تغییر افراد شرط لازم اما ناکافی است. آنچه امروز در فضای سیاستگذاری اقتصادی کشور میگذرد فرا قوهای بوده و بهتر است تغییرات در نحوه سیاستگذاریها باشد و افراد بر اساس آن انتخاب شوند.
به عنوان مثال اگر قرار است سیاستگذار جدید پولی، بستهای ضد تورمی را تدوین و اجرا کند اما سیاستگذار مالی و قانونگذار خلاف آن سخن بگویند این تغییر و تحولات راه به جایی نخواهد برد و وقت مجلس و دولت صرف اختلاف نظرها میشود.
لازم است تا سران سه قوه و مجموعه حاکمیت با توجه به اسناد بالادستی نظام که تعداد آنها هم کم نیست و در نظر گرفتن شرایط ویژه کشور، نخست سیاستهای خود را برای این شرایط تدوین کرده، بر سر آن به اجماع برسند و در نهایت بر اساس آن افراد را انتخاب کننند. بنابراین تنها تغییر در سیاستگذاریهای اقتصادی دولت و تیم اجرایی آن لازم نیست و بهتر است تیم اقتصادی نظام به وجود بیاید که در آن رییس کل بانک مرکزی به راحتی سیاستگذاری کند و اگر در جایی خلافی را دید به قوه قضاییه معرفی کرده و جلوی آن گرفته شود. یا اگر وزیری قصد داشت با کشوری قرارداد امضا کند، تمام تضمینها را گرفته باشد نه اینکه به خاطر امضای آن قرارداد مورد شماتت و تحت تعقیب قضایی قرار گیرد.
شاید بتوان مدل مدیریت کارلوس کیروش بر تیم ملی ایران را به عنوان یک الگو برای ترمیم کابینه و تغییر تیم اقتصادی دولت در نظر گرفت.
سرمربی تیم ملی ایران پس از آنکه متوجه شد با چه تیمهایی در جام جهانی همگروه شده است، از همان ابتدا سیاست مورد نظر خود را برای حضور در جام جهانی برگزید و افکار عمومی و رسانهها را نیز همراه خود کرد. فرمول ساده بود. رقبا بسیار قدرتمند و دارای نام و نشان بودند و برای مواجهه با آنها استراتژی اول این بود که نبازیم، استراتژی دوم فرض را بر این گذاشته بود که اگر قرار است ببازیم این باخت آبرومندانه باشد و در نهایت هم از فرصتهایی استفاده کنیم تا در برابر این نامهای بزرگ بتوانیم سربلند بیرون بیاییم.
در جریان بازیها این اتفاق افتاد و با وجود حذف در مرحله گروهی، مردم از تیم ملی و سرمربی آن ابراز رضایت کردند و به ادامه کار این تیم امیدوار شدند.
اما کیروش چه کرد که توانست رضایت عمومی را جلب کند؟ او در ابتدا شرایط را به خوبی درک کرد، سپس استراتژی نوشت و در نهایت با انتخاب راهبرد مناسب و هدفمند خود به انتخاب افراد اقدام کرد.
وقتی که لیست نهایی تیم ملی اعلام شد در نهایت ناباوری چند ژنرال از این تیم کنار گذاشته شدند چون در راهبرد انتخاب شده از سوی سرمربی جایگاهی نداشتند و با وجود محبوبیت برخی چهرهها مجبور به خط زدن نام آنان و دعوت از چهرههای کمتر شناخته شده شد.
رییسجمهور نیز میتواند با الگوبرداری از این نحوه مدیریت، ابتدا به حاکمیت اعلام کند که کشور با چه چالشهایی روبروست و نیاز است تا آنان نیز خود را برای مقابله با این چالشها تجهیز کرده و نیروهای خود را به روزرسانی کنند.
در این صورت روسای قوا و مجموعه حاکمیت بر سر یک استراتژی به اجماع خواهند رسید و پس از آن وضع به گونهای نخواهد شد که یک قوه بگوید FATF لازم است تصویب شود و برخی دیگر با آن به مخالفت بپردازند.
با مشخص شدن این راهبرد و در میان گذاشتن آن با مردم، طبیعی است که نیازی به نامهای گوناگون نخواهد بود و رییسجمهور میتواند به راحتی افراد مورد نظر خود را بیابد و آنها را به عضویت کابینه درآورد. اگر امروز به اظهارات برخی از وزرای اقتصادی توجه شود، کاملا مشخص است که گویی انگیزهای در کشور وجود داشته که اجازه نداده سرمایهگذاران خارجی به ایران بیایند، بخش خصوصی پروبال گیرد و موانع کسب و کار از سر راه برداشته شود. به عنوان مثال وزیر نفت انگشت اتهام را به سمت برخی افراد مجهول الهویه نشانه رفته که آنان اجازه ندادند شرکتهای بزرگ نفتی در ایران مشغول به کار شوند و این موضوع سبب شد تا صنعت نفت کشور نسبت به تحریمها آسیبپذیرتر شود.
در صورت داشتن یک استراتژی مشخص و البته مورد اجماع است که میتوان امیدوار بود تیم اقتصادی نظام شکل خواهد گرفت و با تقسیم کاری که صورت میگیرد اقتصاد ایران در مقابل تهدیدهای داخلی و خارجی به کار خود ادامه خواهد داد.
*روزنامهنگار