت شرکت و کارخانه سبز شده. سراغ یکی از قدیمی‌ترین کارخانه‌داران برنج شمال می‌رویم. سید تقی جعفریان امیری، رئیس هیأت مدیره اتحادیه شرکت‌های تعاونی شالیکوبی‌داران مازندران و شمال کشور، به قول خودش کارخانه‌ای فوق مدرن برای شالیکوبی دارد. کارخانه‌ای که برایش 5 میلیارد خرج برداشته.

جعفریان با کت و شلوار مرتب و صورتی خسته پشت میز کار نشسته. او وضعیت ماه‌های اخیر را نگران کننده می‌داند و در تک تک کلماتش این نگرانی را نشان می‌دهد: «رکود بازار، کمر ما را شکسته. دولت هیچ حمایتی در بخش تولید و صنعت نکرده است. برنجی را که ما از کشاورز خریداری کرده‌ایم و در انبار دپو کرده‌ایم تا وقتی دولت احتیاج دارد به بازار عرضه کنیم، روی دست‌مان مانده. الان چهار ماه تمام است که نامه‌نگاری می‌کنیم که آقای دولت! این برنجی که ما از کشاورز خریده‌ایم و شما می‌خواهی در سبد کالا بگذاری، بیا از من به قیمت روز بخر ببر بگذار توی سبد تا من ورشکست نشوم. حتی از سازمان‌های دولتی آمده‌اند برنج کشاورزها را بخرند، گفته‌اند از کارخانه‌دار برنج نمی‌خریم. کشاورز که بار ندارد. کشاورز روز اول همه برنج را به ما می‌فروشد. کارخانه‌دار در انبار دپو می‌کند تا به موقع وارد  بازار کند.»

جعفریان معتقد است دست‌هایی پشت پرده هستند که نمی‌گذارند برنج از کارخانه‌دار خریداری بشود: «دولت می‌گوید از کشاورز می‌خرد اما از آنها هم نمی‌خرد. این برنج را ما باید تأمین کنیم که دولت هم از ما قبول نمی‌کند و می‌رود برنج خارجی وارد می‌کند. الان برای سبد کالای شب عید برنج خارجی گذاشته‌اند، چرا نمی‌آیند از ما بخرند؟ چون رانت‌هایی پشت پرده هست و این مافیای قدرت پشت پرده است که به این آشفتگی دامن می‌زند. فقط واردکننده‌ها در حال سود کردن هستند. توی بابل 5 تا کارخانه ورشکست شده. در کل مازندران بالای 20 تا کارخانه ورشکست شده و همکاران ما توی زندان هستند. بازار راکد راکد است.»

 او معتقد است اگر دولت قوی وارد بازار نشود، همه متضرر می‌شوند؛ از تاجر و کارخانه‌دار گرفته تا کشاورز. جعفریان آینده برنجکاری در شمال را وحشتناک توصیف می‌کند و یکی از دلایلش را هم از بین رفتن سفره‌های آب زیرزمینی می‌داند: «در جلسه‌ای که با همکاران سه استان داشتیم، تصمیم گرفتیم اگر وضعیت به همین منوال پیش برود، باید در کارخانه‌ها را ببندیم و کارگرها را اخراج کنیم تا سال دیگر هم کشاورزان تکلیف خودشان را بدانند هم دولت.»

 برنجکاران چه می‌گویند؟

اما حرف‌های جعفریان تمام ماجرا نیست. پای صحبت یک برنجکار هم می‌نشینم تا ببینم او چه نگاهی به ماجرا دارد. او را جلوی یک کارخانه شالیکوبی می‌بینم درحالی که همه دورش جمع شده‌اند و انگار در حال مشاوره دادن به بقیه است. مردی 50 ساله و جا افتاده با لهجه غلیظ مازندرانی. تند و یک نفس حرف می‌زند و همه پسر عمو صدایش می‌کنند. پسرعمو می‌گوید: «بازار خراب است و کشاورز خودش مقصر است. دولت گفت من از برج 5 تا آخر برج 8 برنج توزیع نمی‌کنم. چرا آن موقع کشاورز نفروخت؟  تاجر آن موقع زار می‌زد و دنبال برنج بود اما کسی نمی‌فروخت. همه می‌خواستند گران‌تر بفروشند. همه 10 تومان می‌فروختند اینها می‌گفتند 12 تومان یک کلام. می‌پرسیدیم چرا این همه گران؟ می‌گفتند می‌توانیم می‌فروشیم! حالا این وضعیت ما است. همه قضیه طمع است. من و پدرم امسال بهترین فروش را کردیم. کشاورز باید سریع بارش را بفروشد.

کارخانه‌دارها هم همه به فکر خودشان هستند. الان توی همه کارخانه‌ها پر از برنج است ولی تا می‌پرسی، سریع می‌گویند بازار بد است. کارخانه از الان تا برج 5 وقت دارد برنجی را که خریده را بفروشد و اگر از الان نرم نرم بفروشد، تا آن موقع سود خوبی هم می‌کند. فقط کشاورز بدبخت می‌شود. کلاً همه جا فقط کشاورز صدمه می‌بیند. باغداری هم همین است. همیشه باغدار ضرر می‌کند و دلال و کارخانه‌دار وضعش بهتر می‌شود. متأسفانه در بازار همیشه پول حرف اول را می‌زند.»

پسر عمو آنقدر کارشناسانه حرف می‌زند که فکر می‌کنم باید آخر حرف‌هایش حق مشاوره به او بدهم. می‌گوید: «دولت یک بار برای همیشه باید کارخانه‌دارها را تنبیه کند که حساب دست همه بیاید. بفهمند که جنس را بموقع بفروشند. وقتی بازار لازم دارد و دولت هم می‌خواهد بفروشد. ولی آقایان طمع می‌کنند، می‌گویند نیست بلکه دو ماه دیگر سود کنند، بعد که دولت برای به هم نخوردن بازار برنج وارد کرد، التماس می‌کنند که بیا بخر! خب ببخشیدها وقتی بازار پر برنج است، دولت چرا باید از شما برنج بخرد و توی سبد کالا بگذارد؟»

 مصادره برنامه‌های حمایتی

عبدالله مهاجر، رئیس اتاق بازرگانی مازندران یکی از مشکلات عمده کشاورزان شمال کشور را دلالی و دلالان می‌داند. او در گفت و گو با ما می‌گوید: «بسیاری از کشاورزان به خاطر ضعف مالی و نبود حمایت درست و حسابی از سوی دولت، مجبور می‌شوند سلف‌فروشی کنند که آنها را اسیر دلالان می‌کند و متأسفانه راهی هم جز این ندارند. اما 10 تا 15 درصد هستند که این کار را نمی‌کنند و در انبار نگه می‌دارند تا به قیمت روز بفروشند. جهاد می‌گوید از کارخانه‌دار و دلال برنج نمی‌خرد و تنها از کشاورز می‌خرد درحالی که کشاورز هم همه بار را از قبل فروخته‌. دولت می‌خواهد از این راه به کشاورز کمک کند اما این دلالان هستند که این وسط سود می‌برند و به دولت فشار می‌آورند.»

به اعتقاد وی، دلالان اکنون این قدرت را دارند که برنامه حمایتی از کشاورز را نیز به نفع خود مصادره کنند و همه تمهیدات و برنامه‌ها را به هم بریزند. او می‌گوید مازندران 45 تا 50 درصد برنج کشور را با تولید یک میلیون و 300 هزار تن به عهده دارد که بیشترین میزان تولید در کشور است: «کل تولید برنج کشور یک میلیون و 800 هزار تن است که با توجه به نیاز کشور یک میلیون تن باید وارد شود اما مسأله این است که این برنج وارداتی را در 6 ماه بعد از برداشت وارد بازار نکند تا کشاورزان داخلی آسیب نبینند.

ما فکر می‌کنیم دولت در این زمینه می‌تواند با تدبیر بیشتری عمل کند تا اولاً کشاورزان مجبور به سلف فروشی نشوند و آن طور هم که در قانون آمده، بازار برنج را به بخش خصوصی واگذار کند و خودش تنها مدیریت و نظارت داشته باشد.»

او هم از رانت‌هایی که در مورد واردات برنج وجود دارد، می‌گوید و معتقد است دولت می‌تواند این مسائل را به درستی مدیریت کند تا هم تولیدکننده و هم مصرف کننده در این بازار متضرر نشوند.

 برنامه‌های ضد قاچاق

اگر سری به بنادر جنوب زده باشید و پای درد دل لنج‌داران نشسته باشید، متوجه می‌شوید که از یک سو گران شدن گازوئیل به نسبت سال‌های گذشته، قاچاق سوخت به کشوری مثل عراق را بی‌معنی کرده و از سوی دیگر به کار افتادن بنادر پس از رفع تحریم‌ها، بازار قاچاق برنج و سایر مواد خوراکی و نیز پوشاک را تا حدود زیادی از بین برده است. در این میان سختگیری‌های گمرکی نیز باعث شده کنترل بیشتری روی ورود و خروج کالا صورت گیرد. اگرچه همه اینها به ضرر لنج‌دارانی بوده که به امید قاچاق گازوئیل به خارج و قاچاق برنج و انواع «ته لنجی» به داخل، به شکلی بی‌سابقه به خرید لنج روی آورده بودند. تا جایی که جایی همچون رودخانه زهره به قبرستانی از لنج تبدیل شده است. گویی اجرای هر برنامه‌ای قربانیان خود را خواهد گرفت؛ برنجکار، کارخانه‌دار، واسطه یا...؟ یک سؤال؛ آیا کسانی می‌توانند گمرک را دور بزنند و بازار را به هم بریزند؟ جواب این پرسش را کسی نمی‌داند. لاجرم چاره‌ای نداریم جز اینکه از دلالان بنالیم یا به برخی برنامه‌ها برای تنظیم بازار نقد وارد کنیم.

 شالیزارهایی لابه‌لای ویلاها

شاید شما هم از آن دسته آدم‌هایی هستید که معتقدند وقتی از شمال حرف می‌زنیم، از شمالی ذهنی حرف می‌زنیم؛ از دریایی که پشت ویلاها و شهرک‌ها محصور است تا درختانی لابه‌لای ویلاها که نامش را جنگل گذاشته‌ایم. واقعاً از کدام شمال حرف می‌زنیم؟ شمال هر روز تغییر چهره می‌دهد و تهرانیزه‌تر می‌شود. زمین‌ها قطعه قطعه می‌شوند و چاره‌ای جز سپردن‌شان به دست فروشگاه‌ها و برج‌سازها نیست. حالا در شمال تنها کاری که صرفه اقتصادی دارد، دلالی است و بساز و بفروشی.