او از نسل مردانی بود که سال 57 حکومت وقت را ساقط کردند و خود به حکومتداری مشغول شدند. انقلاب ایران گرچه محتوایی متمایز داشت، اما از نظر شکل و فرم اتفاق منحصربهفردی نبود و همه میدانستند مانند همه جهان، پس از تعیین دولت توسط انقلابیون، بیش از 2 راه پیشروی نظام مدیریتی قرار ندارد. یا باید مدیران وقت را با تغییر رنگی تاکتیکی دوباره به کار میگماشتند یا کسانی را به عرصه وارد میکردند که قبل از آن تجربه و اندوختهیی از کشورداری نداشتند. اگر راه اول را برمیگزیدند که انقلاب معنای خود را میباخت و آرمانها در نطفه خفه میشد، اگر هم به راه دوم متوسل میشدند باید هزینه سنگین آزمون و خطاهارا میپرداختند. به هر جهت شورای انقلاب گام در راه دوم نهاد و کشور درگیر یک پوستاندازی محتوایی و شکلی شد. چندی نگذشته بود که آتش منحوس جنگ، دامان انقلاب را گرفت و 8 سال بحرانی به ملت و انقلابیون تحمیل شد. در این 8 سال تمام تمرکز حاکمان و مدیران وقت، حفظ بقای کشور، انقلاب و نظام نوپا بود تا اینکه در تصمیمی هوشمندانه و واقعبینانه جنگ خاتمه یافت و عصر جدیدی نمایان شد.
همه کسانی که با شور انقلابی، 8 سال جنگ را تاب آورده بودند اکنون در پیشگاه یک آزمون جدی قرار داشتند؛ آزمونی که دیگر رنگ و بوی ریاضت، کوپن و صرفهجویی نداشت بلکه با تغییر پارادایمی اساسی، سودای توسعه، برنامهریزی و سازندگی در سر میپروراند. مردی مانند هاشمی که جایگاهش در انقلاب و نظام تضمین شده بود، بار دیگر خود را در معرض رای مردم قرار داد و در قالب دولت پنجم، پیشاهنگ آزمونی دشوار اما هیجانانگیز شد. آیتالله هاشمی که در ابتدا فقط یک انقلابی و مبارز بود پس از 8 سال دست و پنجه نرم کردن با بلای جنگ، شیوههای مدیریتی را به خوبی آموخت و در قامت یک دولتمرد برجسته ایران را وارد مدار توسعه کرد.
او که مردی باهوش و نکتهسنج بود به خوبی میدانست مدیریت جنگ با مدیریت توسعه از زمین تا آسمان فرق دارد. رییس دولتهای پنجم و ششم مسلط به حد و اندازه جعبه ابزارش بود و با اینکه توسعه را با درایت دنبال میکرد، اما میدانست که باید فرصت آزمون و خطا در اختیار مردانش بگذارد. این آزمون و خطاهای هدفمند شاخصهای متعدد اقتصادی را جابهجا کرد و رکوردهای مثبت و منفی متعددی را ثبت نمود که تحلیل مجرد آنها مجال دیگری میطلبد. همین بس که در دوران ریاست او اقتصاد ایران هم بالاترین نرخ تورم را ثبت کرد و هم به بالاترین نرخ رشد دست یافت. گرچه اشتباهات بعضا فاحشی هم رخ داد، اما آنچه حیاتی است حرکت یک کاروان به دست مدیرانی نوظهور بود. مردانی که اگر انقلاب و هاشمی نبود، هرگز به جایگاهی که در گذشته داشتند یا اکنون دارند دست نمییافتند. فرصتی که آیتالله هاشمی برای یادگیری و تربیت نسل جدیدی از نخبگان به وجود آورد، توانست زمانی که انقلاب 57 به بلوغ رسیده بود، مدیرانی کارآزموده و توانا تحویل نظام سیاسی دهد. با این اوصاف این هنر هاشمی بود که از انقلابیونی پرشور، تکنوکراتهایی با شعور بسازد.
نباید از نظر دور داشت که ایجاد طبقهیی تکنوکرات، هزینههای گزافی در پی داشت اما بهترین پایان برای آن همه اشتباه فنی و تاکتیکی بود. مصداقها برای اثبات این ادعا فراوانند اما همان بس که شکست خوردگان یکسانسازی نرخ ارز در دهه 70 توانستند همان هدف را در دهه 80 محقق کنند.
عزم هاشمی برای ظرفیتسازی در مدیریت اقتصادی، نیروهایی آماده سیاستگذاری کرد که تاکنون نیز در عرصه حضور دارند. این نیروها بزرگترین عامل عملکرد متمایز دولتهای هفتم و هشتم به ریاست محمد خاتمی بودند و با آنکه در دولتهای احمدینژاد سکو نشین شده بودند، اما در دولت روحانی نشان دادند که هنوز مهمترین تکیهگاه سیاستورزی در اقتصاد هستند. شاید بزرگترین آسیب احمدینژاد به اقتصاد هم همین بود؛ نیروهایی را حذف کرد که از جیب همین کشور و ملت برای یادگیریشان هزینه شده بود و بار دیگر خواست آزمون و خطا کند تا وفاداران به خودش را در صدر حکمرانی قرار دهد و نهایتا هم نتیجهیی جز شکست برای او و ایران در پی نداشت. دولت یازدهم با آنکه شبیهترین دولت به دولتهای هاشمی خوانده میشد، دوباره راه را باز کرد تا از سرمایههای انسانی آیتالله بهره گیرد. بحرانی که احمدینژاد و یارانش در دامان کشور انداختند تنها به دست کسانی قابل مدیریت بود که اشتباهاتشان را 20 سال قبل انجام داده بودند.
کسانی مانند اسحاق جهانگیری، بیژن زنگنه، علی طیبنیا، مسعود نیلی و محمدعلی نجفی همه و همه وامدار مردی هستند که هم به آنها فضا داد و هم پشتشان را هرگز خالی نکرد تا به پشتوانه او بیشتر و بیشتر بیاموزند، البته در مقابل کسانی مانند غلامحسین کرباسچی و محسن صفایی فراهانی هم یافت میشوند که به گونهیی از صحنه بیرون رفتند که دیگر راهی برای بازگشت پیدا نکردند. بنابراین گزاف نیست اگر بگوییم تکنوکراتهای ایرانی بیش از همه مدیون هاشمیرفسنجانی هستند و مختصر اینکه، دانستن قدر هاشمی اکنون به استفاده از میراث گرانبهایی وابسته است که شجاعانه در طول سالیان برای نظام پرورش داد.
*کارشناس اقتصادی