۰ نفر

بهانه‌های بنی‌اسراییلی دونالد ترامپ

۲۷ مهر ۱۳۹۶، ۹:۲۷
کد خبر: 226204
بهانه‌های بنی‌اسراییلی دونالد ترامپ

جهان شاهد یک مسابقه فوتبال هیجان‌انگیز میان ایالات متحده و ٥ کشور مقابل آن است.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد،  شش کشوری که در جریان مذاکرات هسته‌ای با ایران مقابل تهران قدعلم کردند و در جولای سال ٢٠١٥ نخستین توافق هسته‌ای میان ایران و جهان را رقم زدند اکنون به مرحمت سیاست‌های دونالد ترامپ، رییس‌جمهور ایالات متحده در دو سوی زمین بازی ایستاده‌اند و البته به نظر می‌رسد که ترامپ نیز هرچند به ظاهر یکه و تنها در یک سوی میدان ایستاده است اما در بسیاری از موارد در زمین طرف مقابل و به سود ایران توپ می‌زند. عمر توافق هسته‌ای میان ایران و ١+٥ به طور متوسط ١٠ سال است و پیش بینی‌های اولیه این بود که با حصول این تفاهم میان ایران و ٥ عضو دایم شورای امنیت اندک اندک برجام به بستری برای همکاری‌های بیشتر دو طرف البته در حوزه‌های غیرهسته‌ای بدل می‌شود. با ظهور دونالد ترامپ در کاخ سفید دیگر از آن حرکت آرام و قانونمند توافق هسته‌ای در مسیر همیشگی خبری نیست و برجام به خبر یک دنیا بدل شده است. ترامپ به دنبال پاره کردن برجام بود اما عملا در مسیری گام برداشت که هر روز یک یا چندمقام از ٥ کشور غیرایرانی حاضر در برجام پایبندی خود به این توافق را با صدایی رسا فریاد می‌زنند. ترامپ عدم پایبندی ایران به توافق هسته‌ای را اعلام می‌کند اما همزمان جهان، رییس‌جمهور امریکا را پینوکیویی می‌داند که در روز روشن با وجود پایبندی ایران به توافق هسته‌ای به استناد ٨ گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به افکار عمومی در سطح بین‌المللی دروغ می‌گوید. فردا هفت روز از اظهارات دونالد ترامپ در مورد برجام می‌گذرد و به زبان دیگر از مهلت ٦٠ روزه کنگره امریکا برای تصمیم‌گیری در مورد فرجام برجام نیز ٧ روز کاسته خواهد شد اما در این مدت به ندرت قلمی به نفع رویای ترامپ در مورد توافق هسته‌ای چرخیده است. لوبلاگ در این باره می‌نویسد: سیاست تند و تیز جدید امریکا علیه ایران به هیچ‌وجه درباره کمیت و کیفیت برنامه هسته‌ای این کشور یا برنامه موشکی آن نیست، بلکه همه‌چیز در مورد بازگشت ایران به بازار اقتصاد جهانی است. از زمانی که باراک اوباما، رییس‌جمهور سابق ایالات متحده توافق هسته‌ای با ایران را اعلام کرد، سروصداهای بسیاری از تل‌آویو و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس به گوش می‌رسید. آن سر وصداها هیچ کدام درباره زمان انقضای توافق هسته‌ای یا به زبان دیگر پایان تعهدات هسته‌ای تهران نبود بلکه نگرانی عمده بازشدن غل و زنجیرها از پای اقتصاد گرفتار تحریم ایران بود. رقبا و دشمنان منطقه‌ای ایران با امنیتی‌سازی از پرونده هسته‌ای تهران، سال‌ها دست و پای ایران را برای ورود به بازارهای جهانی بسته بودند و اکنون از آزاد شدن این پتانسیل به‌شدت واهمه دارند. این طیف اعتقاد دارند پول بیشتری که ایران به دست آورد خرج گروه‌های شیعه در منطقه مانند حزب‌الله و همچنین فعالیت‌های ایران در سوریه و عراق می‌شود. ترامپ همزمان با اعلام عدم پایبندی ایران به توافق هسته‌ای و سخنان تند و تیز درباره حکومت ایران، تحریم‌های امریکا علیه حزب‌الله لبنان و دولت سوریه را نیز افزایش داد و البته برکمک به کردهای سوریه برای توسعه بخشیدن به توفیق‌های میدانی در داخل این کشور افزود. این حرکت‌ها در حقیقت بخشی از سیاست به عقب راندن ایران است که نه فقط امریکای ترامپ که عربستان سعودی و اسراییل هم به دنبال اجرای آن هستند. ترامپ این استراتژی را هم در عالم سیاست و هم در عالم نظامی دنبال می‌کند و نتیجه آن حمایت از دوستان و آسیب رساندن به دشمنان است. سیاست «یا با ما یا علیه ما» که دقیقا برخلاف استراتژی اوباما در منطقه بود که به دنبال توازن‌سازی میان قوای شیعه و سنی یا همان دو ضلع ایران و عربستان سعودی بود. البته اوباما سیاست فاصله‌گیری تدریجی امریکا از اسراییل را هم دنبال می‌کرد که این سیاست نیز در امریکای ترامپ کاملا معکوس شده است. امریکایی‌ها می‌دانند که نمی‌توانند بر زمین مانع حضور ایران از لبنان تا عراق و سوریه شوند اما گمان می‌کنند که با ممانعت از رونق اقتصادی ایران می‌تواند رابطه مالی میان ایران و متحدانش در منطقه را مدیریت کنند. این دقیقا همان استراتژی‌ای است که دلیل جدل آنها با برجام را نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد که غرب نیز به دنبال بایکوت کردن هرگونه کمک به بازسازی سوریه است و یکی از دلایل این تحریم کمک نیز ایران است. سیاست جدید ضدایرانی تاثیر عمیقی بر منطقه خواهد داشت و جدال میان شیعه و سنی را که در حال حاضر وجود دارد،عمیق‌تر می‌کند. یکی از برنامه‌هایی که برخی اندیشکده‌های امریکایی مانند موسسه مطالعات جنگ دنبال می‌کنند این است که امریکا می‌تواند با افزایش حمایت نظامی و دیپلماتیک از کردها، ایران را به عقب براند. این استراتژیست‌های ضدایرانی در حال نگارش طرحی هستند که براساس آن به کردها پس از نقشی که در مبارزه با داعش داشتند نقش مبارزه با نفوذ ایران را بدهند. در عراق نیز این تندروها اعتقاد دارند که باید کردها را مقابل دولت بغداد که با ایران رابطه حسنه‌ای دارد، قرار دهند. در یکی از طرح‌های داده شده از سوی موسسه مطالعات جنگ به کاخ سفید تاکید شده که پس از جنگ با داعش در عراق باید با قدرت ایران در بغداد جنگید. براساس این استراتژی امریکا باید از کردها برای عقب راندن ایران در بغداد و دمشق استفاده کند. با این وجود یکی از مخاطرات اتحاد امریکا با کردها و تحریک روحیه ناسیونالیستی در آنها، دور کردن آنکارا از واشنگتن و هل دادن ترکیه به سمت ایران و روسیه خواهد بود. از سوی دیگر ایران با چالش‌های اینچنینی در منطقه مانوس است و عقب‌نشینی نخواهد کرد. ایران در جدال‌های شش سال گذشته در شمال خاورمیانه در کنار حزب‌الله لبنان و دولت بشار اسد و جریان شیعه در عراق علیه داعش دست بالا را داشته است. بشار اسد، حسن نصرالله و حیدرالعبادی به شکل مشترک اعلام پیروزی در مبارزه علیه داعش کرده و می‌کنند. برخی نیز از شکل‌گیری ساختار امنیتی جدید در منطقه با محوریت حزب‌الله لبنان، عراق، سوریه و ایران می‌کنند. اخیرا رفت و آمدهایی میان جریان‌های شیعه در عراق مانند سفر مقتدی صدر به عربستان یا تعدد سفر مقام‌های ایرانی به کشورهای سنی منطقه صورت گرفته است اما به نظر می‌رسد که این روند بازسازی رابطه میان شیعیان و اهل سنت در منطقه همانطور که پیش‌بینی می‌شد، کند پیش می‌رود.

در مباحث تحریک ناسیونالیسم کردی و استفاده امریکا از آنها برای مقابله با ایران باید گفت که کردهای سوریه به تازگی از جنگ با داعش برآمده‌اند و اکنون نیز زمان مذاکره و توسل به دیپلماسی است و نه تشدید تنش. کردهای سوریه باید پیروزی خود را با بقیه اعضای منطقه به شراکت بگذارند و امریکا هم باید به کردها کمک کند تا مذاکره با ترکیه و بشار اسد را پیش ببرند و نه اینکه بر آتش تنش در منطقه بیفزایند. تلاش برای به عقب راندن ایران، کشورهای شکست‌خورده بیشتری را بر دست منطقه می‌گذارد. برخلاف آنچه امریکای ترامپ فکر می‌کند، وضع دوباره تحریم‌ها یا تشدید آن علیه ایران، لبنان و سوریه به توافق با آنها یا گرفتن امتیاز منتهی نخواهد شد بلکه بیشتر بر تنش می‌افزاید و وضعیت انسانی در منطقه نیز وخیم‌تر می‌شود. برای نخستین‌بار در تاریخ معاصر ایران، عراق، سوریه و لبنان در چارچوبی دوستانه قرار گرفته‌اند و این یک فرصت طلایی برای آنها ایجاد می‌کند تا پروژه‌های مشترک در حوزه‌های نفت و گاز و ساخت بزرگراه را پیش ببرند. امریکا باید به کشورهای منطقه این اجازه را بدهد تا بر رونق اقتصادی خود بیفزایند نه اینکه تلاش کند تا مانع آن شود. شاید در کوتاه‌مدت چنین پروسه‌ای امریکا را به شکل مقطعی به اهدافش برساند اما در بلندمدت دموکراسی و امنیت کمتر و افراط‌گرایی بیشتر را به ارمغان می‌آورد. باید دید که امریکای ترامپ چه تعریفی از موفقیت در منطقه دارد.