۰ نفر

شرایط اتخاذ استراتژی برای کسب و کار

۱ بهمن ۱۳۹۶، ۲:۴۸
کد خبر: 246314
شرایط اتخاذ استراتژی برای کسب و کار

انتخاب، قلب استراتژی است. اغلب استراتژی‌های موفق بر پایه مجموعه‌ای از انتخاب‌ها شکل گرفته‌اند که شامل انتخاب از میان گروه‌های مختلف مشتریان، انتخاب دامنه کسب‌وکار، انتخاب ویژگی‌های محصولات و انتخاب مهارت‌ها و قابلیت‌هایی است که کسب‌وکار را در دستیابی به درآمد مطلوب یاری می‌کنند.

شرکت Trader Joe’s، خرده‌فروش مواد غذایی در مونرویای ایالت کالیفرنیا فعالیت می‌کند. این شرکت بر خدمت‌رسانی به مشتریان تحصیلکرده و آگاه از بهداشت و سلامت شخصی تمرکز دارد، این موضوع بر انتخاب مکان برپایی فروشگاه‌ها، نوع محصولات و نوع کارکنان فروشگاه‌ها تاثیر می‌گذارد. انتخاب‌ها و اولویت‌های شرکت نقطه قوتی برای تقویت تمایل مشتریان به خرید، کاهش هزینه‌ها و در نهایت سودآوری شرکت به‌شمار می‌رود. وابستگی متقابل میان اولویت‌های Trader Joe’s مانع از رقابتی شدن و تقلید استراتژی موفق این شرکت توسط رقبا شده است. تقلید شرکت Piecemeal از چند عنصر این استراتژی – نظیر فرمت فروشگاه‌ها و تمرکز بر برچسب‌گذاری خصوصی- کارساز نبوده است. به گزارش دنیای اقتصاد، موفقیت همه‌جانبه رقبا در گرو اجرای مجموعه‌ای کامل از اولویت‌ها و گزینه‌های مورد نظر Trader Joe’s است.

تبدیل پیچیدگی‌های استراتژی به راهکاری ساده

استراتژی ذاتی پیچیده دارد. این موضوع در گزارش‌ها و چارچوب‌های پیچیده‌ای که شرکت‌های مختلف به‌منظور تشریح اولویت‌های استراتژیک خود ارائه می‌کنند و البته در پیوند میان آنها قابل مشاهده است. توصیف یک استراتژی خوب دلیلی بر افزایش پیچیدگی آن است، اما اجرای یک استراتژی مستلزم ساده‌تر کردن آن است. به‌منظور تاثیر استراتژی بر فعالیت‌های روزانه باید درک، انتقال و یادآوری آن برای مدیران به اندازه کافی آسان باشد. پیاده‌سازی استراتژی باید دستورالعمل‌های خاصی را در اختیار مدیران قرار دهد و در عین حال انعطاف‌پذیری کافی برای بهره‌برداری از فرصت‌های نوین، کاهش مخاطرات غیر منتظره و سازگاری با شرایط محیطی را برای آنان فراهم کند. استراتژی‌های پیچیده به‌ویژه استراتژی‌هایی که شامل برنامه‌های کامل هستند، دستورالعمل‌های دقیقی دارند اما از نظر میزان انعطاف‌پذیری در اجرا ضعف‌های متعددی دارند.

استراتژیک ساده

برای تفسیر استراتژی در قالب بیانیه‌ای ساده و انعطاف‌پذیر بهتر است مدیران آن را به مجموعه‌ای از مهم‌ترین اولویت‌ها تقسیم کنند. در واقع، گروهی از متخصصان استراتژی استدلال کرده‌اند که مدیران باید فقط با تبدیل استراتژی سازمان به بیانیه‌های شفاف و کوتاه (کمتر از ۳۵ کلمه) خلاصه‌ای از چند اولویت اصلی ارائه کنند. رویکرد تقسیم استراتژی بر اساس چند دسته اصلی از اولویت‌های استراتژیک انجام می‌شود – انتخاب مشتریان هدف یا مزیت‌های رقابتی اصلی- که خلاصه‌ای از استراتژی هر سازمانی است.

با این وجود رویکرد مذکور در شرکت‎هایی بهتر قابل اجراست که دارای استراتژی‌های نسبتا ساده‎ای هستند. بخشی از مطالعات موسسه بوستون که پیرامون پیاده‌سازی استراتژی‌های سازمانی انجام شده شامل رویکرد «اقدام ۴ ساله» است که هر سال در همکاری با تیم‌های مدیریتی برتر از ۸ تا ۱۲ شرکت و با هدف تهیه فرمولی برای پیاده‌سازی استراتژی صورت گرفته است. تیم‌های مذکور از چارچوبی برای تعیین سه اولویت اصلی استراتژیک استفاده کرده‌اند: مشتریان هدف (چه کسانی)، گزاره ارزش (چه ارزشی) و نحوه تولید، فروش و توزیع محصولات یا خدمات (چگونه). رویکرد فوق در مجموعه‌ای از سازمان‌ها شامل یک ایرلاین منطقه‌ای با خدمات ارزان‌قیمت، یک خرده‌فروش، یک رستوران زنجیره‌ای و یک تولیدکننده نوارهای فولادی به صورت کارآمد اجرا شد. اگرچه اجرای رویکرد در صنایع مختلف انجام گرفت اما شرکت‌های یاد شده دارای سه ویژگی مشترک بودند: تمرکز بر کسب‌وکار واحد، ارائه گزاره ارزش استاندارد به گروه مشخصی از مشتریان و برخورداری از استراتژی پایدار در طول زمان.

مدیران ارشد اجرایی در شرکت‌هایی که ویژگی‌های مذکور را نداشتند تلاش زیادی صرف تبدیل استراتژی به چند اولویت اصلی کردند. یک وب‌سایت کاریابی اروپایی از جمله کسب‌وکارهایی بود که نتوانست گروه مشخصی از مشتریان را شناسایی کند، چرا که این موسسه طیف گسترده‌ای از مشاغل را به جویندگان کار، کارفرمایان، تبلیغ‌کنندگان و شرکای مختلف در کشورهای مختلف ارائه می‌کرد. علاوه‌بر این، مدیران این شرکت از ترکیب و یکپارچه‌سازی استراتژی شرکت و استراتژی واحدهای کسب‌وکار ناتوان بودند. استراتژی‌ها در فرآیند گذار با چالشی خاص روبه‌رو بودند. ترکیب اولویت‌هایی که قبلا منجر به موفقیت می‌شدند، با اولویت‌های که در آینده مورد نیاز بودند منجر به اظهارات پیچیده‌ای شد که کارکنان را در تعیین تمرکز بر مقوله‌های مختلف در فعالیت‌های روزانه با مشکل روبه‌رو می‌کرد. استراتژی‌های ساده در شرکت‌هایی که در فضای کسب‌وکار مختلف رقابت می‌کردند، به گروه‌های مختلف از مشتریان خدمات می‌کردند یا در میانه یک تحول استراتژیک بودند، کارساز نبود.

اولویت‌های استراتژیک

مدیران به‌جای خلاصه کردن استراتژی‌های سازمان باید آنها را در قالب مجموعه‌ای از اقدامات ضروری میان‌مدت، برای پیاده‌سازی تفسیر کنند. اولویت‌های استراتژیک باید آینده‌نگر و اقدام محور باشند و بر مجموعه‌ای از مهم‌ترین اولویت‌های تاثیرگذار بر موفقیت سازمان در چند سال آتی تمرکز داشته باشند. بسیاری از سازمان‌های پیچیده که در صنایع، خطوط محصول و در میان گروه‌های مختلفی از مشتریان رقابت می‌کنند بر اولویت‌های استراتژیک برای پیاده‌سازی هر چه بهتر استراتژی‌های خود تکیه دارند. بیش از دوسوم شرکت‌های موجود در لیست ۵۰۰ شرکت برتر S&P با تعیین اهداف میان‌مدت شفاف سعی در پیاده‌سازی موفق استراتژی‌های خود داشته‌اند. شرکت‌های مختلف از عناوین گوناگونی برای اشاره به اهداف خود استفاده می‌کنند. صرف‌نظر از اصطلاح مورد استفاده در نهایت این اهداف ویژگی‌های مشترکی دارند. این اهداف به‌طور معمول بازه زمانی سه تا پنج ساله دارند و از نظر توصیف اقدامات خاصی که شرکت‌ها را در اجرای استراتژیک یاری می‌کنند، یک استراتژی تلقی می‌شوند.

بسیاری از مدیران ارشد اجرایی اظهار می‌کنند که از رویکرد اولویت‌های استراتژیک استفاده می‌کنند اما به این موضوع هم اشاره دارند که این رویکرد آن‌طور که انتظار داشته‌اند کارآمد نبوده است. مطالعات ثابت کرده‌اند برای تعیین برنامه استراتژیک و پیاده‌سازی موثر آن، اولویت‌های استراتژیک باید قادر به ایجاد توازن میان دستورالعمل‌ها و میزان انعطاف‌پذیری در اجرا باشند، تعادلی در سراسر کسب‌وکار ایجاد کنند و در میان بخش‌های متفاوت کسب‌وکار یکپارچگی ایجاد کنند. تعیین اولویت‌های استراتژیک تمامی این اقدامات را در قالبی منظم امکان‌پذیر می‌کند. در ادامه مقاله حاضر به هفت راهکار برای انتخاب موثرترین اولویت‌های استراتژیک سازمان اشاره خواهد شد.

۱) محدودیت در تعداد اولویت‌ها

محدود کردن تعداد اولویت‌ها به سه تا پنج اولویت مزایای متعددی دارد. روشن‌ترین مزیت سهولت درک، انتقال و یادآوری اولویت‌هاست. به جای اینکه کارکنان سازمان را با مجموعه‌ای کامل از اولویت‌های متعدد و وابستگی‌های میان آنها غافلگیر کنید با محدود کردن اولویت‌های استراتژیک سازمان توجه، تلاش‌ها و منابع را بر موضوعاتی متمرکز کنید که بیشترین اهمیت را دارند. مهم‌ترین اولویت‌ها به عنوان سپرهای استراتژیک عمل می‌کنند. اگر مدیران و کارکنان از پارامترهایی که باید در قالب آن فعالیت کنند اطلاع داشته باشند، شکاف‌های موجود بر اساس دانش و موقعیت‌های موجود از میان برداشته خواهند شد.

۲)تمرکز بر اهداف میان‌مدت

اولویت‌های استراتژیک به عنوان پلی میان آرمان‌های بلندمدت - بیانیه و ماموریت سازمان- و اهداف سالانه یا فصلی عمل می‌کنند. نتایج انواع مختلف طرح‌هایی که مهم‌ترین تاثیر را بر جای می‌گذارند (از جمله ایجاد مهارت‌های تحلیل داده، ادغام فروشگاه‌های فیزیکی و آنلاین و ورود به بازار جدید) معمولا چند سال پس از اجرا قابل مشاهده خواهد بود. البته، در این میان استثناهایی هم وجود دارد، برای مثال یک چرخش مالی از جمله تحولاتی است که مستلزم تمرکز فوری بر نقدینگی کوتاه‌مدت و کاهش بدهی است. اما به‌طور کلی یک قانون خوب وجود دارد: مبنی بر اینکه سه تا پنج اولویت استراتژیک مشخص شود که در بازه زمانی سه تا پنج سال تحقق پیدا می‌کند.

۳) حرکت به سوی آینده

استراتژی باید به‌عنوان راهنمای شرکت در خلق و کسب ارزش عمل کند. در بازارهای پویا، موفقیت مستمر معمولا مستلزم نوآوری و ایجاد تغییر است. عواملی که معمولا کسب‌وکار را در مسیر حرکت به سوی آینده قرار می‌دهند نظیر بازارهای ناشناخته، مدل‌های کسب‌وکار نوآورانه یا ایجاد مهارت‌های جدید، از کسب‌وکاری به کسب‌وکار دیگر متفاوت است.

۴) ارتباطات قوی

استیو جابز، مدیرعامل شرکت اپل، معمولا شخصا و به صورت سر پایی کنار تخته سیاه با ۱۰۰ مدیر ارشد اپل به‌منظور بحث در خصوص اولویت‌های استراتژیک شرکت جلساتی را برگزار می‌کرد. تیم‌های مذکور لیستی بلندبالا در دست داشتند و بحث پیرامون هر یک از اولویت‌های موجود در لیست آغاز می‌شد. این لیست معمولا در نهایت به ۱۰ اولویت اصلی تقلیل می‌یافت و جابز معمولا بیشترین جدل‌ها را بر سر هفت اولویت نخست انجام می‌داد تا از انتخاب مهم‌ترین اولویت‌های استراتژیک اطمینان حاصل کند.

فارغ از اندازه سازمان، ده‌ها یا صدها اولویت رقابتی و غالبا متضاد وجود دارد. رویکرد تعیین مجموعه از اولویت‌های اصلی تیم رهبری را مجبور به انجام بحث و جدل‌هایی می‌کند که در نهایت مهم‌ترین گزینه‌های پیش‌روی شرکت در چند سال آتی از دل آن بیرون می‌آید. هنگامی که مدیران ارشد چنین جلساتی تشکیل می‌د‌هند، دستورالعملی شفاف در خصوص اقدامات بعدی و رویارویی با مسائلی که سازمان در آینده به دنبال پیاده‌سازی استراتژیک با آنها مواجه خواهد شد، تهیه می‌شود. انتخاب از میان اولویت‌های رقابتی کار چندان آسانی نیست. به‌طور قطع، تعیین اولویت اهداف مختلف از نظر شفافیت، تخصیص منابع و حمایت‌های سازمانی برندگان و بازندگانی خواهد داشت. بسیاری از تیم‌های مدیریتی تلاش‌های زیادی صرف جلوگیری از بروز مناقشات می‌کنند و به همین دلیل در نهایت با لیستی طولانی از اولویت‌ها روبه‌رو می‌شوند.

۵) شناسایی نقاط آسیب‌پذیر

حتی هنگامی که به اهمیت برگزاری جلسات فوق پی ببرید، اغلب تعیین نقاط و موضوعات مستلزم تمرکز دشوار خواهد بود. استراتژی به‌طور ذاتی پیچیده است و تعداد قابل توجهی از اهداف محتمل اعضای تیم‌ها را با شرایط دشواری روبه‌رو می‌کند. بنابراین، مدیران ارشد اجرایی چگونه می‌توانند استراتژیک پیچیده را به مجموعه‌ای از اولویت‌های استراتژیک تبدیل کنند؟ یک بینش کلیدی در این خصوص از سوی استراتژیست‌های نظامی مطرح شده است. برنامه‌ریزان نظامی میدان نظامی را به عنوان سیستمی پیچیده از دشمنان، متحدان، زیرساخت‌ها، حمایت‌های مردمی و سایر ویژگی‌هایی که در مجموع تعیین‌کننده پیروزی در میدان نبرد است تبیین می‌کنند. سپس با تعیین به اصطلاح یک «مرکز جاذبه»، بخش‌هایی از سیستم را که هم برای پیروزی دشمن حیاتی هستند و هم از آسیب‌پذیرترین بخش‌های دشمن به‌شمار می‌روند، هدف قرار می‌دهند. رهبران کسب‌وکار می‌توانند به واسطه اتخاذ رویکردی مشابه که از طریق شناسایی نقاط آسیب‌پذیر حیاتی صورت می‌گیرد، مهم‌ترین عوامل استراتژیک و تاثیرگذار بر موفقیت و مهم‌تر از همه شکست را تعیین کنند.

۶) تهیه راهنمای عمل دقیق

اهداف یک شرکت باید به اندازه‌ای ملموس باشند که مدیران و کارکنان بتوانند بر اساس آن فعالیت‌ها و سرمایه‌گذاری‌های خود را اولویت‌بندی کنند. متاسفانه بسیاری از تیم‌های رهبری بر سر ابهام این اولویت‌ها اتفاق نظر دارند. یکی از شرکت‌های موجود در لیست ۵۰۰ شرکت برتر S&P لیستی از ضرورت‌های استراتژیک شامل «تمرکز بر نیازها و خواسته‌های مشتریان» و «نگاه به آینده» تهیه کرده است. به روشنی، اولویت‌های استراتژیک یک شرکت یا حتی یک صنعت اغلب مبهم است. مدیران ارشد می‌توانند با پرسش از مدیران میانی در خصوص اقدامات نیازمند توقف بر اساس اولویت‌های تعیین شده، به سرعت اولویت‌های استراتژیک سازمان را ارزیابی کنند. پاسخ‌های مدیران میانی اهدافی فازی را به نمایش خواهند گذاشت. رهبران می‌توانند صحت هر اولویت‌ را به واسطه حذف آن از فرآیند استراتژیک و مشاهده نتایج حاصل از آن آزمایش کنند. برای مثال هنگامی که اهداف بازاریابی را از بیانیه سازمان حدف کنید و چنین بنویسید «با تمام قوا به سوی نوآوری حرکت خواهیم کرد و گامی بلند برای تغییر در زمینه تجاری‌سازی برخواهیم داشت»، بیانیه از کیفیت محتوایی مناسبی برخوردار نخواهد بود.

۷) هماهنگی تیمی

متاسفانه عدم توافق بر سر اهداف سازمان در تیم‌های ارشد موضوعی عادی است. به عنوان بخشی از مطالعات موسسه بوستون پیرامون پیاده‌سازی استراتژی، نظرسنجی در میان ۱۰هزار تن از مدیران ۴۰۰ سازمان انجام شد. در پرسش از آنها در خصوص میزان اتفاق نظر در مورد اولویت‌های کلیدی سازمان، نزدیک به یک‌سوم از مدیران ارشد به برنامه‌های خود اشاره کرده یا از وجود جناح‌بندی‌هایی در تیم سخن گفتند. اما حقیقت بدتر از نتایج مطالعه مذکور است. از مدیران ارشد خواستیم لیستی از اولویت‌های اصلی سازمان را در سال‌های آتی تهیه کنند. در یک شرکت متوسط، تقریبا نیمی از مدیران به اولویت‌های استراتژیک مشابهی اشاره کردند. به‌طور کلی، از لحاظ تعیین اولویت‌های استراتژیک مشترک، دوسوم مدیران ارشد اجرایی در ۲۷درصد از شرکت‌های مورد مطالعه نظرات مشابهی داشتند و تقریبا دستورالعمل واحدی برای دستیابی به پیاده‌سازی موفق استراتژی وجود نداشت.

پیاده‎سازی و اجرای استراتژی مستلزم همکاری بخش‎های مختلف سازمان به روشی نوین است. اولویت‎های استراتژیک باید از توان تقویت یکدیگر برخوردار باشند تا در نهایت از حرکت تمامی بخش‎های سازمان در مسیری واحد اطمینان حاصل شود. دست کم اولویت‎های استراتژیک نباید در جهت مخالف یکدیگر حرکت کنند. بهترین اولویت‌های استراتژیک راوی داستان واحدی در خصوص چگونگی خلق ارزش توسط شرکت در آینده هستند.  علاوه‌بر این، ارائه دستورالعملی شفاف در خصوص نحوه مدیریت تعارضات به‌عنوان بخش مهمی از مسیر اجرای استراتژی از اهمیت قابل‌توجهی برخوردار است. مدیران ارشد اجرایی اغلب بر نحوه تدوین استراتژی تمرکز می‌کنند اما معمولا توجه کمی به چگونگی اجرای آن در سازمان‌های پیچیده دارند. برای هدایت فعالیت‌های مذکور در مسیر صحیح، یک استراتژیک باید در قالب مجموعه‌ای از اصول تفسیر شود و از فضای لازم برای تطبیق و سازگاری هر جه بیشتر برخوردار باشد. اولویت‌های استراتژیک ابزاری رایج برای پیاده‌سازی استراتژی هستند اما در اغلب موارد این اهداف به اندازه کافی موثر عمل نمی‌کنند. می‎توان با پیروی از چند دستورالعمل شفاف و ساده، استراتژیک مورد نظر را درک و اجرا کرد.