۰ نفر

تحلیل فرشاد مومنی از چالش‌های اقتصادی دولت ؛

دولت روحانی گروگان میراث احمدی‌نژاد است

۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۹
کد خبر: 104174
دولت روحانی گروگان میراث احمدی‌نژاد است

هزار میلیارد دلار در فاصله سال‌های ١٣٨٤ تا ١٣٩٢ هزینه کردیم اما تعداد فرصت‌های شغلی ایجاد شده در این دوره نزدیک به صفر است.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از اعتماد ، فرشاد مومنی با اعلام این مطلب، در تحلیل چالش‌های اقتصادی- سیاسی ایران در آستانه برنامه ششم گفت: ما با یک واقعیت روبه‌رو هستیم، اینکه به لحاظ تاریخی فرصت‌های بسیار مهمی را از دست داده‌ایم. شاید یک مقایسه اجمالی میان نحوه برخورد چینی‌ها و ایرانی‌ها با فرصت‌هایی که در اختیار داشته‌اند، مساله را بهتر نشان دهد. بر اساس تحقیقات موجود، چینی‌ها در یک فاصله زمانی بین سال‌های ١٩٩٦- ١٩٧٩ یعنی در دوره زمانی کمتر از ٢٠ سال اینها ٢٢٦ میلیون فرصت شغلی ایجاد کردند که از این میزان بیش از ٧٠ درصد مشاغل هم در مناطق روستایی شکل گرفته بود، اوضاع برای ما مقداری متفاوت و پیچیده‌تر است چرا که ما در دوره سال‌های ١٣٩٢-١٣٨٤ از محل صادرات نفت، گاز و غیرنفت حدود ١٠٠٠ میلیارد دلار خرج کردیم. آن میزان فرصت شغلی که چینی‌ها ایجاد کرده بودند با حدود ٣٣٠ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری اتفاق افتاده بود، ما بالغ بر سه برابر آن را در دوره‌ای کمتر از نصف زمان چینی‌ها هزینه کردیم ولی خالص فرصت‌های شغلی که در ایران با آن میزان هزینه ایجاد شده چیزی نزدیک به صفر بود و این در تاریخ معاصر دنیا یکی از پدیده‌هاست.

منفی٤٥٠ هزار خالص فرصت‌های شغلی در شش سال او با بیان اینکه این ارقام تخمین نیست و مبتنی بر سرشماری است، متذکر شد: در فاصله سال‌های ١٣٩٠ ـ ١٣٨٥ که دوران اوج شکوفایی نفتی است خالص فرصت‌های شغلی در بخش صنعت کشورمان معادل منهای ٤٥٠ هزار نفر بوده، خالص فرصت‌های شغلی یعنی وقتی مجموع شغل‌های ایجاد شده با شغل‌های از بین رفته را در آن بخش در یک دوره زمانی مشخص، جمع جبری کردند، شده منهای ٤٥٠ هزار. در تاریخ اقتصادی قرن بیستم ایران هرگز چنین سطحی از صنعت‌زدایی را در کشورمان نداشته‌ایم. در برابر این فرصت‌های شغلی که از دست رفته خالص فرصت‌های شغلی ایجاد شده در بخش مشاغل غیرقابل طبقه‌بندی معادل ٧١٥+ هزار فرصت شغلی است. مومنی با طرح این پرسش که مشاغل غیرقابل طبقه‌بندی چیست، توضیح داد: مشاغلی که روی‌مان نمی‌شود اسم‌شان را بیاوریم در اصطلاح می‌گویند مشاغل انگلی. پس با همین مثال‌های اندک ملاحظه می‌شود چه شرایط پیچیده‌ای را پشت سرگذاشته‌ایم و از آن پیچیده‌تر بایسته‌های فهم دقیق شرایط کنونی است؛ این شرایط را در اصطلاح اقتصاد سیاسی شرایطی می‌گویند که دولت فعلی در گروگان اقدامات دولت قبلی است. این کارشناس و تحلیلگر اقتصادی مجموع رقمی که از سال ١٣٨٩ تا امروز بابت یارانه نقدی پرداخت شده را معادل هشت برابر بودجه عمرانی سالانه کشور طی همین سال‌ها دانست و افزود: دولت می‌داند که این کار دستاوردی ندارد ضمن آنکه استمرار، آن نیروی محرکه اشتباهات بسیار بزرگ سیاستی نیز خواهد بود چرا که وقتی دولت چنین تعهدی برای پرداخت می‌کند، در شرایطی که اقتصاد خوب تنفس نمی‌کند، دولت باید با شیوه‌های غیرعادی تامین مالی برای چنین هزینه‌ای کند. شیوه‌های غیرعادی عموماً شیوه‌هایی است که اگر انجام شود به دو گروه فشار می‌آید و باعث رونق سه گروه دیگر می‌شود.

او گفت: آن دو گروهی که از اینگونه سیاست‌ها لطمه شدید می‌بینند چه کسانی هستند؟ یکی عامه مردم و دیگری تولیدکننده‌ها. به گفته مومنی اگر دقت کرده باشید یکی از کانون‌های اختلاف بین اقتصاددان‌ها طی دو، سه ساله گذشته این است که از یک طرف دولت مجموعه سیاست‌هایی را که ناظر بر افزایش هزینه‌های تولید بوده، متوقف نکرده گرچه این کار در مقایسه با عملکرد دولت قبلی با شیب کمتر بوده اما در اصول همان سیاست‌ها را ادامه می‌دهد برای مثال در سال ١٣٩٣ دوباره قیمت حامل‌های انرژی را به طور متوسط ٥٥ درصد بالا بردند، قیمت آب گران شد و تقریبا همه کالاها و خدماتی که دولت عرضه می‌کند گران شد. پس برای تامین مالی آن هزینه‌ها به دلیل آنکه اقتصاد در رونق به سر نمی‌برد دولت باید از شیوه‌های غیرعادی کسب درآمد کند. یعنی مثلا نرخ ارز را افزایش دهد، قیمت حامل‌های انرژی را افزایش دهد و از این قبیل و وقتی این کارها را می‌کند عامه مردم و تولیدکننده‌ها تحت فشار بیشتری قرار می‌گیرند. اما در برابر مردم و بخش‌های مولد، سه گروه هستند که از این سیاست‌ها شادمان می‌شوند، واردکننده‌ها، رباخواران و دلال‌ها و آنهایی که از طریق واسطه‌گری کسب درآمد و سود می‌کنند. فاصله عمیق شعار و عملکرد او با بیان اینکه در اقتصاد سیاسی کنونی ایران صدای کدام یک از این دو دسته رساتر است، گفت: گروه دوم و شما این مساله را در این دولت هم مثل دولت قبل می‌توانید ببینید. در دولت قبل وقتی طیف‌های وسیعی از تولید‌کننده‌ها ورشکسته شدند، چه در صنعت نساجی، چه در صنعت کاشی و سرامیک، چه کفش و غیره با اینکه ده‌ها اطلاعیه دادند و خواستند جلب ترحم کنند صدای آنها شنیده نشد اما وقتی ماجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده مطرح شد صنف طلافروش در تهران و چند شهر بزرگ واکنش خیلی لطیف و نرم نشان دادند، اینها مثلا روز چهارشنبه مغازه‌شان را باز کردند ولی هر کس مراجعه کرد، گفتند امروز روحیه برای خرید و فروش نداریم یعنی نه داد و فریادی راه انداختند، نه بیانیه‌ای دادند و نه چیز دیگری. روز پنجشنبه هم گفتند امروز مغازه‌ها را هم باز نمی‌کنیم. ظهر روز پنجشنبه آقای رییس‌ دولت وقت با اینکه چنین اختیاری به لحاظ قانونی نداشت فرمان توقف قانون مالیات بر ارزش افزوده در مورد آن صنف را داد. با همین یک مثال شما به وضوح شکاف میان ادعاها و شعارها را با عملکردها مشاهده می‌کنید. وی در توضیح چرایی اینکه دولت فعلی گروگان دولت قبلی است، گفت: دولت جدید چقدر قول داده بودند که پرداخت یارانه‌های نقدی رامتوقف می‌کنند و به جای آن اقتصاد را در مسیر رونق قرار می‌دهند و از نظر تئوریک اگر به جای پرداخت یارانه، دولت شغل ایجاد کند عایدی کسانی که اشتغال پیدا می‌کنند حتی اگر همین حداقل دستمزدها که رقم آن کمتر از ٥٠ درصد نرخ فقر رسما اعلام شده است، به آنها پرداخت شود قدرت خلق تقاضا در بازار در شرایط به‌شدت رکودی کنونی حدود ١٥ برابر در مقایسه با پرداخت یارانه نقدی بیشتر می‌شود. ضمن اینکه آن کجا که انسان‌ها عادت کنند پولی بگیرند که بابت آن زحمتی نکشیده‌اند و آن کجا که با عزت نفس و تلاش و احساس مفید بودن بر عرضه کل اقتصاد بیفزایند و دستمزد شرافتمندانه هم بگیرند. این دولت گروگان دولت قبلی است مومنی ادامه داد: دولت این را می‌دانست و در تبلیغات انتخاباتی هم بارها و بارها این را گفته بود ولی الان وقتی می‌خواهد این کار را بکند در شرایط تناقض‌آلود گیر کرده. این یکی از وجوهی است که می‌گویند این دولت در گروگان دولت قبلی است. او گفت: یکی دیگر از وجوه آن است که دولت فعلی حتی با وجود گذشت بیش از دو سال آگاهی راجع به میزان بدهی‌هایی که از دولت قبلی برایش مانده است، ندارد زیرا در دولت قبلی آنقدر غیرشفاف عمل کرده‌اند که الان وزارت اقتصاد و دارایی تیم گذاشته که لااقل فهرست عناوین درشت بدهی‌های دولت را استخراج کند. خبر شکل‌گیری این تیم را مثلا سه ماه پیش وزیر اقتصاد داده ولی هنوز نتوانسته‌اند به طور رسمی گزارشی تهیه کنند از رقم‌هایی که گفته می‌شود رقم مجموع بدهی‌ها ناظر بر چند صدهزار میلیارد تومان است. کانون‌های قدرت با رفتارهای مافیایی مومنی افزود: اینکه می‌بینید گاهی وقت‌ها رفتارهای مافیایی یا شبه مافیایی در اقتصاد ایران انجام می‌شود همه حساب و کتاب‌های روشن دارد، یعنی کانون‌های قدرت و ثروتی شکل گرفته که هر لحظه اراده کنند می‌توانند در این کشور گنجشک را جای بلبل جا بزنند و ما جامعه مدنی سازمان‌یافته‌ای را که در برابر اینها قرار بگیرد نداریم و اگر کسانی این کار را کنند باید جان‌شان را کف دست‌شان بگذارند. ما می‌توانیم این فهرست را همین طور ادامه دهیم؛ مثلا در حالی که دولت قبل چیزی حدود ٨٠٠ تا هزار میلیارد دلار درآمد نفتی داشته به طور همزمان آیا می‌دانید میزان اموال عمومی که به عنوان خصوصی‌سازی واگذار کرده‌اند چقدر بوده؟ احمدی‌نژاد ٤٠ برابر دو دولت قبل دارایی ملی فروخت به گفته او گزارش‌های رسمی سازمان خصوصی‌سازی می‌گوید در فاصله سال‌های ١٣٦٨ تا ١٣٨٣ یعنی دوره ١٦ ساله که دوره ریاست‌جمهوری آقای هاشمی‌رفسنجانی و آقای خاتمی بود ارزش کل دارایی‌های دولتی واگذار شده حدود ٢٩٥٠ میلیارد تومان بوده یعنی کمتر از سه هزار میلیارد تومان. در حالی که فقط در دوره ١٣٨٥ تا ١٣٩٠ حدود ١١٠ هزار میلیارد تومان دارایی‌های دولتی واگذار شده، یعنی در این دوره شش ساله حدود ٤٠ برابر دو تا دولت قبلی دارایی‌های ملی واگذار شده پس آن دلارهای نفتی هزینه شده آن بدهی‌های نامعلوم هم برای دولت گذاشته شده و این میزان از دارایی‌های دولت هم فروخته شده است. این رفتارهای غیرمتعارف یک ساختار هزینه‌ای ایجاد کرده که از جمله به طرز غیرمتعارفی سازمان‌های دولتی را از نیروی کار کم‌کیفیت متورم کرده‌اند. الان دولت قادر نیست که آنها را اخراج کند. اینکه دولت در گروگان اقدامات دولت قبل است معنایش این است. این کارشناس اقتصادی اذعان کرد: در چنین شرایطی تصور کنید دولت جدید هم که گروه‌های حامی خود را دارد و می‌خواهد کمی به خواسته‌های آنها هم توجه کند، وقتی این توجه در مسیری قرار می‌گیرد که منافع عمومی را ندارد در می‌مانیم که آیا به این کار دولت اعتراض کنیم یا نه؟ اگر اعتراض کنیم با کسانی همصدا می‌شویم که شیرین‌کاری‌های دوره قبل را کرده‌اند اگر هم نکنیم یعنی داریم کمک می‌کنیم دولت در چاله یا چاه بیفتد. مومنی بیان کرد: در حال حاضر در فضای به‌شدت سیاست‌زده کنونی خیلی از کارشناسان متحیرند که حرف بزنند یا نه؟ چون یک وجه این است که به هیچ‌وجه نمی‌خواهند با رانت‌جویان مسلط در دوره قبلی هم‌صدا باشند وجه دیگر هم آن است که به‌شدت نسبت به آینده کشور نگرانند. می‌بینند که همچنان اشتباهات فاحش صورت می‌گیرد در ذهن عوام هم این تفکیک‌ها به سختی صورت می‌گیرد ضمن آنکه سازه‌های ذهنی رانت‌زده هم همچنان جایگاه خود را دارد. خیلی‌ها هنوز حتی در سطوح بالای حاکمیت در ایران فکر می‌کنند نقد دولت یعنی تضعیف دولت. حالا به نظر شما نقد کارشناسی دولت تضعیف دولت است یا تقویت؟ ولی همین در ایران ماجراها دارد. سکوت، آب به آسیاب غیرمولدها می‌ریزد همین الان بخش بزرگی از طرفداران دولت تصورشان این است که اگر کسی این دولت را نقد کرد یعنی دولت را تضعیف می‌کند در حالی که واقعیت این است که چون زور گروه‌های غیرمولد خیلی زیاد است اگر ما سکوت کنیم در واقع عملا آب به آسیاب آنهایی ریخته شده که اقدامات و منافع ایشان نسبتی با توسعه و مصالح دورمدت ملی ندارد. همه این وجوه چه پیامی دارند؟ این است که همه ما در حد توان‌مان برای روبه‌رو شدن با این شرایط باید سعی کنیم سطح آگاهی خودمان بالا رود. هم سطح آگاهی عمومی را بالا ببریم، هم کیفیت سیاستگذاری‌های دولت را ارتقا دهیم وگرنه همه ضرر خواهیم کرد. وقتی سیاست‌های کلی برنامه ششم انتشار پیدا کرد سخنگوی محترم دولت فرمودند برای اینکه ما بتوانیم طبق سیاست‌هایی که رهبری اعلام کرده سالی هشت درصد رشد داشته باشیم سالانه ٢٠٠ میلیارد دلار فقط منابع ارزی لازم داریم. شبیه به همین حرف‌ها را نیز اخیرا وزیر اقتصاد زده مبنی بر اینکه فقط هر سال ٧٥٠ هزار میلیارد تومان باید سرمایه‌گذاری داشته باشیم. آیا در دوره اوج درآمدهای نفتی رشد هشت درصدی داشتیم مومنی یادآور شد: این گونه سخن‌ها نشان‌دهنده چیست؟ نشان‌دهنده ضعف شدید در بنیه کارشناسی دولت است. چون تقریبا در دوره آقای احمدی‌نژاد سالانه از محل صادرات نفت و غیرنفت و گاز بیش از ١٠٠ میلیارد دلار درآمد ارزی داشتیم. آیا با این وجود رشد اقتصادی مورد قبول داشتیم؟ درباره ابعاد ریالی هزینه‌های آن دولت هم دیدید که اوضاع چگونه بوده است. او اضافه کرد: ما که به چشم دیدیم دلارها به گونه‌ای هزینه شد که رشد منفی با ارقام درشت پدید آورد. وقتی سخنگوی دولت می‌گوید فقط با تزریق ارز مشکل رشد را حل می‌کنیم معنی‌اش این است نیروی کارشناسی دولت خیلی ضعیف است. اگر بحث‌هایی را که در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی درباره نامه چهار وزیر صورت گرفت دنبال کنید این بحث مطرح شد که در شرایطی که در حیطه مسوولیت مستقیم هر کدام از این وزرا مسائل بسیار حیاتی‌تری وجود داشته اینها روی بورس تمرکز کرده‌اند نشان‌دهنده ضعف بنیه فکری دولت است. اگر حمل بر صحت کنیم و اگر هم حمل بر صحت نکنیم که ماجرا در کانال دیگری می‌افتد. گویی اینها هم از فضای رانتی سود می‌برند.

در طول تاریخ تاسیس بورس در ایران، بورس هرگز نماینده خوبی برای فهم واقعیت‌های اقتصادی کشور نبوده. در همان دوره‌ای که رشدهای منفی وحشتناک در دوره احمدی‌نژاد کل اقتصاد داشته بورس جهش‌های بزرگ از خود نشان داده. وقتی وارد جزییات می‌شوید می‌بینید ٦٠ درصد کل بورس ایران مربوط می‌شود به شرکت‌هایی که در سه حوزه فعالیت می‌کنند. یکی پتروشیمی، یکی بانک‌ها و یکی هم کانی‌های فلزی و غیرفلزی که این مورد سوم عمدتا به معنای خام‌فروشی است، بانک‌ها یعنی آنهایی که به تجارت پول مشغولند. پتروشیمی یعنی اینکه با رانت‌ خوراک بسیار ارزان قیمت سودهای نجومی به دست آورده‌اند. پس وقتی این چهار وزیر این نامه را می‌نویسند نشان می‌دهند برای یک متغیر کم‌اهمیت این همه حرارت نشان داده‌اند که نشان می‌دهد چقدر از واقعیت‌های ایران دور هستند. از باب ترکیب عناصر اصلی تشکیل‌دهنده بورس هم که ٦٠ درصد آن این سه گروه هستند یعنی چه؟ یعنی ما نگران آنهایی هستیم که از طریق رانت، خام‌فروشی و تجارت پول کسب درآمد می‌کنند در حالی که فکر نمی‌کنم درک این مساله که از این سه کانال اقتصاد ایران راهی برای نجات ندارد، دشوار باشد. عین این مساله در مورد بسته جدید دولت هم مطرح است. می‌گویند ما می‌خواهیم چند هزار میلیارد تومان پول تزریق کنیم اسمش را گذاشته‌اند تحریک تقاضا. مگر شما الان سالی حدود ٣٤، ٣٥ هزار میلیارد تومان به عنوان یارانه نقدی پول تزریق نمی‌کنید به اقتصاد؟ اقتصاد با این حجم پول تزریق شده تحریک شد؟ ما از رکود خارج شدیم؟ یا رفاه مردم افزایش پیدا کرد؟ تک‌تک اینها نشان‌دهنده این است که در کنار همه گرفتاری‌هایی که از دولت قبلی باقی مانده است بنیه کارشناسی جهت‌گیری‌های که دولت جدید اتخاذ کرده هم در حد نصاب نیست. حال چه خطری وجود دارد؟ خطر این است که مردم نتوانند پیچیدگی شرایط کنونی را درک کنند و به عنوان یک واکنش اعتراضی مثلا در انتخابات شرکت نکنند. اگر مردم در انتخابات شرکت نکنند برنده انتخابات چه کسی خواهد بود؟ کسی که انسجام و سازمان‌یافتگی دارد.

آنها حامی و پشتیبان چه کسانی هستند؟ گروه‌های غیرمولد. وی با اشاره به اقدامات صورت گرفته در این دولت گفت: این دولت می‌خواست بساط را اصلاح کند و انصافا در یک سری حیطه‌ها هم کارهایی کرده و درخشان‌ترینش هم ماجرای تنش‌زدایی در مناسبات بین‌المللی است اما این بیم می‌رود که در صورت سرخوردگی و عدم شرکت مردم در انتخابات، دستاوردها به خطر بیفتد. سوال این است آیا اگر اینها نباشد شایسته‌تر روی کار می‌آید؟ واقعیت‌های موجود ایران می‌گوید چنین نیست. در چنین شرایطی متقاعد کردن مردم که تا حدودی احساس سرخوردگی دارند کار بسیار خطیری است. وی ادامه داد: می‌گوییم همین که دولت روندهای پرتنش و روندهای با رشدهای خیلی بالای منفی را کاهش داده، اقدام مناسبی است ولی برای عامه مردم این مساله چندان قابل هضم نیست. چون ما در مقام تحلیل تخصصی می‌گوییم وقتی نرخ تورم را از رشد حدود ٤٠درصد رسانده‌اند به رشد حدود ١٤درصد، این کار بزرگی است ولی برای عامه مردم معنایش این است که در حالی که فرصت شغلی جدیدی خلق نشده، به اندازه ١٤درصد فشار بر معیشت مردم افزایش پیدا می‌کند. در چنین شرایطی متقاعد کردن مردم به اینکه فکر نکنید اگر قهر کنید اوضاع‌تان بهتر می‌شود، کار ساده‌ای نیست. وی با تشریح وضعیت پیش روی کشور گفت: آنچه در این بین خیلی تعیین‌کننده است این است که پایان سال ٩٤ انتخابات مجلس را داریم و اواخر سال ٩٥ هم کشور نیمه‌تعطیل می‌شود چون سه، چهار ماه بعد از آن انتخابات ریاست‌جمهوری می‌شود به تجربه گذشته می‌دانیم در چنین شرایطی چه درون دولت، چه بیرون آن همه صبر می‌کنند، ببینند چه می‌شود؟ در حالی که در این شرایط که ما قرار داریم و شرایط بسیار خطیر و پیچیده‌ای است، کشور به یک انگیزه بالا و یک برنامه خردورزانه کارشناسی و یک اراده جدی نیاز دارد؛ ما دو تا سیکل سیاسی مهم و پی در پی را باید تجربه کنیم. او در توضیح این مطلب افزود: آنها که منافع‌شان در ایجاد تنش در مناسبات بین‌المللی بوده واکنش‌های‌شان مثل آدمی زخمی است که تا آنجا که می‌توانند کارشکنی‌های جدی هم می‌کنند.

به نظر من در چنین شرایطی شاید یکی از اصولی‌ترین کارها این باشد که بتوان مردم را متقاعد کرد که از سرخوردگی و انزواجویی پرهیز کنند. چون اگر این کار را کنند نه خود و نه کشور سود نخواهند برد. مساله مهم دیگر این است که تا سر حد توان باید به دولت و طرفدارانش گفت که نقد کارشناسی سیاست‌های ضعیف دولت، تضعیف دولت نیست، تقویت اوست به خود دولتی‌ها هم باید همین را گوشزد کرد. مساله مهم دیگر این است که سال ١٣٩٤ سال دو تصمیم‌گیری مهم و سرنوشت‌ساز است، می‌دانید که دولت سه ماه پیش اعلام کرد ١٥ آذر لایحه بودجه سال آینده را می‌دهد و ٩ اسفند لایحه برنامه را می‌دهد، ولی هفته پیش دولت تصریح کرده بودجه و برنامه را یک جا ١٥ آذر می‌دهد، این یعنی قطعا هم سند لایحه بودجه و سند لایحه برنامه با ضعف‌ها و کاستی‌های جدی روبه‌رو خواهد بود. چرا که برخورد شتاب زده و نمایشی با مسائل حیاتی آثار خاص خود را دارد. کار مهمی که می‌توان در چنین شرایطی کرد این است که هر کس درهر حدی که می‌تواند بنیه فکری این دو سند را بالا ببرد، کمک کند. در کلی‌ترین حالت بهترین شکل کمکی که می‌توان به دولت و ملت کرد این است که ما پیشنهادهای ایجابی سازنده پیدا کنیم و به همه آنها که اهل خیر هستند بگوییم در شرایط کنونی کشور هیچ چیزی بالاتر از خلق فرصت‌های شغلی تولیدی نیست. این همان نکته‌ای است که در اقتصاد سیاسی توسعه با عنوان اولویت شغل بر اعانه و یارانه مطرح است. وی با اشاره به وضعیت نامناسب توزیع در ایران گفت: دولت باید فشار بر زندگی مردم را کاهش دهد. در ساختار کنونی توزیع کالاها در ایران شکاف بزرگ بین قیمت تولیدکننده و قیمت مصرف‌کننده نهایی وجود دارد میانگین را مطالعه کرده‌اند و دیده‌اند این شکاف در اقتصاد ایران حدود ٨٠درصد است یعنی سهمی که عاید واسطه‌ها و دلال‌ها می‌شود به طرز غیرعادی بالاست و این هم به ضرر مردم و تولیدکنندگان و هم به ضرر دولت است که قادر به مالیات‌گیری از دلال‌ها نیست. اگر راه‌حل‌هایی بتوان پیدا کرد برای اصلاح نظام توزیع، امکان وقوع ارزانی از این کانال قابل تصور است، می‌دانید که شکاف بین قیمت تولید‌کننده و مصرف‌کننده در مورد اقلام کشاورزی حدود 2/5 برابر میانگین ٨٠ درصدی مورد اشاره است. اگر بتوان در زمینه محصولات کشاورزی دست سلف‌خرها، رباخواران و واسطه‌ها را کوتاه کرد می‌تواند تحول بزرگی در بخش کشاورزی‌مان ایجاد کند. او گفت: هم‌اکنون در شرایطی که بحران آب داریم حدود ٣٠درصد از محصولات کشاورزی ما به خاطر فقدان صنایع تکمیل و تبدیلی از بین می‌رود. برآوردها می‌گوید میزان محصولات ما 7/5 برابر افزایش پیدا می‌کند. در حالی که به طور متوسط آب بری و زمین بری ٨٠ تا ٨٥ درصد کاهش پیدا می‌کند.

به چنین تغییراتی تغییرات توسعه‌ای می‌گویند؛ یعنی سهم دانایی را در ارزش افزوده بالا می‌برد و بنیه تولیدی را ارتقا می‌دهد به جای اینکه گروه‌های غیرمولد را رشد دهد بنیه تولیدی را ارتقا می‌دهد. از این طریق هم مردم سود می‌برند هم دولت. آیا دولت این رشد و بلوغ را از خود نشان می‌دهد که به جای پتروشیمی به این گونه فعالیت‌ها در سرمایه‌گذاری‌ها اولویت دهد؟به نظر می‌رسد از طریق ردگیری این راه‌حل‌ها که مضمون آنها خلق فرصت‌های شغلی مولد برای مردم است که از تنگنای معیشتی بالا آیند ارتقای بنیه تولیدی است این کار با مقاومت‌های خیلی بزرگ از سوی آن سه گروه یعنی رانت‌خواران، رباخواران و دلال‌ها روبه‌رو می‌شود. همان طور که می‌دانید که قدرت جریان‌سازی آنها هم خیلی بالاست. او تاکید کرد: وقتی همه در یک کشتی سواریم مهم نیست کشتی از کجا سوراخ می‌شود، همه باید سعی کنند راه سقوط کشتی را ببندند. این مساله‌ای است که در توان جامعه ما هست به شرطی که همه قدری مسوولانه‌تر برخورد کنیم. واقعیت این است که در شرایط کنونی قدرت اثرگذاری آنها که منافع خود را از رانت و ربا و واسطه‌گری و واردات به دست می‌آورند از قدرت اثرگذاری علم و منافع ملی بیشتر است، باید همه تلاش کنیم که زور علم از غیرعلم و زور تولید و منافع مردم از رانت و ربا و فساد بیشتر شود.