۰ نفر

دژ رشکان در تصرف معتادان

۲۷ فروردین ۱۳۹۶، ۷:۵۰
کد خبر: 188005
 دژ رشکان در تصرف معتادان

اتوبان امام علی(ع) رو به جنوب، اندکی آن طرف تر از محله صفاییه ری و در نزدیکی تپه چشمه علی؛ اینجا لاشه هایی از سنگ، ساروج و خشت و بناهایی متروکه با دیوارهای کنگره دار به چشم می‌خورد.

به گزارش اقتصادآنلاین ، آرمان نوشت : «دژ رشکان» نام آشنایی برای ساکنان محله است، اما نه به لحاظ قدمت که به عنوان مخروبه‌ای ۲۳۰۰ ساله که حالا جای خواب معتادان منطقه شده است؛ بنایی که باستان‌شناسان آن را شاهکار معماری جهان لقب می‌دهند و معتادان ری فقط آن را پناهگاه شبانه خود می‌دانند؛ بیغوله ای برای تزریق مواد بدون ترس و مزاحم. این دژ از مکان‌هایی است که شهرداری تهران هر سال به عنوان آثار باستانی برای تعطیلات نوروزی انتخاب می‌کند فارغ از اینکه نگاهی کوتاه به شرایط داخلی و بیرونی بنا انداخته باشد. ثبت ملی، وجود نماینده‌ای از شهرداری و حتی گشت نیروی انتظامی هیچ کدام تاثیری نداشته و انگار قرار نیست به این زودی فکری به حال این بنای تاریخی شود.

مهم نیست کجای شهرری ایستاده باشید؛ از هر نقطه ای که نگاه کنید بنای کاهگلی قدیمی خودی نشان می‌دهد. دیوارهایش سیاه از رد آتش شده و چند سالی می‌شود که آخرین پناهگاه معتادان بی‌خانمان است. از زمانی که بنای تاریخی دژ رشکان از زیر خاک بیرون آمده، زمان زیادی نمی گذرد، اما در همین زمان ۱۰ ساله، بلایی که معتادان سر این شاهکار جهانی آورده‌اند، خروارها خاک سرد در طی سال ها نیاورده است. گوشه‌ای پتو و زیراندازی پاره و رشته شده که نشان می‌دهد اینجا خانه و کاشانه‌ای است، گوشه ای دیگر سرنگی که بارها استفاده شده و فقط خدا می‌داند چند بار دیگر قرار است وارد رگ شود. هرگوشه را نگاه کنید جز این نمی‌بینید.

 صفاییه ترس دارد

 این روزها با وجود این بنای تاریخی ۲۳۰۰ ساله ساکنان محله هم آرامش ندارند. رفت و آمد زیاد معتادان، سر و صدای ناشی از دعوا و قتل‌هایی که گاه و بی‌گاه صورت می‌گیرد چهره محله را مکدر کرده و هر کسی که کمی دستش به دهانش رسیده خانه‌ و زندگی و مغازه را فروخته و به محله‌ای بهتر رفته است و آنهایی که مانده‌اند هر روز با تنی لرزان از خانه بیرون می‌روند و شب‌ها با وحشت به خانه برمی‌گردند. صبح یک روز بارانی و شلوغ است. سرتا سر خیابان در دست دستفروشان همیشگی چهارشنبه‌ها احاطه شده و صحبت کردن با مردمی که عجله دارند زودتر خرید کنند یا جنسی را که برای فروش آورده‌اند به اصطلاح آب کنند کمی سخت می‌شود. یکی از زنان دستفروش دعوتم می‌کند تا دقایقی مهمان بساطی که هیچ چیز قابل توجهی در آن پیدا نمی‌شود، باشم. پلاستیک ضخیمی روی اجناسش کشیده که همان اندک هم از باران جان سالم به در ببرند و خودش روی یک صندلی چوبی پایه کوتاه و سخت نشسته است. کنارش روی صندلی مشابه می‌نشینم. دستانش از کار زیاد پینه بسته و به چهره‌اش که دقیق می‌شوم سن زیادی ندارد، اما شکسته به نظر می‌رسد. حتی روسری کهنه خوش‌رنگش هم کمکی نمی‌کند تا شور جوانی در چهره‌اش نمایان شود. می‌گوید از زمانی که یادش است اینجا ساکن بوده و ازدواج هم نتوانسته از این محله جدایش کند. دل خوشی از رفت و آمد معتادان ندارد و بارها هم سرمایه و زندگی‌اش را با تهدید جانش دزدیده‌اند و هیچ ارگانی هم مسئولیت رسیدگی را به عهده نگرفته است و به‌ناچار دوباره از هیچ شروع کرده. از ترس‌هایش می‌گوید و از اینکه حتی مردها هم جرات نمی‌کنند از خانه خارج شوند. از دلتنگی‌های دختر شش ساله‌اش که نمی‌تواند از ترس معتادان دقایقی فقر را فراموش کند و مثل هم سن و سال‌هایش چند دقیقه‌ای را در پارک بازی کند و زندگی‌اش خلاصه شده به حیاط کوچکی که بخشی از حریم مشترک او با پنج خانواده دیگر است. محله هم مثل دژ در اختیار معتادان است و محل خرید و فروش مواد شده و آنها هم از هیچ‌کس نمی‌ترسند. به راحتی در محل رفت و آمد می‌کنند، قرارهای گروهی می‌گذارند و آخر شب هم با داد و دعوا کارشان تمام می‌شود. شکایت هم کرده‌اند، نه یک بار و دو بار که سال‌هاست منتظر پاسخ یا حتی اقدامی از سوی ارگان مربوطه هستند، اما دیگر به همین که نیروی انتظامی روزی چند بار میان دیوارها و حفره‌هایی که معتادان برای در امان ماندن از سوز زمستان و آفتاب تابستان ساخته اند چرخ می‌زنند راضی شده‌اند. دقیقا کنار برج اتاقکی ساخته شده که از شواهد امر متعلق به سازمان میراث فرهنگی است و درست رو به رو‌یش اتاقک تابلوی ثبت ملی به چشم می‌خورد. در می‌زنم و با اندکی تاخیر جوانی در را باز می‌کند، هم‌زمان با باز شدن در هرم گرما و بوی نامطبوعی که حکایت از ساعت طولانی بسته ماندن در است به صورتم می‌خورد. چند سوال می‌پرسم. جواب درستی دستم را نمی‌گیرد و نشان می‌دهد سربازان جوان هم خیلی در جریان امور نیستند. در آخر یکی از جوان‌ها می‌گوید: خانم زیاد وقت نگذارید برای اینجا، درست بشو نیست. تمام شکاف‌ها و گودال‌ها پر از مواد است و کاری نمی‌شود کرد. هر بار که بیرونشان می‌کنیم دوباره برمی‌گردند. اینجا محل زندگی‌شان است؛ از در نشد از پنجره می‌آیند. تقریبا ناامید شده‌ام که به اتاقک شهرداری می‌رسم. برخلاف اتاق سربازان سازمان میراث فرهنگی اتاق شهرداری تمیز و روشن است. از مسئول شهرداری در مورد جزئیات دژ می‌پرسم. می‌گوید: دلیل اصلی خراب شدن و بی توجهی به دژ همین معتادان هستند؛ البته میراث فرهنگی هم کاری نمی‌کند. شبها آتش روشن می‌کنند و گروهی زندگی می‌کنند. امنیت محل به کمترین حد ممکن رسیده و هر از گاهی چند جنازه از دژ بیرون می‌آورند؛ بعضی که سر نزاع و دعوا کشته می‌شوند و بعضی هم به علت استفاده بیش از حد مواد. چند بار هم اتوبوس‌های توریست‌ها اینجا آمد برای بازدید که بلافاصله رفتند. وضعیت شب‌ها بدتر است، یعنی شما مجبوری برای اینکه زنده بمانی یا از دست آزارشان در امان باشی به خواسته‌هایشان تن دهی. من بارها پول دستی دادم چون اینجا کار می‌کنم و نمی‌خواهم بلایی سرم بیاید. قید برگرداندن پول‌هایم را هم زده‌ام.

 میراث فرهنگی مسئول تخریب تدریجی دژ رشکان

 رئیس کمیته میراث فرهنگی شورای شهر تهران درباره وضعیت دژ رشکان به خبرنگار «آرمان» می‌گوید: این موضوعات به لحاظ ارزش ملی بسیار مهم است و تلاش‌هایی هم برای بازسازی صورت گرفته و در برنامه دوم هم عنوان شده است، اما مساله اینجاست که در برخی موارد هنوز بناهای میراثی تعیین حریم نشده‌اند و تا زمانی که تعیین حریم صورت نگیرد کار رسیدگی به بناها کمی سخت می‌شود. از طرف دیگر، در دژ رشکان هنوز حفاری به پایان نرسیده و نمی‌توانیم عملیات خاصی انجام دهیم، چون در مرحله حفاری محدودیت‌هایی وجود دارد. احمد حکیمی پور موضوع رسیدگی به بناهای تاریخی را جزو وظایف سازمان میراث فرهنگی می‌داند و معتقد است: گاهی میان ثبت و تعیین حریم بنا توسط سازمان میراث فرهنگی زمان زیادی طول می‌کشد و چون نظارتی هم صورت نمی‌گیرد بارها دیده شده که اتفاقات مشابه رخ داده که خودش باعث از بین رفتن بنا می‌شود. او در رابطه با تعیین حریم بناها می‌گوید: میراث فرهنگی برای تعیین حریم بناها گاهی آن قدر کار را عقب می‌اندازند تا دور و اطراف برج و بناهای بلند می‌سازند، برای مثال خانه اعلا واقع درمحله دزاشیب در شمال تهران بعد از بیست و چند سال با همین مشکل مواجه شد و امروز برج‌ها و ساختمان‌های بلند اطراف بنا را گرفته‌اند. البته تمام قصورات به سازمان میراث فرهنگی ختم نمی‌شود؛ این یک مشکل ملی است و تمام ارگان‌ها باید در کنار هم برای رفع آن تلاش کنند. تلاش شورای شهر در این سال‌ها این بوده که بتواند نظارتی روی هماهنگی و همکاری ارگان‌های مختلف داشته باشد و دستگاه‌های ذی‌ربط را برای حل پیش‌آمدهای این چنینی بسیج کنیم، اما متاسفانه هیچ‌وقت این امکان پیش نیامد، چرا که در بعضی موارد از فرصت پیش‌آمده استفاده‌های درستی نشده و به نوعی بناهای میراثی منبع درآمد قشر خاصی شده است. به گفته این عضو شورای شهر تهران بارها دیده شده زمان کافی برای مرمت و بازسازی یک اثر نهایت هشت تا ۱۰ سال پیش‌بینی شده، اما در عمل بازسازی دو یا سه برابر زمان تعیین شده طول کشیده است. یکی از مشکلات اصلی در این زمینه همین اتلاف وقت و هزینه بوده که مرتفع نشده است. دژ باستانی رشکان که روزگاری بخشی از حکومت ماد و از شهرهای ارزشمند اشکانی بوده و در سده های نخستین اسلامی هم، منطقه ای مهم به شمار می‌رفته، در مهر سال ۹۱ تعیین حریم شده، اما با گذشت بیش از پنج سال همچنان مهجور مانده و هیچ تدبیری برای بازسازی و استفاده سودمند از این بنای تاریخی صور نگرفته است. حالا باید منتظر ماند تا دید برنامه سازمان میراث فرهنگی، شهرداری و ... برای مرمت و بازسازی و ساماندهی مشاغل کاذب خیابان اصلی دژ از جمله بازارهای روزانه‌ای که به صورت دائم در آنجا برگزار می‌شود و رعب و وحشتی که حاصل رفت و آمد معتادان است چیست.