در واقع، من شرایط شما را درک میکنم چون خودم هم همین شرایط را داشتم. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، کارمند بانک شدم. آنجا بزرگ و با کلاس بود. من ساعتهای متمادی کار میکردم، گزارشهای مشتریان را آماده میکردم اما سعی میکردم غرق در کار نشوم. از نظر همکارانم، این تلاشها مصادف با دریافت پاداش بود اما من این گونه نبودم. از نظر من، آنجا فقط یک صنعت نبود بلکه کل ساختار کسب و کار سنتی بود که موجب میشد خواستههایم بیشتر باشد.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از دریک آنلاین، من برای رضایت خاطر خود با کار در دنیای استارتآپی در واقع ریسک کردم. حق با من بود. من شرکایی یافتم که خواهان ایجاد صندوق سرمایهگذاری بودند و ما آن را با یکدیگر مطرح کردیم. امروزه، من در آن سرمایهگذاری میکنم و با استارتآپها کار میکنم.
این تجربیات، آموزههای ارزشمندی برای من داشت. این تجربهها آن چنان ارزشمند بود که میخواهم با شما در میان بگذارم تا شاید موقعیتی مشابه برای شما هم حاصل شود.
۱- نیاز به ساخت بهترین شبکههای ممکن دارید
بله، فارغ از آن مرحلهای که قرار است در آن قدم بگذارید، شبکه مسئلهای حائز اهمیت است. با وجود این، بیشتر از دیگر صنعایت، استارتآپها ارتباطی پشتیبان و کاملاً قوی تشکیل میدهند زیرا کار هر فرد در شرکتی که سعی در انجام کاری جدید، خلاقانه دارد، احتمالاً قبلاً صورت نگرفته است. نخستین گام شما ملاقات با این افراد پشتیبان است که به طور معمول در جامعه فعال هستند و به شما در کشف فرصتها کمک خواهند کرد.
بنابراین، چگونه باید شروع کنید؟ اگر در شهری استارتآپ سند زندگی میکنید میتوانید به رویدادهای صنعتی و میتآپها مراجعه کنید. میتوانید به وب سایت Meetup مراجعه کرده و عناوین مورد علاقه را جستجو کنید یا برای دریافت وقایع خبرنامهها برای نمونه Startup Digest ها ثبت نام کنید. بیتردید، برای بسیاری افراد، گفتار راحتتر از عمل است.
بعد از این نوبت چیست؟ استفاده از اینترنت برای معرفی خود به مردم است. مکانهایی مانند Hacker Nes و Product Hunt را برای یافتن رهبران استارتآپهای نوظهور و ایجاد شده جستجو کنید.
راه دیگر مصاحبه و ملاقات با مردم است. اما مصاحبهای برای چاپ به جای مصاحبه اطلاعاتی سنتی پیشنهاد میشود. بسیاری از افراد عاشق مصاحبه شدن هستند و با آن احساس مهم بودن میکنند. هنگامی که در فرد آمادگی مصاحبه دیدید فهرستی از سوالات در مورد چیزهایی که میخواهید یاد بگیرید، ثبت کنید، رونویسی کنید یا آنها را در یک پلتفرم مانند Medium و LinkedIn Pluse منتشر کنید، تهیه نمایید.
۲ – باید بدانید که کدام نوع استارت آپ را میخواهید
اینکه بگویید «میخواهم در یک استارتآپ» کار کنم خیلی مفهوم گستردهای دارد. حتی گفتن این که میخواهم در استارتآپی با تمرکز بر تجربیات بازاریابی نیز کار کنم هم خیلی گسترده است. زیرا حتی میان استارتآپها هم تفاوتهای بسیاری وجود دارد. نمیتوان مفهوم شرکتهای در مرحله نطفه را با شرکتهای مجموعه C اشتباه گرفت.
اگر میخواهید مناسبترین نوع کسب و کار را پیدا کنید باید نوع شرکتی که با آن به کامیابی خواهید رسید را بدانید.
در ادامه به تفاوتهای اصلی تفکرها اشاره میشود:
آیا شما متخصص هستید یا فقط در چندین رشته معلومات کلی دارید؟
اجازه دهید راجع به بازاریابی مثالی بزنیم: هنگامی که وارد شرکتی میشوید که منابع بودجه مختلفی دارد، میتوانید جاویژههای بسیاری از جمله متخصص Google Adwords برای خود دست و پا کنید. با وجود این، در شرکتهای در مراحل نطفگی، ممکن است به استفاده از Adwords نیاز داشته باشید و علاوه بر این به کمک روابط عمومی و منابع انسانی نیز احتیاج داشته باشید.
نقدینگی یا سهام، کدام یک را ترجیح میدهید؟
هنگامی که شرکتی بسته جبرانی را به شما پیشنهاد میکند، کدام یک را میپسندید، نقدینگی ، سهام و سود آن. شرکتهای قدیمیتر نقدینگی کمی دارند و بنابراین، بیشتر سهام پیشنهاد میکنند. این در حالی که سهام همیشه پرداخت نمیشود. به واقع بستگی به مکان شغل شما و همچنین به مهمترین یا ضروریترین مسائل مربوط به زندگیتان بستگی دارد.
آیا کار در نام تجاری یا ساخت یک برند مهمتر است؟
خودتان در بازار چگونه خواهید بود؟ آیا داشتن گوگل و فیسبوک در رزومهتان به اعتبار شما میافزاید. با وجود این میتوانید به دهمین کارمند در استارتآپهای گوگل یا فیسبوک تبدیل شوید. مضاف بر این میتوانید بخشی از دلیل رویداد باشید. هر دو خوب به نظر میرسند و فقط مستلزم زمان بیشتر است.
آیا به امنیت یا فرصت توجه دارید؟
هرچه شرکت نوپاتر باشد، احتمال ناکامی آن بیشتر است. اگر شما مستعد ناکامی هستید، باید چگونگی ایجاد شرکت از پایه و اساس را بدانید، شاید هم به جای آن ترجیح میدهید بیشتر در مورد پول و بانکداری بدانید.
اینها سوالات مهمی است و متاسفانه معمولاً هم کسی به آنها پاسخ نمیدهد. با وجود این، همگام با شبکهبندی، نظر افراد و نحوه انجام متمایز کارها را جویا شوید.
۳- شما باید بدانید کدام مهارتها چشمگیرتر است.
تفاوت بین شرکتهای آمریکایی و استارتآپهای دنیا آن است که علاوه بر مهارتهای مورد نیاز برای یک جایگاه، به دانستن این موارد هم نیاز دارید:
مهارتهای فنی اصلی
لازم نیست همه افراد یک توسعه دهنده باشد، اما نباید برای حل هر مسئله سادهای مزاحم مهندس شوند. یکار با CMS را یاد بگیرید تا بتوانید ویراستاریهای کوچک را در HTML انجام دهید و بتوانید قالبهای جدید را در پلتفرمهای ایمیل مانند MailChimp ایجاد کنید.
مهارتهای ارتباطی
اگرچه باید با ابزارهای مهارتی اصلی مانند Slack و HipChat آشنایی داشته باشید، باید مختصری هم در مورد نرمافزارهای مدیریت پروژه مانند Trello، Asana یا Basecamp بدانید. علاوه بر این باید برای یادگیری مبانی روششناسیهای عمومی ایجاد شرکت از جمله «Lean Startup» و «Agile Development» زمان بگذارید.
پشتوانه دادهای
بهترین استارتآپها از دادهها برای اتخاذ تصمیم استفاده میکنند: آنها میتوانند به شما بگویند که باید پروژهای را کنسل کنید یا گسترش دهید. بهرهگیری از دادهها، استدلالها و پیشنهادات شما را قانعکنندهتر مینماید.
۴- باید از چگونگی یافتن سرچشمهها آگاهی داشته باشید
شرکتهای بزرگ فرآیندهای استخدام مشهوری دارند. شما میتوانید به پوستههای تخصصی و حرفهای، مشاوران و برنامههای کاربردی مستقیم تکیه کنید. حتی میتوانید سوالات مصاحبه را به صورت آنلاین بیابید. شرکتهای کوچک اغلب معیاری برای آن ندارند. آنها کماکان مشاغل خود را تبلیغ میکنند اما در مورد آن با افراد ذیصلاح صحبت نمیکنند.