۰ نفر

راغفر : انحصارگران دستاوردهای برجام را بلعیدند

۲۹ آذر ۱۳۹۵، ۶:۴۱
کد خبر: 165177
راغفر : انحصارگران دستاوردهای برجام را بلعیدند

پس از ظهور دونالد ترامپ در آمریکا و خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، جهان در حال تجربه تحولات جدیدی در عرصه اقتصادی و سیاسی به سر می‌برد.

 این در حالی است که ظهور «نئوفاشیسم» در برخی کشورهای اروپایی مانند اتریش، چک و احتمالا فرانسه نسان‌دهنده تحولات جدی‌تری در تاریخ جهان خواهد بود. با این حال سوال اساسی در این زمینه این است که ایران در تحولات جدید جهانی چه نقشی ایفا خواهد کرد و در کجای بازی قرار خواهد گرفت؟ به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این مساله با دکترحسین راغفر، اقتصاددان، گفت‌وگو کردیم.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان ، راغفر معتقد است:«برجام دستاوردهای مهم اقتصادی برای ایران به همراه داشته که انحصارگری‌های موجود در اقتصاد ایران این دستاوردها را بلعیدند و اجازه ندادند این دستاوردها وارد سفره‌های مردم شود. گروهی انحصار‌گر نتایج برجام را به سود خود کنترل کردند و مانع از کاهش قیمت مسکن و زمین در کشور شدند. این گروه‌ها در قدرت و ثروت کشور نفوذ داشتند و اجازه ندادند دستاوردهای برجام تاثیر خود را بر زندگی مردم و اقتصاد کشور نشان دهد». در ادامه متن گفت‌وگو با دکترحسین راغفر را می‌خوانید.

چرا پس از تمدید تحریم‌های آمریکا دولت آقای روحانی در انعقاد قراردادهای خارجی خود تعجیل کرده است؟ آیا آقای روحانی به رویکرد آینده ترامپ بدبین است که تلاش می‌کند زیرساخت‌های قراردادهای خارجی خود را محکم کند؟

دولت آقای روحانی در مساله برجام از همه ظرفیت‌های ملی استفاده نکرد و به همین دلیل با مشکلات جدی در مسیر حرکت خود مواجه شد. به عنوان مثال زمان‌بندی اقداماتی که ایران باید در دوران پسا برجام انجام دهد با زمان‌بندی اقداماتی که کشورهای۱+۵ باید انجام دهند همخوانی و هماهنگی ندارد. در شرایط کنونی ایران در مسیر انجام برجام حرکت می‌کند، در حالی که طرف مقابل مسیر دیگری را برگزیده و به شکلی که تمایل دارد رفتار می‌کند. به نظر من مهم‌ترین مشکل کنونی جامعه ما «نظام تصمیم‌گیری» است که به وجود آورنده بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بوده است. دولت آقای روحانی باید برای هر کدام از احتمالات برجام مانند ادامه همین مسیر، تغییر مفاد توافق شده یا حتی به هم خوردن این توافقنامه راهکار جایگزین داشته باشد. وزارت امور خارجه نمی‌تواند به تنهایی بار برجام که یک اتفاق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است را به دوش بکشد و دولت باید بخش‌های مختلف برجام را به متولیان هر بخش واگذار کند. بنده به آقای روحانی توصیه می‌کنم یک ستاد واکنش به اقدامات دونالد ترامپ شامل متخصصان و کارشناسان هر بخش تشکیل دهد و نسبت به هر کدام از اقدامات ترامپ واکنش مناسب نشان دهد. در این ستاد نیز همه احزاب و گروه‌های سیاسی حضور داشته باشند و دیدگاه‌های مختلف خود را به صورت مدون و برنامه‌ریزی شده به مسئولان دولتی ارائه کنند تا دولت بتواند از بین این دیدگاه‌ها بهترین دیدگاه را انتخاب کند. به تازگی یک مقاله در نشریه «فارین پالسی» که نشریه اختصاصی وزارت خارجه آمریکا است با عنوان«ترامپ گرایی جهانی» منتشر شده که به نوعی «ترامپیسم» را در مقابل «تاچریسم» و«ریگانیسم» قرار داده است. در این مقاله اندیشه تاچر و ریگان که امروزه به نام اندیشه نئو لیبرالیسم خوانده می‌شود با ظهور دونالد ترامپ در آمریکا پایان می‌پذیرد و جهان تحولات جدیدی را آغاز می‌کند. به همین دلیل اغلب کارشناسان اقتصادی و سیاسی جهان انتخاب ترامپ به ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و رشد «فاشیسم» در برخی کشورهای اروپایی را سرآغاز تحولات جدی درآینده جهان ارزیابی می‌کنند.

مختصات این تحولات جهانی که برخی از کارشناسان خارجی نیز به آن اشاره می‌کنند، چیست؟

در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا که رقابت بین جرج بوش و «ال گور» بود، «دیک چنی» سخنان مهمی به زبان آورد که در جای خود قابل تامل است. دیک چنی نسبت به اعضای حزب دموکرات آمریکا انتقاد می‌کرد که چرا نقش ایران را در اقتصاد نفت جهان و منطقه فراموش کرده‌اید. با این وجود هنگامی که بوش در انتخابات پیروز شد یک جهت‌گیری متفاوتی را با آنچه مطرح می‌کردند در پیش گرفتند. شواهدی وجود دارد که بخش عمده‌ای از اقتصاد آمریکا در اختیار گروه‌ها و افراد خاصی قرار دارد که بخش عمده‌ای از منابع اقتصادی آمریکا را در اختیار دارند. تصور عمومی در بین ملت‌های جهان از ظهور دونالد ترامپ در آمریکا این است که وی ممکن است برای آینده جهان خطرناک باشد. این در حالی است که این وضعیت ممکن است برای ایران وجود نداشته باشد و ظهور ترامپ در نهایت به سود ایران تمام شود. به نظر می‌رسد اقدمات آینده ترامپ آسیب کمتری نسبت به سیاستمداران سنتی آمریکا به ایران خواهد زد. ترامپ در طول انتخابات ریاست‌جمهوری بارها به خانم کلینتون عنوان کرد که خون بسیاری از انسان‌های بی‌گناه منطقه خاورمیانه نتیجه جنگ طلبی‌های شما در این منطقه از جهان است. وی حتی عنوان کرد که اگر به ریاست‌جمهوری آمریکا دست پیدا کند با داعش مبارزه خواهد کرد و اجازه نخواهد داد داعش همچنان به کشتن افراد بی‌گناه ادامه بدهد. ساختار سیاسی آمریکا بیش از آنکه تحت تاثیر حزب دموکرات یا جمهوریخواه باشد تحت تاثیر صاحبان قدرت و ثروت در این کشور است. هنگامی که آمریکا، ایران را «محور شرارت» معرفی می‌کند یا زمانی که مساله«ایران‌هراسی» را در دستور کار خود قرار می‌دهد بدون شک به دنبال امنیتی جلوه دادن ایران در منطقه خاورمیانه است تا به این وسیله کشورهای منطقه را به خرید اسلحه از آمریکا تشویق کند. از سوی دیگر ارزش دلار در جهان بستگی به جنگ در جهان و مدیریت آن به وسیله آمریکا دارد. با این وجود به نظر می‌رسد جهتگیری سیاسی آقای ترامپ تفاوت‌های معناداری با سیاست ورزی کلاسیک در آمریکا خواهد داشت. به عنوان مثال وی عنوان کرده که ما قصد نداریم به سیاست براندازی و سرنگونی حکومت‌ها در جهان ادامه بدهیم. ترامپ عنوان کرده که این سیاست براندازی حکومت‌ها در جهان تاکنون۶ هزار میلیارد دلار برای آمریکا هزینه داشته است. بدون شک امروز پایان عصر لشکرکشی در جهان است. لشکرکشی‌هایی که هزینه‌های بسیار زیادی برای مردم جهان به همراه داشته است. دیگر زمان لشکر کشی آمریکا و بریتانیا به مناطق مختلف جهان به پایان رسیده است. مهم‌ترین دلیل این مساله نیز مشکلات اقتصادی جدی است که این دو کشور در درون خود پیدا کرده‌اند و به همین دلیل نمی‌توانند هزینه‌های یک جنگ نظامی را متحمل شوند. این در حالی است که امپریالیسم چین با یک جهت‌گیری متفاوت در طول تاریخ جهان در حال شکل‌گیری است. چین بدون هیچ لشکرکشی و خونریزی و تنها با استفاده از سیاست‌های اقتصادی خود موفق شده همه قدرت‌های جهان را از پیش رو بردارد و به تنهایی در عرصه سیاسی و اقتصادی جهان یکه تازی کند. همه این مسائل مورد توجه مسئولان دولت آمریکا و مراکز تحقیقاتی این کشور قرار گرفته است. از سوی دیگر هنگامی که دونالد ترامپ عنوان می‌کند ما قصد براندازی حکومت‌ها را در جهان نداریم به معنای این است که آمریکا ضعیف‌تر از آن شده است که بتواند با استفاده از«زور» در جهان آینده تاثیرگذار باشد.

ترامپ چه نقشی در این تحولات خواهد داشت؟آیا وی پایان عصر لشکرکشی را باور کرده است؟

ترامپ به خوبی به واقعیت‌های اقتصاد آمریکا آگاهی دارد و به همین دلیل کاری نخواهد کرد که اقتصاد آمریکا به سمت اضمحلال حرکت کند. از سوی دیگر مسئولان بریتانیا به مشکلات ساختاری و شکاف‌های عظیم اقتصادی و اجتماعی در این کشور اشاره می‌کنند که به نوعی یادآوری سخنان دونالد ترامپ در آمریکا است. از سخنان مسئولان بریتانیایی چنین به نظر می‌رسد که بریتانیا در حال سقوط است. شاید یکی از دلایلی نیز که این کشور از اتحادیه اروپا خارج شد همین مشکلات بزرگ داخلی بود. از سوی دیگر در شرایط کنونی در برخی از کشورهای اروپایی مانند اتریش، چک، اسلواکی، مجارستان و لهستان ما شاهد گسترش نوعی فاشیسم هستیم. این در حالی است که احتمال روی کار آمدن یک حکومت فاشیسم در فرانسه نیز بسیار زیاد است. بدن شک گسترش فاشیسم در اروپا در واکنش به جهانی شدن اقتصاد صورت گرفته است. در علوم انسانی از این‌گونه پدیده‌ها مانند گسترش فاشیسم در اروپا به عنوان «پیامدهای ناخواسته» نام برده می‌شود. آمریکا و بریتانیا از پیشگامان اقتصاد جهانی هستند که امروزه به نام نئولیبرالیسم خوانده می‌شود. در سه دهه گذشته یعنی از دهه ۸۰ میلادی که نئولیبرالیسم شکل گرفت تاکنون کشورهای غربی سرو صدای زیادی پیرامون این مکتب فکری راه انداخته‌اند. با این وجود به نظر می‌رسد در شرایط کنونی در حال تجدید نظر درباره این تئوری اقتصادی و اجتماعی هستند. هنوز خیلی زود است که بخواهیم درباره آینده ترامپ اظهارنظر کنیم. با این حال باید این نکته را بپذیریم که در شرایط کنونی واقعیت‌های سخت و دشواری خود را به سیاستمداران آمریکا تحمیل کرده است. در نتیجه تحولات اخیر آمریکا و اروپا باید به صورت کارشناسی و در یک فضای علمی در داخل کشور مورد تحلیل و بررسی دقیق کارشناسان قرار بگیرد. به همین دلیل طرح‌های دو فوریتی شتابزده‌ای که در مجلس مطرح می‌شود یا دستور رئیس‌جمهور به وزرای امور خارجه و رئیس سازمان انرژی اتمی نمی‌تواند پاسخ مناسبی به تحولات اخیر جهانی باشد. مختصات تحولات اخیر جهانی باید به صورت دقیق و علمی مورد بررسی دانشمندان داخلی قرار گرفته و نتایج آن در اختیار تصمیم‌گیران و مسئولان کشور قرار بگیرد. اقدامات شتابزده مانند آنچه در مجلس اتفاق افتاد یا دستور اخیر رئیس‌جمهور می‌تواند عواقب خطرناکی برای منافع ملی ما داشته باشد. آقای روحانی باید به جای دستورات شتابزده یک ستاد فراجناحی و فرادستگاهی در کشور تشکیل دهد که تحولات کشورهای غربی را رصد کرده و نتایج آن را در اختیار مسئولان قرار دهند تا مسئولان نیز اقدامات آینده خود را با توجه به نتایج این تحقیقات برنامه‌ریزی کنند. در شرایط کنونی دولت باید در نظام تدبیر و تمشیت امور بازنگری کند و از جهتگیری‌های حزبی و جریانی در این زمینه پرهیز کند.

در شرایط کنونی یک سال و چند ماه از برجام می‌گذرد و نتایج آن تاثیر چشمگیری در زندگی مردم نداشته است. این در حالی است که آقای روحانی در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری قرار دارد و بیش از گذشته به همراهی مردم نیاز دارد. آیا مردم بدون مشاهده جدی نتایج برجام حاضر خواهند بود از آقای روحانی در انتخابات حمایت کنند؟

متاسفانه در نظام تدبیر و تمشیت امور در کشور ما منافع ملی غایب است و بیشتر منافع احزاب و جریان‌های سیاسی در نظر گرفته می‌شود. به نظر من برجام دستاوردهای بزرگی برای ایران داشته و از سوی دیگر هزینه‌های زیادی نیز برای کشور به همراه داشته است. با این وجود دولت و مسئولان تصمیم‌گیری می‌توانستند به شکل شایسته‌تری دیدگاه‌های کلی بدنه کارشناسی کشور را در زمینه برجام در نظر بگیرند که این اتفاق رخ نداد. در روزهای پس از برجام بسیاری از تحلیلگران سیاسی از نظر سیاسی آینده برجام را برای مسئولان تحلیل کردند و چشم‌انداز آن را نشان دادند که متاسفانه توجه جدی به این تحلیل‌ها صورت نگرفت. نکته دیگر اینکه برجام ایران را از موضع انفعالی به موضع فعال در عرصه بین‌المللی انتقال داد. همین که در شرایط کنونی ایران می‌تواند آمریکا را به دلیل تمدید تحریم‌های خود در عرصه بین‌المللی زیر فشار بگذارد و کشورهای جهان را با خود همسو کند یکی از دستاوردهای مهم برجام بوده است. این در حالی است که در گذشته و در دوران تحریم‌ها ایران دارای چنین شرایطی نبود و کشورهای جهان به سختی سخن ایران را گوش می‌کردند و با ایران همراهی می‌کردند. درشرایط کنونی ایران از یک خطر بالقوه امنیتی برای جهان و خاورمیانه به یک مطالبه‌گر جدی سیاسی در عرصه بین‌المللی تبدیل شده است که دستاورد مهمی برای ایران بوده است. نکته دیگر اینکه برجام دستاوردهای مهم اقتصادی نیز به همراه داشته که انحصارگری‌های موجود در اقتصاد ما این دستاوردها را بلعیدند و اجازه ندادند این دستاوردها وارد سفره‌های مردم شود. گروهی انحصار‌گر نتایج برجام را به سود خود کنترل کردند و مانع از کاهش قیمت مسکن و زمین در کشور شدند. این گروه‌ها در قدرت و ثروت کشور نفوذ داشتند و اجازه ندادند دستاوردهای برجام تاثیر خود را بر زندگی مردم و اقتصاد کشور نشان دهد.

این گروه‌های انحصارگر در دولت حضور دارند یا خارج از دولت هستند؟

این گروه‌ها هم در دولت حضور دارند و هم خارج از دولت هستند. بسیاری از این گروه‌های انحصار‌گر بازار زمین و مسکن و خودرو را در اختیار دارند و به همین دلیل اجازه ندادند نتایج برجام در بازار مسکن تاثیرگذار باشد و قیمت‌ها را پایین بیاورد.

آیا دولت آقای روحانی موفق شد به خوبی دوران پسابرجام را مدیریت کند؟ آیا دولت نمی‌توانست با گروه‌های انحصار‌گر برخورد کند؟

ما باید این نکته را در نظر داشته باشیم که دولت به تنهایی مسئول همه اتفاقاتی که در اقتصاد کشور رخ می‌دهد، نیست. برخی از نهادها در کشور وجود دارند که از تاثیرگذاری بالایی در اقتصاد کشور برخوردارند. این نهادها و گروه‌ها معمولا هزینه‌های زیادی را به اقتصاد کشور تحمیل می‌کنند اما به هیچ عنوان پاسخگو نیستند. متاسفانه اقتصاد کشور در اختیار دو گروه قرار گرفته است. یک گروه دولت است که در حدود۵۰ درصد از اقتصاد کشور را در اختیار دارد و گروه دیگر که ۵۰ درصد اقتصاد کشور را در اختیار دارد اما آشکار نیست و دارای مشی اقتدارگرایی است و به کسی پاسخگو نیست. با این وجود دولت مسئول همه بخش‌های اقتصادی شناخته می‌شود و به همین دلیل مجبور است درباره عملکرد گروه‌های دیگر نیز به مردم پاسخگو باشد.

در طول سه سال گذشته برخی از شعارهای جدی آقای روحانی در زمینه اقتصادی و معیشت مردم محقق نشده است. آیا این مساله نمی‌تواند یک چالش جدی برای ایشان باشد؟ آقای روحانی چگونه می‌توانند از این چالش عبور کنند؟

در شرایط کنونی مهم‌ترین مشکلی که مردم با آن مواجه هستند مساله بیکاری جوانان است. این در حالی است که دولت آقای روحانی موفق نشده در این زمینه به نیازهای جوانان جامعه پاسخ بدهد. در نتیجه مشکل بیکاری نه تنها مهم‌ترین چالش آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال۹۶ است و بلکه مهم‌ترین چالش پیش روی دولت آینده ایران نیز خواهد بود. به نظر من آقای روحانی در سال۹۶ دوباره به ریاست‌جمهوری انتخاب خواهد شد. دلیل این مساله نیز این است که گزینه‌هایی که در مقابل ایشان قرار خواهند گرفت گزینه‌های رای آوری نیستند و به همین دلیل قابلیت شکست آقای روحانی را ندارند. با این وجود پیش‌بینی من این است که آرای کلی انتخابات در سال۹۶ نسبت به گذشته کاهش پیدا خواهد کرد و به همین ترتیب آرای آقای روحانی نیز کاهش می‌یابد. دلیل اصلی این مساله نیز محقق نشدن شعارهای اقتصادی و معیشتی ایشان و البته ادامه رویکرد دولت‌های نهم و دهم در دولت یازدهم است. نکته مهم در این زمینه این است که دولت یازدهم نشانه‌هایی برای امیدواری به آینده به مردم نداد. رویکرد دولت کنونی مانند رویکرد دولت‌های نهم و دهم بوده و همچنان همان سیاست‌های نئولیبرالی در اقتصاد در حال اجرا شدن است. دولت آقای روحانی نیز مانند دولت‌های گذشته به یک «دولت حداقلی» و «مینی مالیستی» تبدیل شده که تنها منافع گروه‌هایی خاص را تامین می‌کند. بدون شک نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی پدیده‌های طبیعی نیستند و بلکه محصول تصمیمات و سیاست‌های دولت‌ها هستند. به همین دلیل دولت آقای روحانی باید در ماه‌های باقی‌مانده از عمر خود سیاست‌های خود را با تحولات جهانی هماهنگ کند و با درک صحیحی از تحولات جهانی تصمیمات داخلی خود را اتخاذ کند.