۰ نفر

زنان جاده

۱ آبان ۱۳۹۶، ۷:۱۸
کد خبر: 226959
 زنان جاده

وضع و حال چندان مساعدی ندارند.‌ سال‌به‌سال مسافران اتوبوس‌های بین راهی کم و کمتر و تعداد صندلی‌های خالی آنها بیشتر و بیشتر می‌شود.

 به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند، سازمان راهداری اعلام کرده است با وجود آن‌که در شش ماه ابتدای امسال شمار تردد در جاده‌های کشور ١١‌درصد افزایش داشته است اما میزان مسافران ناوگان حمل‌ونقل جاده‌ای ٥ تا ٦‌درصد کمتر شده. پارسال هم راهداری اعلام کرد تعداد مسافران اتوبوس‌های بین شهری ٩‌درصد کاهشی بوده و این ریزش‌ها چند سالی است که دایم تکرار می‌شود به‌طوری که از ‌سال ٨٩ تا ٩٣ حدود ٢٢‌درصد از مسافران اتوبوس‌های بین شهری کمتر شده و این اتفاق هر سال با ریزش حدود ٩ تا ١٠‌درصدی همراه بوده است.

حالا قحطی مسافر باعث شده است که شاگرد راننده‌ها سمج‌تر پشت سر هر عابر پیاده راه بیفتند و دنبال مسافر بگردند. از آن طرف قیافه اتوبوس‌ها کهنه‌تر و فرسوده‌تر به نظر می‌رسد. داوود کشاورزیان، رئیس سازمان راهداری اما، این موضوع را خیلی دور از انتظار نمی‌داند و می‌گوید هر اتوبوس نو چیزی حدود ٩٥٠‌میلیون تومان قیمت دارد و برای نوسازی ناوگان تنها ٣٠٠‌میلیون تومان به راننده‌ها تسهیلات می‌دهند. با این وضع درآمد اتوبوس‌های بین شهری، هیچ بعید نیست که آنها تا چند ‌سال آینده از جاده‌های کشور محو شوند.

جایی میان هیاهو و دود سیاه اتوبوس‌ها و نگاه سرگردان مسافران ساک به دست به زهرا طالبی و فرشته پوراسماعیلی می‌رسم. زنان راننده اتوبوس خط تهران - کرمان و خط تهران - رفسنجان. با وجود اوضاع خراب درآمد آنها هنوز هم با علاقه و اشتیاق از کارشان حرف می‌زنند. البته منکر سختی‌هایش نیستند ولی منطق جالبی دارند. می‌گویند «کجای این مملکت راحت می‌شود نان درآورد که این‌جا بشود؟» زهرا و فرشته هیچ‌کدام پول خرید اتوبوس نداشته‌اند و راننده دیگران هستند. می‌گویند برای هر سرویس ١٨٠‌هزار تومان می‌گیرند و چیزی حدود ١٦ ساعت در روز را در جاده‌ها می‌گذرانند. اتوبوس نداشتن و حقوق ثابت ماهانه باعث شده است خیلی غصه مسافر نخورند اما نه این‌که اصلا نگران آینده شغل‌شان نباشند. وقتی می‌گویم کاش اسنپ بال داشت تا وارد جاده‌ها هم بشود، پوزخندی تحویل می‌دهند و می‌گویند استهلاک خودرو در جاده‌ها وحشتناک و هزینه‌ها سرسام آور بالاست اگر برایشان می‌صرفد بفرما!

یکی‌شان به ماجرای تجاوز راننده اسنپ هم گریزی می‌زند و می‌گوید خانواده‌ها به خاطر تعداد بالای مسافران به اتوبوس‌ها بیشتر اعتماد دارند.

بیمه‌مان «شوخی» است!

عشق به جاده، آنها را وارد شغلی کرده که کمی متفاوت از شغل‌های معمول زنان است. می‌گویند حضور زن‌های ایرانی در شغل‌های سخت باعث شده است دیدن آنها پشت فرمان خیلی هم برای مسافران غریبه نباشد و تا حالا هم پیش نیامده که مسافری به این دلیل که راننده زن است، از اتوبوس پیاده شود یا مشکل‌تراشی کرده باشد. خودشان می‌گویند بیشتر مسافران‌شان دانشجوها هستند.

مشکلات ریز و درشت زیادی دارند. از رانندگی سنگین در شب‌ها و بی‌خوابی گرفته تا نداشتن بیمه درست و حسابی و تعرفه‌های سنگین بیمه آزاد. خودشان به بیمه‌شان «بیمه شوخی و تفریحی» می‌گویند و معتقدند با آن هزینه سنگین برایشان هیچ کارایی ندارد و بازنشستگی پیش از موعدشان هم هنوز کلی اما و اگر دارد تا اجرا شود.

فرشته پوراسماعیلی که اصالتا اهل شهربابک است و حالا در کرمان زندگی می‌کند، داستان راننده شدنش را این‌طور تعریف می‌کند: چهار برادر دارم که راننده تریلی باری هستند و آن موقع که هنوز گواهینامه نداشتم، زمانی که برادرهایم از کار به خانه می‌آمدند پشت تریلی می‌نشستم. بعدها با یک راننده اتوبوس ازدواج کردم و با تشویق همسرم، گواهینامه پایه یک گرفتم. دو‌سال اول کارم را با همسرم کار می‌کردم ولی همسرم بیشتر سرویس دربستی دارد که رفت و برگشتش چند روز طول می‌کشد و چون دو دختر دارم، برایم سخت بود که همراه شوهرم بروم و فرزندانم تنها بمانند. به همین خاطر کارمان را از هم جدا کردیم و از آن به بعد من فعالیت خود را در تعاونی ١٥ شروع کردم.

او که شش‌سال است راننده جاده‌هاست، دو سالی را هم در خط کرمان-  کرج کار کرده و حالا دو سالی است که در خط کرمان- تهران مشغول به کار است.

راننده اتوبوس شدن زهرا طالبی هم داستان مشابهی دارد؛ او که شش‌سال است با ماشین سنگین کار می‌کند و یک‌سال و نیم است که راننده اتوبوس است، قبلا در شهر رفسنجان آژانس بانوان داشته و مدتی هم روی تریلی برادرش کار کرده. طالبی  توضیح می‌دهد که در سن ٢٠سالگی با همسرش که هشت ماه راننده‌اش بوده، آشنا شده و ازدواج کرده. او که یکی از مشوق‌هایش پسر ٢١ساله‌اش است، محیط کار مردانه را یکی از مشکلات این شغل می‌داند و می‌گوید: شاید خیلی از مردانی که در این حرفه هستند، دوست ندارند زنان وارد این شغل بشوند و شاید سعی کنند که به نوعی زیر پای ما را خالی کنند.

راننده‌های مسن عامل تصادفات جاده‌ای

مشکلات آنها زیاد و ریز و درشت است. طالبی اتفاقاتی مثل اتوبوس دانش‌آموزان و سربازها را به سن بالای راننده‌های آنها مربوط می‌داند و می‌گوید: سختی کار به راننده‌های اتوبوس تعلق نمی‌گیرد و برای همین مجبورند با سن بالا هم کار کنند و یکی از دلایل این تصادف‌ها همین موضوع است.

او معتقد است زمانی که راننده‌ها سختی کار داشته باشند، ده پانزده‌سال زودتر بازنشسته می‌شوند و این درحالی است که بیمه راننده‌های اتوبوس، در زمان دولت قبلی بیمه تفریحی است و بنابراین سختی کار به آنها تعلق نمی‌گیرد. البته راننده‌ها و اتحادیه‌های صنفی تلاش‌هایی را برای اصلاح وضع بیمه انجام داده‌اند ولی هنوز به نتیجه نرسیده است.

به گفته پوراسماعیلی این اتفاق درحالی رخ می‌دهد که رانندگی به دلیل استرس زیادی که دارد، در جاده روی بینایی و اعصاب و قلب اثر می‌گذارد و مسئولان باید به این فکر کنند که اگر یک روز تریلی و اتوبوس وجود نداشته باشد و کار نکنند چه اتفاقی می‌افتد و ناوگان ریلی و هوایی چقدر ظرفیت برای جابه‌جایی بار و مردم دارد.

تعقیب و گریز قاچاقچیان انسان، جاده‌ها را خطرناک‌تر کرده

به گفته او مشکل جدی دیگر وضع نامناسب و آزاردهنده جاده‌هاست که نقش زیادی در تصادف‌ها دارد. هرچند که این اواخر گروه و کمپین هم برای مشکلات جاده‌ها تشکیل داده‌اند، اما تا حالا فایده چندانی نداشته و راه به جایی نبرده است.

طالبی یک مشکل دیگر را رانندگی بد سواری‌هایی می‌داند که در لاین کند رو که مختص اتوبوس و ماشین‌های سنگین است، می‌آیند و رعایت اتوبوس و ماشین‌های سنگین را نمی‌کنند.

معضل جدی دیگر آنها به‌خصوص در نیمه شب، سواری‌هایی هستند که به صورت غیرمجاز، افغانی‌ها را قاچاق می‌کنند و زمانی هم که نیروی انتظامی در تعقیب آنهاست، رانندگی خیلی خطرناک‌تری نسبت به سایر زمان‌ها دارند و رانندگی برای آنها را سخت‌تر می‌کنند.

هزینه‌های تعمیر و نگهداری اتوبوس بالاست

می‌گویند که هزینه‌های تعمیر و نگهداری اتوبوس بالاست. به گفته طالبی در شرایطی که یک مالک اتوبوس به‌طور خالص ماهانه حدود ٨‌میلیون تومان درآمد دارد، اگر در یک ماه موتور اتوبوس تعمیر کند که ٣٥‌میلیون تومان هزینه دارد یا پیستون تعمیر کند که ٢٠‌میلیون تومان هزینه دارد، دیگر اتوبوس‌داری توجیه و صرفه اقتصادی نخواهد داشت. آن هم در شرایطی که قیمت اتوبوس از ٢٥٠‌میلیون تا ٩٨٠‌میلیون تومان متغیر است.

آن‌طور که پوراسماعیلی می‌گوید هزینه خرید دو لاستیک اتوبوس هم ٤‌میلیون تومان است و گاهی مالک اتوبوس مجبور می‌شود دو تا سه بار لاستیک تعویض کند. هزینه تعویض روغن اتوبوس هم ماهانه ٥٠٠‌هزار تا یک‌میلیون تومان است و در ماه باید دو سه بار تعویض روغن انجام شود.

آن‌طور که خودشان می‌گویند اگر اتوبوس خراب شود، بعضی کارها از دست خودشان برمی‌آید، اما درست کردن بعضی خرابی‌ها حتی از عهده یک مرد هم برنمی‌آید و نیاز به کمک چند نفر دارد. می‌گویند اگر مثلا اتوبوس آب کم کند یا تسمه شل شود، درست کردن آن از دست خودشان برمی‌آید. طالبی به خاطره‌ای که در این زمینه دارد، اشاره می‌کند و با خنده می‌گوید: یک‌بار در جاده پنچر کردم و یک اتوبوس دیگر به کمک‌مان آمد و درنهایت شش راننده با هم توانستند پنچری ماشین را بگیرند.

هرچند که هوشمند شدن اتوبوس‌ها به راننده‌ها کمک زیادی کرده و هر نقطه از اتوبوس که خرابی یا مشکلی داشته باشد، هشدار می‌دهد. البته هر نقطه‌ای از ماشین که خرابی داشته باشد، هشدار می‌دهد. آن‌طور که پوراسماعیلی می‌گوید ماشین آنها را بیشتر راننده‌ها می‌شناسند و اگر خراب شود، برای کمک توقف می‌کنند.

سوخت گازوییل اتوبوس‌ها هم که قبلا هر ٢٤ ساعت ٤٠٠ لیتر بود، حالا ١٠٠ لیتر کمتر شده و ناچارند گازوییل آزاد بزنند.

مسافران خارجی با ما عکس یادگاری می‌گیرند

اما به خاطر جذابیت‌هایی که کویر دارد، این دو راننده معمولا مسافر خارجی و توریست هم دارند. مسافرهایی که از رانندگی جاده‌های خانم‌ها در ایران کمی تعجب می‌کنند و درنهایت هم با آنها عکس یادگاری می‌گیرند.

پوراسماعیلی می‌گوید که نمی‌تواند با مسافرهای خارجی صحبت کند و زمانی که توریست‌ها مسافر او هستند، به دخترش که زبان بلد است، زنگ می‌زند و دخترش اسم توریست‌ها و این‌که کجا می‌خواهند بروند را از آنها می‌پرسد.  طالبی هم خاطره‌ای دراین‌باره تعریف می‌کند و می‌گوید: یک‌بار آقا و خانم خارجی مسنی مسافر من بودند که آقا استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه بلژیک بود و با وجود این‌که مطالعه زیادی داشت، اما به دلیل تبلیغ‌های منفی تصور می‌کرد که زنان در ایران بیشتر در محیط خانه هستند و باور نمی‌کرد که یک خانم، راننده جاده‌ای باشد. به گفته او دلیل این‌که برخی توریست‌ها سفر با اتوبوس را ترجیح می‌دهند، این است که می‌توانند جاذبه‌های تاریخی و طبیعی و کویر را بهتر ببینند.

زن‌های جاده را درحالی ترک می‌کنم که خستگی از چشم‌های بی‌خواب‌شان می‌بارد. می‌گویند کار سخت است و طاقت‌فرسا، اما خدا را شکر که برایشان نان می‌آورد.