۰ نفر

گزارشی از سفر به عمق محرومیت

آزاده‌ای که مجنون می‌خوانندش!

۱۴ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸
کد خبر: 156099
آزاده‌ای که مجنون می‌خوانندش!

از آن سو مجنون میخوانندش اما سایه جنونش این سو شعله انداخته! سرزمین عجیبی است، تالاب های کوچک و زمین های خشک و بایر، بیابان خانه های شطرنجی را ساخته که میگویند اگر با بیل به جانشان بیافتی،به نفت می‌رسی!

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ایسنا، کیلومترها با مرکز اصلی شهر اهواز فاصله دارد، تا چشم کار میکند بیابان است و خشکی، کم کم نشانه هایش مشخص می شود و لوله‌های انتقال نفت یادت می آورد که به سمت "میدان نفتی آزادگان جنوبی" میروی. میدانی که با کشور عراق مشترک بوده و عراقی ها با اسم مجنون میشناسندش.

میگویند از ٢٣چاه میدان آزادگان شمالی، روزانه ٧٥هزار بشکه نفت  تولید می شود و تولید گاز آن نیز در دست اقدام است. می‌گویند این میدان یکی از چرخ های اصلی است که اقتصاد ایران را می چرخاند... چرخ ها می چرخند و می‌چرخند و میبینی که از دل آن بیابان، سبزه زار بیرون می آید و از دل سبزه زار، تالاب و این چرخه همچنان ادامه دارد، گویی طبیعتِ اینجا تو را به بازی گرفته است!

دیدن ساربانی با شترهایش، تو را مجددا مطمئن می کند که در بیابان هستی، اطمینانی که تنها چند کیلومتر جلوتر با دیدن چند راس گاو دوباره از دست می رود!

 

آزاده‌ای که مجنون می‌خوانندش!

 

درگیر بازی طبیعت شده ای که آتش فلرها از دور توجه ات را به خود جلب میکند و باز در انتظار دیدن مجموعه آزادگان شمالی غرق میشوی، اما ناگهان دست کوچک چند کودک که زیر سایه شعله های آتش دنبال یکدیگر می دوند تو را از رویاهایت بیرون می کشد و با حقیقت محرومیت مواجه می کند! چشم هایت ناخوداگاه دنبال سرپناه کودکان می گردد که متوجه میشوی روستای کوچکی در چند کیلومتری آزادگان شمالی نفس می کشد، نفسی که پر از سم و آلودگی است و آنطور که کارکنان آزادگان شمالی می گویند چندین بار تا مرز خفگی اهالی روستا که زهیریه نام دارد رفته است.

می گویند اهالی این روستا نه برای دفاع از حق زندگی خود، بلکه برای ادامه حیات دام هایشان چندین بار اعتصاب کرده اند. با خود فکر میکنی اهالی این روستا با طلای سیاه هم خانه اند اما چراغ این هم خانه برای آن ها خاموش است، فکر میکنی که اگر با بیل به جان این خانه های کاهگلی بیوفتی، به نفت می رسی!

سرانجام به آزادگان شمالی می رسی و دیدن پرچم کشورت که بر فراز آن همه تجهیزات زیر تلالو خورشید به دست باد سپرده شده و به این سو و آن سو میرود، باعث می شود هرچه در راه دیده ای را به دست فراموشی بسپاری! فضای جایی که به آن میدان آزادگان شمالی میگویند پر شده از تجهیزات غول آسا و لوله های پیچ در پیچ که ذهن ات را همسو با پیچ و خم خود حرکت می دهند.

دیدن این فضا باعث تداعی این حقیقت می شود که میدان آزادگان، بزرگترین میدان نفتی ایران و پس از میدان غوار در عربستان سعودی و میدان بورقان در کویت، سومین میدان بزرگ نفتی جهان محسوب می‌شود. البته آزادگان به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میشود که فاز نخست آزادگان شمالی که توسعه آن با همکاری شرکت ملی نفت ایران وشرکت چینی CNPCI صورت گرفته قرار است به زودی بهره برداری شود. چینی هایی که هم لباس، همدوش و همکار با کارکنان ایرانی در فضای آزادگان شمالی تردد می کنند و لبخند خود را از هیچ بازدید کننده ای دریغ نمی کنند.

گفته می‌شود ممکن است توسعه فاز دوم این میدان نیز به چشم بادامی  های چینی واگذار شود، البته آن ها هنوز پیشنهاد مالی خود را مطرح نکرده اند و چنانچه ایران و چین در این مورد به توافق نرسند، بخش شمالی آزادگان به مناقصه خواهد رفت.

یکی از مهندسانی که عمر خود را در میدان آزادگان شمالی میگذراند سعی میکند عملیاتی که در این میدان انجام میشود را به زبان ساده توضیح بدهد و می گوید هنگامی که نفت از زمین استخراج می شود، همراه با آب و گاز است و فرآیند جداسازی نفت از آب و گاز در چند مرحله  و توسط دستگاه های مختلف صورت میگیرد، سپس عملیات نمک زدایی توسط واحدهای نمک زا انجام می شود و نفت خام به دست می  آید.

گویی این طبع این ماده سیاه رنگ لطیف تر از چیزی است که به نظر می آید و طبق گفته های این مهندس ایرانی، نفت نیازمند تغییر دما در مراحل مختلف است که توسط دیگر دستگاه های مجموعه آزادگان شمالی انجام می شود.

اما آنچه بیش از همه در این مجموعه خودنمایی می‌کند، وجود دو فلر (مشعل) است که دور از سایر تجهیزات قد برافراشته اند و از دهانه های خود آتش را تقدیم آسمان می کنند. و خیال ببیننده را راحت می کنند که این میدان نفس می کشد. نفس کشیدنی که اطمینان آن از اتاق کنترل حاصل می شود، اتاقی که چندین سیستم و مانیتور در آن جا خوش کرده اند و به اپراتورها در زمینه کنترل اوضاع کمک می کنند.

بازدید از میدان آزادگان شمالی تمام می شود، میدانی که تنها در چند جمله خلاصه شد اما لایه لایه نفت و قطره قطره زحمت در دل خود پنهان دارد و چشم های امیدوار بسیاری از جای جای کشور به آن دوخته شده، حتی از روستای کوچکی که همنفس با میدان زندگی می کند.