۰ نفر

شکاف جنسیتی در پرداخت دستمزد

۳ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۵۲
کد خبر: 253899
 شکاف جنسیتی در پرداخت دستمزد

در میان موضوعات اشتغال زنان گرچه آزارها و مزاحمت‌ها‌ی جنسی بیشترین توجه تبلیغاتی را به خود اختصاص داده است، اما این موضوع تنها بخشی از مسائل مربوط به زنان در محیط کار است: موضوعاتی مانند افکار کلیشه‌ای جنسیتی، تبعیض در استخدام، پرداخت و ارتقای شغلی، موضوعات خانوادگی و جهت‌گیری جنسیتی مؤثر بر مشارکت زنان در نیروی کار و نابرابری در دستمزد از جمله موضوعات مهم این بخش است. (دیووی١،١٩٩١)

به گزارش اقتصادآنلاین، حسن طائی و مهلا شوریان در شرق نوشتند*: در میان این موضوعات، تفاوت جنسیتی دستمزد و تبعیض مورد توجه اقتصاددانان و سیاست‌گذاران در سال‌های اخیر قرار گرفته است. وجود تبعیض دستمزد به عنوان یکی از عوامل ناکارایی در بازار مطرح است به این معنی که وجود تبعیض باعث می‌شود منابع محدود سرمایه انسانی به صورت بهینه تخصیص پیدا نکند. در ضمن از آنجا که بهره‌وری نیروی کار به عنوان یکی از مؤلفه‌های اصلی رشد اقتصادی مطرح است، عدم استفاده از نیروی کار زنان تحصیل‌کرده در شغل‌های مدیریتی و تخصصی ممکن است باعث شود ناکارایی حاصل از تبعیض در بازار کار تأثیر منفی بر رشد اقتصادی بگذارد. (کشاورز،١٣٩١)

در این میان، بررسی وضعیت ایران از لحاظ برابری جنسیتی، با توجه به آمارها و گزارشات موجود، چندان خوشایند نیست. تفاوت نرخ با سوادی و سطح تحصیلات زنان و مردان در ایران بسیار ناچیز است. با این وجود نرخ مشارکت زنان در ایران بسیار پایین است. با توجه به اهمیت موضوع و همچنین با توجه به تصویر موجود و احتمال افزایش مشارکت زنان در آینده، ما در این گزارش به دو سؤال اساسی در حوزه شکاف جنسیتی در بازار کار پرداخته و با کمک داده‌های ایران، پاسخ این دو پرسش را برای بازار کار ایران بررسی می‌کنیم.

پرسش اول، بررسی وجود شکاف جنسیتی دستمزد و مقدار آن در بازار کار ایران است. برای شکاف جنسیتی دستمزد تعاریف متعددی بیان شده است. به بیان ساده، شکاف جنسیتی دستمزد به تفاوت بین مقدار پول پرداخت‌شده به نیروی کار زن و مرد، غالبا برای انجام کار مشابه، اطلاق می‌شود. برای تعیین تبعیض جنسیتی موجود در بازار کار، شکاف جنسیتی دستمزد به دو بخش قابل ‌توضیح و غیرقابل ‌توضیح تقسیم می‌شود؛ بخش قابل توضیح شکاف به تفاوت در مشخصه‌های بازار کار زنان و مردان مربوط بوده و بخش غیرقابل توضیح که از آن به عنوان تبعیض یاد می‌شود، به بازدهی‌ای که بازار کار به این مشخصه‌ها اختصاص می‌دهد، نسبت داده می‌شود. همچنین، ادبیات تجربی بازار کار عمدتا بر شکاف جنسیتی دستمزد در میانگین تمرکز داشته که اگرچه بررسی شکاف جنسیتی دستمزد در میانگین حاوی اطلاعات مفیدی است، اما نمی‌تواند به سؤال دوم ما مبنی بر بررسی وجود دو پدیده «سقف شیشه‌ای» و «کف چسبنده» در بازار کار پاسخ دهد. از این رو، ما شکاف جنسیتی را نه‌فقط به عنوان تفاوت در میانگین دستمزد زنان و مردان، بلکه در طول کلیه چندک‌های توزیع دستمزد آنها تحلیل می‌کنیم.

پرسش دوم، چنانچه اشاره شد، به بررسی وجود دو پدیده «سقف شیشه‌ای» و «کف چسبنده» در بازار کار ایران می‌پردازد. در ادبیات اقتصاد تبعیض، وضعیتی که در آن شکاف جنسیتی دستمزد در بالای توزیع دستمزد گسترده‌تر باشد، به عنوان «سقف شیشه‌ای» شناخته می‌شود. در مقابل، «کف چسبنده» به عنوان سناریوی متضاد «سقف شیشه‌ای» دیده می‌شود، وقتی که شکاف در پایین توزیع دستمزد گسترده‌تر باشد.

به منظور پاسخ به دو پرسش مطرح‌شده، ما داده‌های طرح هزینه و درآمد خانوار سال ١٣٩٣ را مورد مطالعه قرار داده‌ایم. داده‌های ما شامل ٤٤هزارو ٧٧٠ فرد ١٨ تا ٦٥ ساله شهری است که شامل ٢٢هزارو ٦٨ نفر زن و ٢٢هزارو ٧٠٢ نفر مرد هستند. در این میان تنها شش درصد از زنان یعنی هزارو ٣٨٨ نفر و ٤٣ درصد از مردان یعنی ٩هزارو ٩٤٣ نفر در مشاغل مزد و حقوق‌بگیری شاغل بوده و در این بخش دارای درآمد هستند. نکته جالب توجه در این بررسی‌ها این است که وقتی به صورت خام و بدون توجه به تحصیلات، تخصص و تجربه، میانگین دستمزد ساعتی زنان و مردان را مقایسه می‌کنیم، با برتری قابل‌توجه میانگین دستمزد زنان نسبت به مردان رو‌به‌رو می‌شویم. با این حال بررسی میانگین دستمزد ساعتی زنان و مردان به تفکیک گروه‌های تحصیلی، گروه‌های شغلی و فعالیت حاوی اطلاعات جالب و مفیدی بوده و نشان می‌دهد که برتری میانگین کلی دستمزد زنان نسبت به مردان نه به دلیل برتری دریافتی آنان بلکه به دلیل برتری مشخصه‌های بازار کار آنهاست.

در جدول یک میانگین دستمزد ساعتی، سال‌های تحصیل و تجربه بالقوه زنان و مردان به تفکیک بخش آورده شده است. چنانچه مشاهده می‌شود، میانگین کلی دستمزد ساعتی زنان ٦١هزارو ٤٥٠ ریال و میانگین کلی دستمزد ساعتی مردان ٤٧هزارو ٥٠٠ ریال است. میانگین دستمزد ساعتی در بخش دولتی به مقدار قابل‌توجهی بیشتر از بخش خصوصی است، هم برای زنان و هم برای مردان. ٥٦ درصد زنان شاغل در مشاغل مزد و حقوق‌بگیر، در بخش دولتی و ٤٤ درصد در بخش خصوصی مشغول به کار هستند. در بین مردان تنها ٢٦ درصد در بخش دولتی شاغل‌اند و ٧٤ درصد باقی‌مانده در بخش خصوصی فعالیت می‌کنند. در بخش دولتی میانگین دستمزد زنان بیشتر از مردان بوده، در صورتی که در بخش خصوصی میانگین دستمزد مردان بیشتر است. میانگین تحصیلات به طور کلی در زنان بیشتر از مردان و در بخش دولتی بیشتر از بخش خصوصی است. میانگین تجربه بالقوه به طور کلی در مردان بیشتر از زنان بوده و برای زنان در بخش دولتی بیشتر از بخش خصوصی اما برای مردان در بخش دولتی کمتر از بخش خصوصی است.

همچنین بررسی میانگین دستمزد ساعتی زنان و مردان به تفکیک گروه‌های تحصیلی که در نمودار یک ارائه‌ شده است، نشان می‌دهد که، طبق انتظار، با افزایش تحصیلات، دستمزد برای هر دو گروه زنان و مردان افزایش پیدا می‌کند. بیش از نیمی از زنان شاغل در مشاغل مزد و حقوق‌بگیری (٦١ درصد) دارای مدرک تحصیلی فوق دیپلم و لیسانس هستند در صورتی که در مورد مردان، گروه ابتدایی بیشترین تعداد (٤١ درصد) را دارند. در تمام گروه‌های تحصیلی به جز گروه چهارم (فوق دیپلم و لیسانس) میانگین دستمزد مردان بیشتر از زنان است. به عبارتی در تمام گروه‌ها به جز گروه چهار، به طور میانگین، زنان درآمد کمتری نسبت به مردان با تحصیلات مشابه دریافت می‌کنند. این در حالی است که در تمام گروه‌های تحصیلی به جز گروه پنجم (فوق‌لیسانس و دکترا) میانگین تجربه بالقوه زنان بیشتر از مردان است.

نمودار دو شامل میانگین دستمزد ساعتی زنان و مردان به تفکیک گروه‌های شغلی نیز حاکی از آن است که با وجود برتری میانگین کلی دستمزد ساعتی زنان نسبت به مردان، اما در تمام گروه‌های شغلی دستمزد ساعتی مردان نسبت به زنان بیشتر است. دلیل این امر این است که  بیش از نیمی از زنان شاغل (٥٥ درصد) در گروه اول (مدیران و متخصصان) که پردرآمدترین گروه شغلی است، قرار دارند؛ در حالی که پرتعداد‌ترین گروه شغلی برای مردان گروه پنجم (کارمندان ساده، کشاورزی و ماهیگیری) با ٣٢ درصد است. همچنین، چنانچه انتظار می‌رفت دستمزد برای هر دو گروه زنان و مردان در گروه‌های شغلی با افزایش تخصص افزایش می‌یابد.

در نهایت، نتایج حاصل از تخمین مدل پژوهش نشان می‌دهد که میزان تفاوت در میانگین لگاریتم دستمزد بین دو گروه مردان و زنان برابر با ٠,١٣- است. از آنجا که در پژوهش ما گروه اول به مردان و گروه دوم به زنان اشاره دارد، علامت منفی نشان‌دهنده بالاتربودن متوسط دستمزد ساعتی زنان نسبت به مردان است. بخش قابل توضیح شکاف نیز برابر با ٠.٤٠- و به این معنی است که در صورتی که زنان دارای مشخصات سرمایه انسانی مردان باشند، دستمزد آنها به میزان ٤٠ درصد کاهش می‌یابد. میزان تبعیض یا بخش غیرقابل توضیح شکاف نیز برابر با ٠.٢٧ به دست آمده است که مفهوم آن به این معنی است که در صورتی که به زنان بازده‌ای مشابه مردان داده شود، دستمزد ساعتی آنها به میزان ٢٧ درصد افزایش پیدا خواهد کرد.همچنین نتایج حاصل از بررسی شکاف جنسیتی دستمزد در کل توزیع دستمزد نشان می‌دهد که شکاف جنسیتی دستمزد در چندک‌های ١٠ و ٢٥ توزیع دستمزد منفی و در چندک‌های بعدی مثبت است. به بیان واضح‌تر، در دنباله پایینی توزیع دستمزد، تفاوت دستمزد ساعتی به نفع مردان بوده و با حرکت به سمت دنباله بالایی، از مقدار این تفاوت کاسته شده و در نهایت به نفع زنان می‌شود. نکته قابل توجه در این یافته این است که بیشتربودن میانگین دستمزد زنان و مثبت‌بودن شکاف در چندک‌های بالاتر، چنانکه در تجزیه شکاف به دو بخش مشخصه‌ها و بازده‌ها نیز دیده می‌شود، به معنی تبعیض علیه مردان نیست و ناشی از بهتربودن مشخصه‌های بازار کار زنان است. بخش قابل توضیح شکاف که مربوط به تفاوت در مشخصه‌های بازار کار دو گروه می‌شود، در تمامی چندک‌ها مثبت بوده، اما بخش غیر قابل توضیح شکاف که از آن به عنوان تبعیض یاد می‌شود، منفی است. به بیان ساده‌تر و برای مثال، در چندک پنجاهم دستمزد زنان به دلیل برتری مشخصه‌های بازار کار آنها نسبت به مردان باید ٤٠ درصد بیشتر از مردان باشد، اما از آنجا که دستمزد آنها به دلیل بازده تبعیض‌آمیزی که به مشخصه‌های بازار کار مردان و زنان اختصاص داده می‌شود، ١٣ درصد کاهش پیدا کرده، در نهایت لگاریتم دستمزد ساعتی آنها ٢٧ درصد بیشتر از مردان است.

نتیجه قابل توجه دیگر در این یافته‌ها این است که با حرکت به سمت دنباله بالایی توزیع دستمزد، شکاف غیر قابل توضیح کاهش پیدا می‌‎کند. همان‌طور که دیده می‌شود میزان تبعیض در چندک دهم، برابر با ٦٥ درصد و در چندک نودم برابر با هشت درصد است. این یافته نشان می‌دهد که بازار کار ایران با پدیده کف چسبنده مواجه است. زنان در بازار کار ایران، در چندک‌های پایینی توزیع دستمزد با تبعیض بسیار بیشتری نسبت به زنان در چندک‌های بالایی دست‌وپنجه نرم ‌می‌کنند. این یافته سؤال دوم پژوهش مبنی بر وجود دو پدیده «سقف شیشه‌ای» و «کف چسبنده» در بازار کار ایران را پاسخ داده و می‌تواند بیانگر این موضوع باشد که هرچه زنان با تحصیلات و تخصص بیشتر و در مشاغل با درآمد بالاتر، مشارکت کنند، کمتر مورد تبعیض واقع می‌شوند. تا جایی که ما می‌دانیم، این مطالعه اولین پژوهشی است که روند شکاف جنسیتی دستمزد در طول توزیع دستمزد را به منظور بررسی وجود دو پدیده سقف شیشه‌ای و کف چسبنده در بازار کار ایران تحلیل کرده و نشان می‌دهد که نتیجه حاصل مشابه کشورهای جنوب آسیا، وجود پدیده کف چسبنده را در ایران تصدیق می‌کند. مطالعات انجام‌شده در کشورهای دیگر نتایج مشابهی مبنی بر وجود پدیده کف چسبنده در بازار کار ایتالیا، اسپانیا و هند نشان می‌دهند. در مقابل کشورهای استرالیا، اتریش، بلژیک، بریتانیا، دانمارک، فنلاند، فرانسه،آلمان و هلند با پدیده سقف شیشه‌ای روبه‌رو هستند.

دستمزد

یکی از چالش‌های مهم در روش‌های تجزیه دستمزد، به‌ویژه در مورد مطالعه تفاوت دستمزد زنان و مردان مشکل انتخاب نمونه است؛ این مسئله معمولا زمانی رخ می‌دهد که مشارکت زنان در بازار کار پایین باشد و زیر نمونه زنان شاغل خصوصیات کامل زنان در نمونه را منعکس نکند (کشاورز، علویان قوانینی، ١٣٩١). برای کنترل این مسئله از روش‌هایی برای تصحیح تورش ناشی از انتخاب نمونه استفاده می‌شود. در پژوهش حاضر، تصحیح تورش ناشی از انتخاب نمونه مقدار شکاف جنسیتی دستمزد را از ١٣ درصد به ٢٢ درصد افزایش می‌دهد. همچنین نتایج حاصل از تصحیح تورش ناشی از انتخاب نمونه نشان می‌دهد که بخش قابل توضیح شکاف، نسبتا در هر دو حالت برابر است اما بخش غیرقابل‌توضیح شکاف جنسیتی یا همان تبعیض، پس از تصحیح تورش ناشی از انتخاب نمونه، از ٢٧ درصد به ١٧ درصد کاهش پیدا می‌کند. در مجموع، این مطالعه روشن می‌کند که مسائل جنسیتی بسیار مهمی در بازار کار ایران وجود داشته که به بررسی بیشتری نیاز دارد. همچنین مقایسه نرخ مشارکت زنان در ایران با سایر کشورها بیانگر این موضوع است که نابرابری‌‌های شغلی در کشور ما فقط به نابرابری در دستمزدها محدود نمی‌شود و پیش از هر چیز، زمینه ورود هر چه بیشتر زنان به بازار کار باید مدنظر قرار گیرد.

معاون سابق وزیر کار

*کارشناس ارشد دانشکده علامه طباطبایی