۰ نفر

آیا واردات وابستگی است؟

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۱، ۲۱:۵۱
کد خبر: 1301

در فرهنگ عامه ما معمولا واردکننده‌ بودن یک کالا به عنوان وابستگی تعبیر می‌شود و بر همین اساس «خودکفایی» در تولید و تامین نیازهای داخلی به عنوان یک ضرورت مطرح می‌شود. به عنوان مثال دولت‌های ما تلاش می‌کنند تا جای ممکن واردکننده گندم نباشند یا نیازهای داخلی به خودرو را از صنایع داخلی خودروسازی تامین کنند.

در توجیه این نگاه معمولا این طور استدلال می‌شود که کشور صادرکننده ممکن است بخواهد صادرات خود را به کشور ما قطع کند و در آن صورت ما از دسترسی به آن کالاها محروم خواهیم ماند. یا، این که ما نتوانیم خودمان محصولات مورد نیازمان را تولید کنیم مایه‌ی سرافکندگی ملی ما خواهد بود. گویی به طور کلی «واردکننده بودن» دارای بار ارزشی منفی و «صادرکننده بودن» مثبت و مطلوب است.

در این نوشته سعی خواهم کرد بر اساس استدلال استاندارد اقتصادی نشان دهم که لزوما این طور نیست و واردکننده بودن به خودی خود نامطلوب نیست. اما به این مسئله از چند زاویه می‌توان نگاه کرد.

صادرکننده بودن به خودی خود رفاه‌آور نیست. کشوری را تصور کنید که قسمت اعظم تولیداتش را صادر می‌کند و در ازای آن چیزی دریافت نمی‌کند. واضح است که این شیوه‌ی مناسبی برای اداره یک کشور نیست (با این که شاید بسیار فداکارانه و انسان‌دوستانه باشد). پس ارزش صادرات به چیزی است که در ازای آن دریافت می‌کنیم. حال یا آن چیز محصولی است که کشوری دیگری تولید کرده است که آن چیزی نیست جز همان «واردات»؛ یعنی هدف ما از صادرات در واقع واردات بوده است؛ یا پولی (ارزی) است که در برابر صادراتمان دریافت می‌کنیم. پس اساسا برای این تصمیم گرفتیم محصولاتمان را صادر کنیم و ترجیح دادیم که خارجی‌ها آن‌ها را به جای ما مصرف کنند که محصولی که در ازایش به دست می‌آوردیم برایمان ارزشمند بود و خودمان یا توانایی تولید آن را نداشتیم یا تولیدش برای ما به صرفه نبود و ترجیح دادیم منابع خود را صرف تولید محصول صادراتی‌مان کنیم.

بگذارید مثالی بزنم. فرض کنید ما علاقه زیادی به آوکادو داریم اما شرایط جغرافیایی ما اجازه پرورش این میوه را به ما نمی‌دهد. در عوض در خاک ما انار خیلی خوب به عمل می‌آید. حالا یا ما باید تمام منابعمان را صرف کنیم و هزینه‌های گزافی بکنیم (منابعی که می‌توانست صرف تولید انار بیشتر شود) تا هر طور شده تکنولوژی پرورش آوکادو در شرایط نامطلوب را به دست آوریم تا «ننگ» وارد کردن آن را قبول نکنیم، یا به جای آن منابعمان را صرف پرورش انار کنیم و به میزان دو برابر نیازمان انار تولید کنیم و مازاد آن را صادر کنیم و در ازایش «واردات» آوکادو داشته باشیم. در این صورت مقدار بیشتری هم از انار و هم از آوکادو نصیب ما می‌شود تا این که بخواهیم خودمان آوکادو تولید کنیم. یعنی اگر اجازه بدهیم که کشوری دیگر که در تولید آوکادو بهتر از ما است آن را تولید کند و ما انارمان را تولید کنیم و سپس میوه‌هایمان را با هم مبادله کنیم هر دو کشور از هر دو نوع میوه بیشتر خواهند داشت و وضعشان بهتر خواهد بود نسبت به حالتی که هر کدام می‌خواست هر دوی محصولات را خودش تولید کند و به اصطلاح در یک وضعیت برد-برد خواهیم بود.

وضعیت دیگر (که در جهان امروز بیشتر رایج است) آن است که ما در ازای محصول صادراتی‌مان یک نوع پول با اعتبار بین‌المللی (یا یک ارز معتبر) دریافت کنیم. یا به اصطلاح، صادرات برایمان «ارز آوری» داشته باشد. اما باز باید دید که این ارز «آورده شده» به کشور چه ارزشی دارد و چگونه می‌تواند براورنده رفاه بالاتر باشد؟ دوباره واضح است که این ارز به خودی خود ارزشی ندارد و ارزش آن به همان اعتبار آن در بازار جهانی است، به این معنی که می‌توانیم با آن محصولات کشورهای دیگر را خریداری کنیم یا همان «واردات» انجام دهیم، یا در کشورهای دیگر سرمایه‌گذاری کنیم و فعلن وارداتی نداشته باشیم اما با سودی که از سرمایه‌گذاری نصیبمان می‌شود در نهایت بتوانیم در آینده وارداتی بیشتر و مصرف و رفاه بالاتری داشته باشیم.

فکر می‌کنم تا اینجا معلوم شده باشد که واردات به خودی خود بد نیست و صادرات هم به خودی خود خوب نیست و اساسا در ازای هر صادراتی حتمن باید یک وارداتی باشد (حالا شاید با تاخیر و به شکل سرمایه‌گذاری در خارج کشور) و گرنه صادرات ما می‌شود بخشیدن تولیداتمان که برایشان زحمت کشیده‌ایم به دیگران.

حب شاید این واضح به نظر برسد و گفته شود که این واردات نیست که بد است، بلکه «وابستگی» بد است چون اگر کشور صادرکننده تصمیم بگیرد محصولش را دیگر به ما نفروشد آن‌گاه ما دچار کمبود خواهیم شد و نمی‌توانیم نیازمان را تامین کنیم. اما در مورد این استدلال اولا باید دید که حتی اگر این درست باشد، «واردکننده بودن» نقشی در این میان بازی نمی‌کند. چون همین استدلال در مورد یک کشور صادرکننده هم دقیقا برقرار است. اگر کشوری که واردکننده محصولی از ما است تصمیم بگیرد که دیگر آن محصول را از ما نخرد آن‌گاه محصول ما روی دستمان می‌ماند و دچار ضرر خواهیم شد. پس می‌توان دید که کشور صادرکننده هم حداقل به همان اندازه‌ی کشور واردکننده وابسته است و فرقی از این بابت وجود ندارد.

اما چرا نباید چندان نگران این مسئله قطع مبادله بود؟ دلیلش در همان استدلال بندهای بالا است. چون همان‌طور که دیدیم مبادله برای دو طرف سودمند بود و کشور صادرکننده به ما هم از مبادله با ما سود می‌برد. پس تصمیم آن‌ها به قطع مبادله با ما در درجه اول به زیان خودشان خواهد بود و (حداقل بر اساس منافع اقتصادی) این کار را نخواهند کرد. از طرف دیگر، برای بسیاری از محصولات بازارهای رقابتی جهانی وجود دارد و حتی اگر یک کشور تصمیم بگیرد مبادله‌اش را با ما قطع کند کشورهای دیگری جایگزین آن کشور پیدا می‌شود و خلا مبادله را پرخواهند کرد.

این استدلال در مورد محصولاتی که انحصار تولیدشان در اختیار یک یا چند کشور باشد ممکن است کار نکند و ممکن است گفته شود که تولیدکننده‌ی انحصاری یک محصول (مثلن کالایی با تکنولوژی بسیار پیشرفته یا یک ماده معدنی کمیاب) می‌تواند تصمیم بگیرد که دیگر محصولش را به ما نفروشد و آن‌گاه جایگزینی هم برای آن پیدا نمی‌شود. اما اولا باید دید که این در مورد واردکننده‌های انحصاری هم برقرار است و کشوری که تنها واردکننده یک محصول است هم در برابر صادرکننده‌هایش این برتری را دارد. پس باز هم در این مورد واردکننده بودن بدتر از صادرکننده بودن نیست. دوم این که، حتی برای انحصارگر هم به صرفه نیست که کالایش را به ما نفروشد چون در آن صورت سودی نخواهد برد. اما ممکن است کالایش را به ما «گران» بفروشد. ولی در این صورت هم لزوما تولید داخلی آن محصول تصمیم بهینه نیست و شاید بهتر باشد که خرید محصول گران را قبول کنیم اگر نسبت به تلاش برای تولید آن محصول در داخل به هر قیمتی به صرفه‌تر باشد.

حالا جا دارد بپرسیم که پس چه چیزی را باید خودمان تولید کنیم؟ جوابش این است که آن چیزی را تولید می‌کنیم که در تولید آن مزیت داریم و خواهان خارجی هم دارد. این گونه می‌توانیم مازاد تولیدمان را صادر کنیم و در ازایش چیزهای دیگری را وارد کنیم که مزیتی در تولیدشان نداریم. مثلن در ایران به دلیل برخورداری از منابع طبیعی می‌توانیم نقت و محصولات پتروشیمی را صادر کنیم. اما شاید در تولید خودرو مزیتی نداشته باشیم و بهتر باشد تولید آن را به کشورهایی مثل آلمان و ژاپن بسپریم که خودروهایی خیلی بهتر و با قیمت‌هایی خیلی ارزان‌تر از آن چیزی که ما تولید می‌کنیم می‌توانند تولید کنند و به این به نفع ما هم خواهم بود تا خودرو را از ایشان بخریم تا این که بخواهیم خودمان تولید کنیم.

البته این به آن معنا نیست که ما نباید به فکر تولید محصولات بیشتری که در حال حاضر تولیدشان برایمان مقدور یا به صرفه نیست باشیم. بلکه اتفاقا در بازاری بسیار رقابتی مثل بازار جهانی حفظ مزیت رقابتی فقط از طریق دست‌یابی به روش‌های بهتر و ارزان‌تر تولید (همان پیش‌رفت تکنولوژی) ممکن است. اما نکته اتفاقا همین است که در انتخاب این که می‌خواهیم روی تولید چه محصولی (که در حال حاضر توان تولیدش را نداریم) سرمایه‌گذاری کنیم ملاک ما دقیقا باید همین حساب و کتاب اقتصادی با سنجیدن مزیت‌هایمان باشد و نه این که هدف و ایده‌آلمان تولید «همه محصولات» در داخل باشد. و اتفاقا این تشخیص و تخصیص بهینه در یک بازار آزاد که سرمایه‌گذاران و تولیدکنندگان به دنبال سود (و در نتیجه حداکثر کارایی) هستند، طبیعی‌تر و کاراتر اتفاق می‌افتد تا توسط دولتی که طبیعتا چندان دغدغه کارایی ندارد و بیش‌تر تصمیم‌های اقتصادی‌اش ناشی از چانه‌زنی‌های سیاسی گروه‌های مختلف سهیم در قدرت است اما در ظاهر از تابلوی «افتخار ملی» برای توجیه تولیدهای بی‌توجیهش استفاده می‌کند.

-----------------------

پی‌نوشت ۱: البته در استدلال‌های بالا هم‌چنان اما و اگر وجود دارد. مثلا من این مورد را چشم‌پوشی کرده‌ام که قطع مبادلات ممکن است به دلایل سیاسی باشد (با این که به ضرر کشور قطع‌کننده هم هست) و باید برای چنان موقعیت‌هایی آماده باشیم. اما حرف اصلی این است که این مورد یا مواردی شبیه این تنها «موارد خاص» هستند و الگوی اصلی سیاست بازرگانی کشور باید بر اساس مبادله‌ی آزاد در بازار جهانی باشد.

پی‌نوشت ۲: این متن به عمد ساده و به زبان ساده نوشته شد اما شاید استدلال «استاندارد» اقتصادی برای توضیح جهان پیچیده امروز کافی نباشد. مثلن کشور چین را می‌بینیم که ظاهرا در جهت حداکثر کردن صادراتش عمل می‌کند و تا کنون بسیار هم موفق بوده است. یا این که کشورهایی که در سازمان تجارت جهانی هستند گاهی هم‌چنان تلاش می‌کنند که از تولیدکننده‌های داخلی‌شان (با این که کارا هم نیستند) از ترس بیکاری ناشی از تعطیلی آن صنعت‌ها به هر قیمتی حمایت می‌کنند. امیدوارم که به این موارد پیچیده‌تر در یکی از متن‌های بعدی (که شاید جوابیه‌ای این به این متن باشد) پرداخته شود.