دور دوم نیز اوایل مرداد ماه سال جاری با سفر به چهار کشور نیجریه، غنا، گینه کوناکری و مالی در غرب آفریقا انجام شد؛ سفری که همچون دیگر سفرهای رئیس دستگاه دیپلماسی کشور بیش از هر چیز بر محور حمایت و زمینهسازی برای توسعه مراودات اقتصادی متمرکز بود. با وجود این واقعیت حضور ایران در بازار کشورهای آفریقایی و حجم مراودات اقتصادی کمتر از یک میلیارد دلاری ایران با کل قاره آفریقا نشان دهنده آن است که بخشهای اقتصادی خصوصی و حتی دولتی ایران در سالهای گذشته چندان نسبت به بهرهگیری از فرصت حضور در قاره آفریقا رغبت و تمایل نداشتهاند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران ، به بهانه پیگیری چرایی این واقعیت با حسین ملاعبداللهی مدیرکل آفریقای وزارت امور خارجه درباره تصویر ذهنی متقابل ایران و آفریقا و سیاستگذاری جمهوری اسلامی ایران برای قارهای که به گفته وی در قرن بیست و یکم قاره فرصتها نام گرفته است، گفتوگو کردیم که میخوانید.
در سیاستهای تبیینی جمهوری اسلامی ایران، قاره آفریقا به عنوان قارهای که یک چهارم واحدهای سیاسی جهان را تشکیل میدهد، حائز اهمیت ویژه است. اما اجرای این سیاستهای تبیینی در عمل، با مشکلاتی روبهرو بوده است. حتی گاهی اقدامات دولتها برای توسعه روابط با کشورهای آفریقایی در حوزههای مختلف چندان با اقبال جامعه ایرانی روبهرو نبوده است که نمود آن را میتوان در طنزهای سیاسی مربوطه مشاهده کرد. منشأ این نوع نگاه به رابطه ایران و کشورهای آفریقایی و دلایل اجرایی نشدن سیاستهای تبیینی نظام درباره این رابطه چیست؟
اینکه چرا اقدامات دولتها در مقاطع مختلف برای توسعه روابط با آفریقا از سوی جامعه ایرانی چندان مورد استقبال قرار نگرفته و برای آن اقدامات، طنزپردازیهایی شده است، معلول علتهایی است که به برخی از آنها میتوان اشاره کرد. از جمله دلایل این وضعیت، شناخت ناقص جامعه ایران نسبت به کشورهای آفریقایی است. شناخت جامعه ایران نسبت به آفریقا با واقعیتهای روز و عینی موجود در این قاره منطبق نیست. تصویر موجود از آفریقا در اذهان عمومی ما ایرانیان، تصویری غیر روزآمد و قدیمی است. افکار عمومی ما آفریقا را منطقهای میداند که برای مدتهای طولانی از سوی قدرتهای استعماری غارت شده است و منابع و ذخایر آن به یغما رفته و از چرخه توسعه به صورت ظالمانهای باز مانده است.
چنین منطقهای نه محلی امن برای گردشگری محسوب میشود و نه محلی مناسب برای مبادلات تجاری یا مراودات فرهنگی به حساب میآید. منطقهای از نظر جغرافیایی دور و بدون دسترسی آسان. از این رو هر نوع ایجاد رابطه با چنین منطقه پر خطر و بی ثباتی، فاقد توجیه است. به همین دلیل امکان تنظیم هر نوع رابطه کوتاه یا بلندمدت و برنامهریزی شده با این منطقه ناممکن، غیراقتصادی و غیر عقلانی تصور میشود که حتی ارزش امتحان کردن نیز ندارد.
باید پرسید چرا چنین تصویر منفی و غیرواقعی در مورد قاره آفریقا در اذهان ما ایرانیان شکل گرفته است؟
در حقیقت بخشی از این تصویر قدیمی و غیرواقعی برگرفته از واقعیتهایی است که به صورت تاریخی، از گذشتههای دور در این قاره وجود داشته است. حضور طولانی مدت قدرتهای استعمارگر، غارت منابع کشورهای این قاره و عقب نگه داشته شدن از چرخه توسعه، واقعیتهای غیرقابل انکاری است که در شکلگیری این تصویر ذهنی منفی نزد ایرانیان نقش و سهم داشته است.
بخشی دیگر از این تصویر ذهنی ما، ناشی از انعکاس نیافتن دقیق و مستمر تحولات و پیشرفتهایی است که طی دهههای گذشته، بویژه در دهه اخیر در اکثر کشورهای آفریقایی اتفاق افتاده است و شرایط آنها را نسبت به گذشته دگرگون کرده است. عدم اطلاع رسانی و نبود تعاملات گسترده و فعال در حوزههای مختلف همکاری با کشورهای این قاره از جمله در زمینههای گردشگری، مبادله استاد و دانشجو، مبادلات علمی و فرهنگی و مبادلات اقتصادی، موجب شده تحولات گسترده مربوط به توسعه در این کشورها از دید جامعه ایرانی پنهان بماند و شکاف نسبتاً عمیقی بین واقعیتهای موجود در آفریقا و تصویر ذهنی ما از آنها به وجود آید. همین شناخت محدود و ناقص، خود به عاملی برای کاهش توجهات و علایق ما ایرانیان نسبت به کشورهای آفریقایی تبدیل شده است و این دو عامل ( بی اطلاعی و بی علاقگی) مستمراً در یک چرخه فزاینده یکدیگر را تشدید کردهاند. بی تردید رسانهها میتوانستند نقش مؤثری برای شکستن این چرخه فزاینده ایفا کنند. همچنان که در شرایط کنونی نیز قادرند با ایفای نقش فعال در اطلاع رسانی، به تدریج ازشکاف موجود بکاهند و افکار عمومی کشور را نسبت به واقعیتهای کنونی این کشورها آگاه کنند.
آیا تصویر ذهنی مردم کشورهای آفریقایی نسبت به جمهوری اسلامی ایران نیز غیرواقعی و ناقص است؟ اصولاً شناخت آنان نسبت به ما تا چه حد دقیق و منطبق با واقعیتهای کشور ماست؟
متأسفانه باید اذعان کرد که شرایط نسبتاً مشابهی از نظر تصویر ذهنی کشورها و جوامع آفریقایی نسبت به ما وجود دارد. شناخت آنان نیز از ایران، شناختی ناقص و غیرواقعی و غیر روزآمد است. این وضعیت نیز معلول عوامل مختلفی است که به برخی از آنها از قبیل نبودن تعاملات و همکاریهای فعال اقتصادی، علمی، فرهنگی و گردشگری، اشاره شد. در واقع همان دلایلی که موجب شده تا تصویر ما از آنان ناقص و غیرواقعی باشد، برای تصویر ذهنی آنان از ما نیز نقش مشابهی را ایفا کرده است.
عامل دیگری که این تصویر غیرواقعی از جمهوری اسلامی در اذهان افکار عمومی آفریقا را شکل دادهاند مربوط به آن بخش از تبلیغات رسانهای غرب علیه کشورمان طی سالهای متمادی گذشته است که بر محور ایران هراسی انجام شده است. متأسفانه دامن زدن به پدیده ایران هراسی و همچنین آثار تحریمها، آثار منفی خود را در تصویر ذهنی جوامع آفریقایی نسبت به کشورمان بر جای گذاشته است. اما اگر تأثیر مجموعه عوامل یاد شده را در ساخت تصویر ذهنی جوامع آفریقایی نسبت به جمهوری اسلامی ایران لحاظ کنیم، خواهیم دید که تصویر آنان از جمهوری اسلامی ایران به مراتب غیر واقعیتر و کج و معوجتر از تصویری است که ما از جوامع آفریقایی داریم.
فضای پسابرجام تا چه حد در تغییر این ذهنیت در میان کشورهای آفریقایی اثرگذار بود؟
پروژه ایران هراسی آثار منفی خود را در همه کشورها نسبت به جمهوری اسلامی ایران بر جای گذاشته است و کشورهای آفریقایی در این زمینه استثنا نبودند. خوشبختانه توافق هستهای و اجرای برجام این فضا را شکست و تصویر متفاوت و تازه ای از ایران به کشورهای دنیا ارائه داد و به همین دلیل گشایشها و فرصتهای بسیار زیادی در مناسبات خارجی کشور به وجود آورد. در حقیقت یکی از آثار و برکات بسیار مهم توافق هستهای و اجرای برجام بی اثر شدن پدیده ایران هراسی و فرو ریختن تصوراتی بود که به خاطر اجرای پروژه ایران هراسی نزد مردم و دولتهای دیگر کشورها علیه کشورمان شکل گرفته بود.
چنانکه گفتید پس از برجام شاهد تغییر معنا داری در مراودات سیاسی و اقتصادی ایران با کشورهای دیگر بودیم. نتیجه عملی برجام در تعاملات ایران و کشورهای آفریقایی چه بوده است؟
تحریمهای غرب علیه جمهوری اسلامی ایران و محدودیتهای وضع شده ناشی از آنها به تعاملات اقتصادی این کشورها با جمهوری اسلامی ایران آسیب وارد کرده بود. نگرانی دولتها و شرکتهای آفریقایی در دوره تحریمها، احتمال اعمال فشارهای سیاسی و همچنین اعمال جریمههای مالی از سوی قدرتهای بزرگ، علیه آنان به دلیل تعامل اقتصادی با تهران، سبب شده بود تا این کشورها در مسیر تعامل اقتصادی با کشورمان مسیر حزم و احتیاط و یا صبر و انتظار را پیشه کنند.
اما پس از برجام این سیاست کنار گذاشته شد و علاقه به توسعه همکاریها به صورت چشمگیری در رفتار و مواضع سیاسی کشورهای مختلف از جمله کشورهای آفریقایی مشاهده شد. بعد از برجام شاهد سفرهای مهمی از سوی رهبران و مقامات آفریقایی به تهران بودیم، آقای زوما رئیس جمهوری آفریقای جنوبی با یک هیأت بسیار گسترده متشکل از تعدادی از وزیران کابینه و تعداد قابل توجهی از تجار آن کشور برای اولین بار پس از بیست و دو سال به جمهوری اسلامی ایران سفر کرد. برگزاری دوازدهمین نشست کمیسیون مشترک با آفریقای جنوبی، سفر آقای راما فوزا معاون رئیس جمهوری به تهران، سفرهای متعدد وزیر خارجه آن کشور به تهران، سفر رئیس جمهوری غنا به تهران برای اولین بار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سفر آقای بوهاری رئیس جمهوری نیجریه به همراه تنی چند از وزیران کابینه ایشان به تهران وسفرهای متعدد دیگری در سطوح مختلف از سوی مقامات و مسئولان کشورهای آفریقایی به تهران انجام شده است. همه این تحرکات و فعالیتها حاکی از آن است که ما وارد فضای کاملاً متفاوتی شده ایم. فضایی که قابل مقایسه با گذشته نیست و کشورها احساس میکنند در شرایط جدید میتوانند فارغ از محدودیتها و نگرانیهای گذشته به توسعه و تحکیم روابط دو جانبه خود با تهران بپردازند.
نقش رسانههای نوشتاری، صوتی و تصویری در انعکاس این تحولات و رویدادها و اطلاع رسانی در مورد فرصتها و واقعیتهای به وجودآمده کنونی نقشی تعیین کننده و مهم است. چنانچه نتوان بموقع و سریع بر این مشکل فایق آمد، فاصلههای ایجاد شده قبلی باقی خواهند ماند و فرصتهای بسیار ارزشمند و متعدد به وجود آمده کنونی، از دست خواهند رفت.
یک بار دیگر به نقش رسانهها اشاره کردید. این در حالی است که رسانه ملی به عنوان فراگیرترین و تأثیر گذارترین رسانه کشور در تمام سالهای گذشته، اخبار دست چندم و آن هم صرفاً خبرهای منفی آفریقا را پوشش داده است. نمی دانم که ارتباط بین وزارت خارجه با سیاستگذاری رسانه ملی به لحاظ سازمانی چطور شکل میگیرد اما سؤال این است که چرا در تمام این سالها تلاش نشده تا این نوع خبر رسانی و نگاه به آفریقا اصلاح شود؟
اینکه چرا چنین مشکلی به وجود آمده معلول علتهای مختلفی است که در حوصله این بحث نمی گنجد. اما واقعیت این است که چنین مشکلی وجود داشته و کمابیش وجود دارد. تا وقتی تصویر ذهنی که برای مخاطبان از آفریقا ساخته میشود، همان تصویر ترسناک گذشته است، انگیزه ای برای سفر به آفریقا یا انجام تجارت و تعاملات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با کشورهای این قاره ایجاد نمی شود و تا وقتی نگاه جوامع آفریقایی نسبت به کشورمان با همین ابهامات و مشکلات روبرو است، امکان افزایش تعاملات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تجاری بین ما و آنان وجود نخواهد داشت. صدا و سیما و سایر رسانههای ما درباره پوشش اخبار آفریقا نیازمند رویکردی متفاوت و جدید هستند. حضور نمایندگان رسانه های صوتی، تصویری و نوشتاری در کشورهای آفریقایی و مبادله متقابل هیأتهایی از رسانههای مختلف بین کشورمان با کشورهای آفریقایی برای به روز کردن تصویر ذهنی طرفین از یکدیگر بسیار کارساز و مؤثر است. به طور طبیعی همکاری متقابل و نزدیک بین رسانهها با وزارت امورخارجه تسهیل و تسریع کننده روند مورد اشاره است که امیدواریم شکلی فعالتر از گذشته به خود بگیرد.
برگردیم به نگاه ایران نسبت به آفریقا که ریشههایش را شما فرمودید. ما در دولتهای مختلف رویکردهای متفاوتی را نسبت به آفریقا اتخاذ کرده ایم، هم از نظر توسعه روابط و هم از باب تمرکزی که روی مناطق مختلف آفریقا داشتیم. گاهی شمال و جنوب آفریقا اهمیت پیدا کرد، گاهی اوقات شرق و گاهی غرب آفریقا. نگاه سیاست خارجی دولت یازدهم به آفریقا چیست؟ کدام بخش اولویت دارد؟ طبیعی است که شاید نشود روی تمام 54 کشور آفریقایی تمرکز کرد.
راهبرد کلان سیاست خارجی کشور بر مبنای اصول بنیادین مندرج در قانون اساسی، طراحی و تدوین شده است. رویکرد دولتها در سیاست خارجی کشور در هر مقطع تاریخی با تکیه بر این اصول و با توجه به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، برنامههای توسعه پنج ساله و برنامه چشمانداز بیست ساله و همچنین مقتضیات هر مقطع تاریخی و امکانات و منابع موجود در هر دوره شکل داده شده است.
توسعه روابط با آفریقا همواره بخشی از اصول ثابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده، هست و خواهد بود. راهبرد کلان جمهوری اسلامی ایران در رابطه با آفریقا همواره مبتنی بر همکاری نزدیک در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوده است. اما رویکردهای اجرایی در هر مقطعی متناسب با اولویتهای ایجاد شده ناشی از مقتضیات و ضرورتهای خاص آن دوره تعریف و اجرا شده است. این مسأله امری طبیعی برای همه کشورهاست. زیرا منابع، امکانات و ظرفیتهای موجود برای اولویت بندی اهداف و اجرای سیاست خارجی در هر کشوری محدود و مشخص است.
در شرایطی که برخی موضوعات به لحاظ اهمیت و حیاتی بودن ماهیت خود، به صورت اجتناب ناپذیر به مسأله اول و درجه یک سیاست خارجی کشور تبدیل میشوند، اولویت سایر موضوعات را تحت تأثیر قرار میدهند و به ردیفهای دست دوم و سوم اولویتها منتقل میکنند. مسأله جنگ تحمیلی و مذاکرات هستهای برای سیاست خارجی کشور ما چنین ماهیتی داشتند. این گونه تغییر اولویتها، ماهیتی تحمیلی دارند و اجتناب ناپذیرند و در عین حال برای همه کشورها امری قابل فهم و پذیرفته شدهاند.
منابع و ظرفیتها، ظرفیتهای محدود و مشخصی است. وقتی دولت به دلیل بروز مسائل حیاتی و مهم ناچار میشود 60 درصد تا 70 درصد ظرفیت تخصیص داده شده برای اداره سیاست خارجی کشور را معطوف به مدیریت آن مسأله حیاتی و با اولویت ویژه اختصاص دهد، به ناچار آن 30 تا 40 درصد ظرفیت باقیمانده بین سایر اولویتها باید توزیع شود. طبیعی است در چنین شرایطی توجه از بخشهای دیگر کاسته میشود.
علت عمده این فراز و فرودها در رویکردها و اجرای آنها طی سه دهه گذشته را باید در ارتباط با آثار ناشی از ظهور شرایط ویژه مثل جنگ تحمیلی و بحران هستهای برای سیاست خارجی کشور جستو جو کرد. اگرچه این مسأله تنها دلیل نیست اما یکی از دلایل مهم تلقی میشود. بی تردید عوامل دیگری در این فراز و فرودها نقش داشتهاند و چنانچه علتهای واقعی آنها شناسایی و رفع نشوند، وضعیتهای گذشته باز هم میتوانند تکرار شوند.
اما با وجود همه این مشکلات، در مجموع وضعیت روابط با آفریقا در شرایط کنونی وضعیتی خاص و قابل توجه است. زیرا تفاهم هستهای موجب شده که فضای ایران هراسی و در نتیجه ملاحظات و احتیاطهایی که کشورها در توسعه روابط با ایران داشتند از بین برود. از سوی دیگر ایران بعد از برجام مصمم تر، قوی تر و با اشتیاق بیشتر به همکاری و توسعه روابط با آفریقا مینگرد. خوشبختانه وضعیت مشابهی در میان کشورهای آفریقایی برای توسعه روابط با جمهوری اسلامی ایران به وجود آمده است. دولت یازدهم طی سه سال اول مسئولیتش، عمده توجه خود را به حل و فصل مسأله هستهای کشور معطوف کرد، خوشبختانه این تلاش، در سایر حوزههای سیاست خارجی از جمله در حوزه روابط با آفریقا، آثار مثبت خود را به وجود آورده است. اکنون با فضای مثبت به وجود آمده با فراغ بال بیشتر و در فضای مثبت تری میتوان توسعه و تحکیم روابط با آفریقا را پیگیری و اجرا کرد. نکته بسیار مهم درخصوص شرایط جدید این است که علاقه به توسعه و تحکیم روابط با کشورهای آفریقایی امروز به خلاف گذشته، یک علاقه یکسویه نیست بلکه علاقه ای دوطرفه است. لازمه انجام همکاری دو جانبه بین دو واحد مستقل سیاسی، وجود علاقه دوسویه نسبت به آن است. امری که در گذشته وجود نداشت و یا ضعیف بود. وجه ممیزه شرایط جدید، شکل گیری این علاقه به صورت دوجانبه بین تهران و پایتختهای کشورهای آفریقایی است.
دولت یازدهم، ستاد اقتصادی آفریقا به ریاست معاون اول رئیس جمهوری که در دولت گذشته تعطیل شده بود را احیا کرد . این ستاد با استفاده از جایگاه ویژه خود میتواند از ظرفیتهای به وجود آمده برای توسعه و تحکیم روابط با آفریقا استفاده کند و وقفه ای که درگذشته در روابط ما با آفریقا پیش آمده بود را جبران کند. نکته بسیار مهم درک عمیق این واقعیت است که فرصتهای به وجود آمده دائمی و همیشگی نیستند، چنانچه نتوان بدرستی و به سرعت از این فرصتها استفاده کرد، به دلیل ویژگی ناپایداری که چنین فرصتهایی دارند، بسرعت ناپدید میشوند و از دست خواهند رفت.
آیا باید منتظرتغییر چشمگیر و معناداری در سیاست خارجی دولت یازدهم نسبت به آفریقا در یک سال باقی مانده از عمر دولت باشیم؟
چنانچه بتوانیم ظرفیتهای لازم برای بهره برداری از فرصتهای شکل گرفته کنونی را بموقع تمهید کنیم و این فرصتها را به دستاورد برای کشور تبدیل کنیم طبیعتاً تغییرات محسوس و معناداری در تعاملات و مناسبات کشورمان با کشورهای آفریقایی اتفاق خواهد افتاد. اما چنانچه این کار صورت نگیرد، فرصتها از بین خواهند رفت و احیای آن کار ساده ای نیست و وضعیت روابط نمی تواند تغییرات معنا دار و متفاوتی را تجربه کند.