۰ نفر

تهدیدات جدی اقتصادی ۲۰۱۷

۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۵:۳۱
کد خبر: 173739
تهدیدات جدی اقتصادی ۲۰۱۷

با وجود شواهد علمی بسیار مبتنی بر گرمایش زمین و خسارت‌های محیط‌زیستی و اقتصادی آن، عموم دولت­ ها اقدامات مناسبی برای مقابله انجام نداده اند. برخی نیز همانند دولت فعلی آمریکا وجود چنین تغییراتی را رد میکنند. ریشه این امر را باید مانند همیشه در حوزه اقتصاد جست.

«تغییر اقلیم موضوعی است که از طرف چینی ­ها طراحی شده تا جلوی رقابت پذیری محصولات امریکایی را بگیرد.»

 جمله ­ای که خواندید پیامی بود که ترامپ در توییتر منتشر کرده و ظاهرا به آن باور دارد. با وجود شواهد علمی بسیار مبتنی بر گرمایش زمین و خسارت‌های محیط‌زیستی و اقتصادی آن، عموم دولت­ها نه تنها قدمی شایسته برای مقابله با آن برنداشته، بلکه برخی مانند دولت فعلی امریکا دستور به حذف صفحه اینترنتی مربوط به معرفی آن از پایگاه اینترنتی سازمان محیط زیست می­دهند. ریشه این امر را باید مانند همیشه در حوزه اقتصاد جست.

منفعت برخی گروه‌ها، مانند صنایع سوخت فسیلی حکم می‌کند تا با لابی های گسترده، جایگاه خود را حفظ کنند. دولت فعلی امریکا از یک طرف سعی دارد به شعارهای انتخاباتی خود عمل کند و از طرف دیگر، حامیان کارزار انتخابی خود، که عموما از میان همین گروه‌ها هستند را راضی نگه دارد. هدف اصلی ترامپ در این زمان حفظ رشد اقتصادی و از آن مهم­تر  بازگرداندن مشاغل با درآمد بالا به امریکاست. مشاغلی که با افول صنایع سنگین و اعمال قوانین سخت‌گیرانه بر صنایع آلاینده مانند ذغال سنگ و البته سرعت بالای روند جهانی‌سازی، از امریکا به دیگر کشورها منتقل می‌شوند. دغدغه ­ای واقعی ـ به خصوص در ایالت­ های غرب مرکزی مانند ویسکانسین و میشیگان ـ که یکی از دلایل پیروزی ترامپ بود.

با اجماع دانشمندان بر شواهد و داده­ های به‌دست‌آمده، شک و شبهه نسبت به پدیده گرمایش زمین هرروز کمرنگ‌تر می‌شود. اما سوال اینجاست که تبعات اقتصادی تغییر اقلیم چیست و چه راه­ حل­هایی برای مقابله با آن وجود دارد. بر اساس تحقیقات موسسات مختلف (اعم از دانشکده اقتصاد لندن، برکلی و ...) خسارت­های مالی ناشی از تغییر اقلیم در آینده نزدیک چیزی بالغ بر 2.5 تریلیون دلار و تا سال 2050 بیش از 25% تولید ناخالص جهانی، خواهد بود. خساراتی نظیر افزایش سطح آب دریاها، نابودی اراضی، بر هم خوردن اکوسیستم، مشکلات جدی زنجیره تامین غذا و... با امتداد این روند‌، دامن‌گیر بشر خواهند شد.

 جلوگیری از افزایش سطح کربن در جو به عنوان عامل اصلی تسریع تغییر اقلیم، اگرچه پرهزینه است، ولی اجتناب از آن هزینه ­های به مراتب بیشتری بر اقتصاد جهانی تحمیل می‌کند. در این زمینه راه­ حل­های زیادی برای مقابله پیشنهاد شده ­اند؛ مانند مالیات بر کربن یا سهمیه قابل فروش کربن که برخی کشورها در سطوح محلی و ملی آن را اجرا می­ کنند. ولی مشکل اصلی عدم پایبندی کشورها در سطح بین‌المللی است. تغییر اقلیم اگرچه خسارات زیادی به اقتصاد جهانی وارد می­کند، ولی میزان این خسارت­ها در همه جا یکسان نیست. در مناطق سردسیر این خسارات کمتر بوده و حتی می‌تواند به سود دولت محلی باشد. دلیل مهم دیگری که بازیگران جهانی را از انجام اقدام در مقابل این پدیده بازداشته، مفهومی به نام «معمای زندانی» است که بر اساس آن هر کشوری ترجیح می­دهد که دیگران این اقدامات را انجام داده و خود فشار مقرراتی به صنایعش وارد نکند. بر اساس همین منطق کنفرانس­های زیادی که تا امروز در مورد این پدیده برگزار شده (مانند کنفرانس کیوتو) موفق نبوده‌اند. پیمان پاریس نیز بعید است بتواند از زیر تیغ دولت فعلی امریکا، که در حال حاضر تصمیماتش بیشتر بر پایه دیدگاه‌­های اندیشکده ­های راست­گرای افراطی مانند بنیاد Heritage است، جان سالم به در ببرد.

طنز تلخ ماجرا آنجاست که تغییر اقلیم خطری بوده که دانشمندان بیش از سه دهه است آن را گوشزد کرده ­اند ولی همچنان کشورهای اصلی آلاینده تدابیر جدی برای آن نیاندیشیده ­اند. حال آنکه در سالهای اخیر خطرات دیگری نیز پا به عرصه اقتصاد جهانی گذاشته­ اند. مهاجرت­ های انبوه از مناطق جنگ زده مانند سوریه و لیبی به اروپا و امریکا یکی از این بحران هاست. بحرانی که هم بر  کشورهای مبدأ و هم بر کشورهای مقصد، هزینه‌های سنگینی را تحمیل کرده است. هزینه ­هایی که با امواج رسانه­ ای گروه‌های ملی­ گرای افراطی و نژادپرست، باعث خشم طبقه متوسط از ناکارآمدی­ های دولت­های فعلی شد و در نهایت باعث شد جریان­های ملی­ گرا و ضد جهانی­سازی بتوانند افرادی مانند فاراژ و ترامپ را به قدرت برسانند. رژیم‌هایی جدید که با قربانی نشان‌دادن قشر متوسط جامعه خود، و با وعده تغییرات سریع، سعی دارند با سیاست‌های تندروانه و رسانه­ای، قدرت را به هر ترتیب حفظ کنند. نمونه بارز این سیاست‌ها را در تصویب پی­ در­پی فرمان‌های اجرایی عجیب ترامپ مشاهده می کنیم.

چنین سیاست‌هایی به تجربه اگر آتش جنگ­ را روشن نکنند، آثار بلندمدت مثبتی هم نخواهند داشت. در این لحظه شاید تنها راه چاره در مرحله اول آگاه­سازی مردم از عدم کارکرد این سیاست­ها و در مرحله بعدی تشویق به اعتراضات مدنی باشد. هرچند که سیاست‌مداران این کشورها تا مدتی مانند کبک سرشان را در برف فرو کرده و به کار خود ادامه دهند، حداقل می­توان قدرت آنها را در آسیب‌زدن به نظام­های فعلی اقتصاد جهانی کاهش داد. البته باید امیدوار بود که با ادامه گرمایش زمین تا پایان فرونشینی تب این جریان­های افراطی برفی مانده باشد که بخواهند سرشان را در آن فرو کنند.

 

*کارشناس مدیریت کسب و کار (MBA)