۰ نفر

تشخیص فرصت ؛ پایه و اساس کارآفرینی

۲۵ تیر ۱۳۹۶، ۸:۵۷
کد خبر: 206101
تشخیص فرصت ؛ پایه و اساس کارآفرینی

سؤالی که به ذهن می رسد این است که “فرصت” چیست؟

سعید اجلال ، کارشناس ارشد کسب و کار دانشگاه تهران امروز در جهان اقتصاد نوشت:  افراد مختلف، فرصت را بر مبنای دیدگاه های خود به اشکال مختلف تعریف کرده اند. در کل می توان فرصت را شرایطی دانست که بر اساس آن، افراد گزینه هایی را بصورت نوآورانه تشخیص می دهند و امکان معرفی محصول، خدمت، فرآیند، شکل سازمانی و بازاری جدید برای آنها فراهم می شود که منافع حاصل از آن بیشتر از هزینه های آن می باشد.  بیشتر افراد تصور می کنند که موفقیت های کارآفرینانه بر اساس یک ایده کاملاً جدید حاصل شده است. اما همیشه یک ایده به تنهایی کافی نیست. میلیون ها نفر از مردم ایده هایی در سر داشته اند که هیچکدام تبدیل به یک شانس طلایی نشده اند! شروع و راه اندازی یک کسب وکار نیازمند چیزی بیش از یک ایده و نیازمند فعالیت های بیشماری از جمله استخدام کارکنان، خرید تجهیزات، اجاره تسهیلات، بازاریابی، جمع آوری منابع مالی و فعالیت هایی از این دست می باشد. اغلب افراد معمولاً جهت راه اندازی کسب وکار خود، یک “سناریو” یا دستورالعمل از پیش تعیین شده که پیش از این در جای دیگریپیاده سازی شده را اجرا می کنند. کارآفرینان ممکن است هنگام راه اندازی بنگاه، مجموعه ای از دستورالعمل ها را ادغام و با بکارگیری آنها، مقدمات پیاده سازی فعالیت خود را فراهم آورند.

در واقع ٢ سؤال اصلی در پژوهشهای کارآفرینی عبارتند از :

الف – تحت چه شرایط زمانی و مکانی و کدام افراد از فرصتها با خبر می شوند؟

ب – بواسطه تأثیر کدام دسته از عوامل افراد قادر و مصمم به بهر ه برداری ازفرصتها می گردند؟

تعریف فرصت :

در طی سالهای گذشته تعاریف متعددی توسط محققین مختلف برای تبیین فرصت کارآفرینی ارائه شده اند . برخی از این تعاریف عبارتند از :

  فرصت در مقابل تهدید معنی پیدا می کند. فرصت به موقعیتهائی اطلاق می گردد که اولاً قابل کنترل توسط فرد باشند و ثانیاً این موقعیت ها پی آمدهای مثبتی برای فرد به همراه داشته باشند. در مقابل تهدید به هر موقعیت غیر قابل کنترل با پ یآمدهای منفی اطلاق میگردد.(Krueger 2000)

   فرصت پدیده ای وابسته به شرایط محیطی است. افراد ٢ الگوی ذهنی فرصت و تهدید را همواره با خود داشته و اینکه یک موقعیت مشخص را بعنوان فرصت یا تهدید تشخیص دهند بستگی به سرعت فعال شدن هر یک از ٢ الگوی ذهنی مذکور دارد. (McCline et. al. 2002)در عین حال سرعت فعال شدن هر یک از ٢ الگوی ذهنی بستگی به علائم و اطلاعاتی دارد که از محیط دریافت می گردد.

    فرصت به هر گونه ایده که اجرای آن امکانپذیر باشد اطلاق می گردد. (Gartner et. al. 2003)

    فرصت کارآفرینی به هر موقعیتی اطلاق می گردد که در آن موقعیت ها بتوان محصولات، خدمات، مواد خام، بازار و شیو ههای سازماندهی جدیدی را ارائه نمود. (Shane & Venkatraman 2000)

فرصت به هر موقعیت مناسب در بازار اطلاق می گردد که در آن موقعیت ها بتوان محصول/ خدمتی جدید)ایده ( را عرضه نمود. (Singh 2001)

فرصت ماهیتی مسئله گونه داشته و ایده راه حل انتخابی برای مسئله مذکور است. (Ardichvili et. al. 2003)

  فرصت به موقعیتی اطلاق می گردد که در آن فرد بر این باور است که با نو ترکیبی منابع می تواند به سودی نائل گردد. (Shane 2003)

نظریه های سایرمحققین:

با توجه به اهمیت پژوهشهای مرتبط با کشف فرصت در مجموعه مطالعات کارآفرینی و نیز این نکته که چارچوبهای تئوریکی مختلفی برای تبیین این پدیده توسط پژوهشگران ارائه شده است، برخی پژوهشگران تلاش کرده اند تا این چارچوبهای تئوریکی را طبقه بندی کنند. حداقل دو طبقه بندی را میتوان به شرح زیر ارائه نمود:

    طبقه بندی ونکاترامن و ثاراثواتی

در طبقه بندی این دو محقق از یک رویکرد عرضه و تقاضا به موضوع پرداخته می شود.در این رویکرد ایده جدید یا موجود به مثابه بخش عرضه است و مسائلی که ایده قادر به حل و فصل آنهاست در حکم بخش تقاضا می باشند.

با این رویکرد محققین مذکور سه نوع از نظریه های رقیب را از یکدیگر تفکیک می کنند :

الف ( الگوی تشخیص فرصت

در این الگو هر دو بخش عرضه و تقاضا موجود بوده و کارآفرین بواسطه هوشیاری خود که به معنی جستجوی ناخودآگاه است، نقش میانجی بین عرضه و تقاضا را برعهده دارد. در این الگو تشخیص فرصت معنی دارد.

ب ( الگوی کشف فرصت

در این الگو که متأثر از نظرات شومپیتر و هایک ارائه شده اند یکی از دو بخش عرضه و تقاضا موجود می باشند و نقش کارآفرین جستجوی آگاهانه برای کشف بخش غایب و ایفای نقش میانجی بین آنهاست.

ج ( الگوی خلق فرصت

در این الگو هر دو بخش عرضه و تقاضای در محیط عینی غایب بوده و نقش کارآفرین آفرینش ذهنی هر دو بخش و تلاش همزمان برای عینیت بخشیدن به آن در جهان واقع می باشد.

    طبقه بندی آلسوس و همکاران

در این طبق هبندی نظریه های رقیب با استفاده از ٢ معیار )سطح آگاهی کارآفرین و منشاء فرصت( از یکدیگر تفکیک م یگردند. به این ترتیب ۴ دسته نظریه از یکدیگر قابل تمایزند :

الف ( ایده و فرصت درونی – تصادفی

در این نظریه ها منشاء ایده درون )ذهنی ( کارآفرین است که در یک سطح ناخودآگاه توانسته است آن را تشخیص دهد.

ب ( ایده و فرصت بیرونی – تصادفی

در این نظریه منشاء ایده بیرون )محیط اطراف( کارآفرینی است که دیده شدن آن توسط کارآفرین ناخودآگاه بوده است.

ج ( ایده و فرصت بیرونی – غیرتصادفی

در این نظریه منشاء ایده بیرون )محیط اطراف( کارآفرین است که کشف آن ناشی از جستجوی فعالانه )آگاهانه( توسط کارآفرین بوده است.

د (ایده و فرصت درونی – غیرتصادفی

در این نظریه ایده و فرصت در درون )ذهنیت( کارآفرین و در سطح خودآگاه ضمیر وی شکل گرفته است. این فرصت ها چون منشاء درونی و فعال دارند برای نمود عینی در جهان واقع بایستی توسط کارآفرین خلق گردند.