براساس آمارهای موجود نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی کماکان جزو بالاترین نرخهای بیکاری در میان دیگر اقشار جامعه است و هیچکدام از برنامههای اشتغالزایی تاکنون گرهگشای آن نبوده است براساس گفتههای رئیس مرکز آمار در حال حاضر نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۴ سال 26.1 درصد و جوانان ۱۵ تا ۲۹ سال نیز به 23.3 درصد رسیده است در این میان نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی 5، 18 درصد اعلام شده که با اضافه شدن هرساله تعداد فارغالتحصیلان و بیکاران به آن بزرگتر خواهد شد. نمونه افزایش سالانه بیکاران آمارهای مربوط به نرخ بیکاری در چند سال اخیر است. برای مثال تعداد بیکاران در فصل زمستان 1393 نسبت به تعداد بیکاران فصل زمستان سال 1392 و همچنین تعداد بیکاران در فصل بهار و تابستان 1394 نسبت به فصلهای مشابه سال قبل روندی افزایشی داشته است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از کسب و کار ، بنا به گفته برخی از کارشناسان به فرض اینکه بخواهیم رقم بیکاری پنهان یا بیکاری بلندمدت را به آن اضافه کنیم، نرخ بیکاری فارغالتحصیلان به بیش از50 درصد نیز خواهد رسید. به اعتقاد کارشناسان دو دلیل عمده برای بیکاری فارغالتحصیلان را میتوان ذکر کرد؛ اول اینکه بازار کار ایران شغلهای مناسبی برای جمعیت دارای تحصیلات بالای دانشگاهی فراهم نکرده است و دوم اینکه کیفیت آموزش عالی تناسب چندانی با نیازهای سمت تقاضای بازار کار ندارد.
مهدی تقوی، استاد دانشگاه:
افزایش عرضه دانشگاهها
اگر نگاهی به گذشته بیندازیم، در سال 1342 تنها سه دانشگاه تهران، دانشگاه ملی که دانشگاه شهید بهشتی کنونی است و دانشگاه پلی تکنیک وجود داشت و تعداد دانشجوها نیز متناسب با تعداد اندک دانشگاهها کم بود. همین امر موجب میشود دانشجویان پس از فراغت از تحصیل فرصت بیشتری برای پیدا کردن شغل داشته باشند درحالی که این فرصتها اکنون برای فارغالتحصیلان به دلیل افزایش تعداد فارغالتحصیلان نیست. تعداد لیسانسهها نسبت به قبل چند برابر شده و بسیاری از آنها جذب مشاغلی شدهاند که در شان تحصیلات و مدارکی که دارند، نیست. از سوی دیگر اتفاقاتی که در دولت گذشته افتاد باعث منفی شدن رشد اقتصادی و تشدید رکود شده و خیلی از کسبوکارها و تولیدیها را بیکار کرد این اتفاق همگام بود با گرایش و کشش دانشگاهها به افزایش دانشجویان. تولیدیها نه تنها قدرت جذب افراد جدید را نداشتند بلکه نیروهای سابق را هم از کار بیکار کردند. بسیاری ازکسانی که قبلا کاری پیدا کرده بودند بیکار شدند و بازار تا زمان فعلی به صورت راکد باقی ماند. با این حال دولت کنونی تلاش بسیاری برای کاهش نرخ بیکاری انجام داده که البته باوجود مازاد نیروی کار در یک زمان کوتاه نتیجهبخش نخواهد بود.
آلبرت بغزیان، استاد دانشگاه:
خلا آیندهنگری در تولید
در حال حاضر نیروی کار هیچگونه همخوانیای با نیاز بازار ندارد. دانشگاهیان نه رشتههای مورد درخواست بازار کار را دنبال میکنند و نه به فراخور مدرک تحصیلی از دانشگاه دانش میآموزند. از طرفی بازار کار و تولید نیز قدرت خلق فرصتهای شغلی را ندارد. بسیاری از تولیدیها راکد مانده و به کاهش تعداد کارکنان خود پرداختهاند. هزینههای تولید فرصت جذب تعداد نیروی بیشتر را نمیدهد و تولیدکنندهها نیز کاهش تعداد کارکنان را سریعترین راهحل برای رسیدگی به محاسبات مالی خود میدانند. همچنین تولید بدون داشتن برنامهای مشخص برای بازار خود و جذب مشتریان اقدام میکند. تولیدکنندهها تنها به فکر تولیدند بدون اینکه میزان ماندگاری و کیفیت کالا و سطح توان مالی مشتری برای خرید کالا را بسنجند. در حال حاضر عمدهترین راهکار برای پاسخگویی این جمعیت بیکار حمایت از شرکتهای دانشبنیان و سعی بر افزایش فرصتهای شغلی به کمک جذب تحصیلکردهها به آنهاست. توانایی دانشآموختگان باید مورد توجه ویژه بازار کار باشد و از اینرو برای بهرهبرداری از آن باید از فعالیتهای دنیای روز، استارتاپها و شرکتهای دانشبنیان کمک بگیریم.
مرتضی عزتی، استاد دانشگاه:
عرضه نامتناسب آموزش عالی
در اکثر اقتصادهای دنیا تعداد دانشجویان یا نیروی کار متناسب با ظرفیت و تقاضای موجود تعیین میشود حال آنکه در کشور ما این تعداد بدون تناسب عرضه و تقاضا مشخص شده است. آموزش عالی به افزایش نیروی کار اقدام کرده بدون اینکه تبعات بیکاری فارغالتحصیلان را مدنظر داشته باشد. از طرفی مردم و خانوادهها هم بدون برنامه رشتههای دانشگاهی را انتخاب میکنند و بدون توجه به بازار کار رشتههای مختلف به دانشگاه ورود پیدا میکنند. به همین دلیل نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی به دلیل عدم تناسب عرضه آموزش عالی با تقاضا مدام در حال افزایش است. یک راهکار عمده وجود دارد و آن اینکه آموزش عالی دست از افزایش عرضه بردارد و آن را به تناسب نیروی کار در بازار قرار دهد تا به این وسیله افرادی که تواناییهای بیشتری دارند وارد دانشگاه شوند و مابقی نیز جذب فعالیتهایی شوند که به تحصیل و مدرک دانشگاهی نیاز ندارد. از طرفی افزایش تعداد بیکاران فارغالتحصیل همراه با افزایش تعداد افراد بیمهارت است. دانشجویان عمری را در دانشگاهها صرف یادگیری دروس تئوری میکنند و اکثرا بدون اینکه کوچکترین آشنایی با مهارتهای مورد نیاز کار و مشاغل بهطور عملی داشته باشند، وارد بازار کار میشوند درحالی که بازار نه به مدرک و نه تحصیل بلکه به توانایی افراد نظر دارد.