۰ نفر

هزینه تخلیه حباب ارزی فرضی

اقتصاد ایران و حباب ارزی

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۱، ۱۹:۰۷
کد خبر: 1291
اقتصاد ایران و حباب ارزی

به نظر می رسد که نرخ ارز بازار آزاد نسبت به نرخ ارز رسمی، با توجه به مجموعه عوامل بنیادی اقتصادی و سیاسی حاکم بر کشور، انعکاس بهتری از ارزش بنیادی ارز در اقتصاد کشور را نشان می دهد و انحراف نرخ ارز بازار از نرخ ارز رسمی نمی تواند به عنوان علامت بروز حباب ارزی قلمداد شود. و البته مشکل آنجاست که تلاش برای تخلیه حباب ارزی که وجود خارجی ندارد، می تواند موجب تخلیه ذخایر ارزی بانک مرکزی گردد که هزینه های آن برای اقتصاد کشور بسیار بالا خواهد بود.

آیا اقتصاد ایران هم اکنون آبستن حباب ارزی است؟ البته وزیر اقتصاد معتقد است که بازار ارز هنوز دارای حباب است و در این مورد اظهار داشته است: مجموعه سیاست ها بر این است که عدد شکل گرفته در بازار ارز که به صورت حبابی است، از بین برود و این امر در حال انجام است. وی در عین حال تأکید کرده است: بانک مرکزی به دنبال آن است که نرخ ارز مرجع را به صورت لنگر و ثبات در این بازار دنبال کند.

وجود حباب ارزی در شرایطی طرح می شود که بررسی روند نرخ دلار رسمی و بازار آزاد نشان می دهد در حالی که شکاف میان نرخ ارز بازار و رسمی در اوج خود در بهمن ماه 1390، به حدود 90 درصد رسید، هم اکنون این شکاف به مرور کاهش یافته و به کمتر از 40 درصد رسیده است. البته اگر مبنای وجود حباب ارزی،‌ شکاف میان نرخ ارز رسمی و بازار آزاد باشد، روشن است که در شرایط فعلی با وجود تخلیه بخشی از حباب ارزی،‌ هنوز بازار ارز حبابی است. اکنون سوال این است که آیا بازار ارز در شرایط فعلی، واقعاً حبابی است؟

برای بررسی وجود حباب ارزی در اقتصاد ایران، ابتدا باید ببینیم که حباب دارایی چیست و چگونه به وجود می‌آید؟ هنگامی‌ که قیمت جاری یک دارایی از ارزش بنیادی آن فراتر می‌رود و این انحراف به صورت مداوم طی یک بازه زمانی افزایش می‌یابد، ما به اصطلاح با یک حباب دارایی مواجه هستیم. بنابراین صرفا جهش قیمت یک دارایی، بیانگر ایجاد حباب نیست،‌ بلکه شکاف میان ارزش جاری یک دارایی و ارزش بنیادی آن،‌ بیانگر ایجاد یک حباب دارایی است. به وجود آمدن حباب‌های دارایی به این معنا است که فعالان بازار غیرعقلایی رفتار می‌کنند و دچار توهم شده‌اند و قیمت‌های حبابی دارایی را به اشتباه به عنوان ارزش بنیادی دارایی ارزیابی کرده و در انتظار افزایش بیشتر و بیشتر قیمت دارایی و بنابراین کسب سود سرمایه‌ای حاصل از دارایی در کوتاه‌مدت، به فرآیند ایجاد حباب می‌پیوندند. در حالی که انتظار فعالین اقتصادی برای افزایش بیشتر قیمت دارایی،‌ توسط عوامل واقعی پشتیبانی نمی شود و صرفا تحت تأثیر جو روانی است.

البته در بازار ارز ایران،‌ نمی توان ادعا نمود که نرخ ارز رسمی، بیانگر ارزش بنیادی ارز است و انحراف از آن، بیانگر بروز حباب ارزی است. مساله مهم این است که ارزش بنیادی یک ارز خارجی مانند دلار چگونه تعیین می شود؟ خوب روشن است که ارزش بنیادی ارز بر اساس عوامل بنیادی عرضه و تقاضای ارز در بازار تعیین می شود. در اقتصاد ایران عوامل بنیادی تعیین کننده عرضه ارز به درآمدهای نفتی و صادرات غیر نفتی مربوط است. در مقابل عوامل بنیادی تعیین کننده تقاضای ارز مجموعه ای از عوامل مانند میزان تقاضا برای واردات و تقاضا برای ارز به عنوان یک دارایی است. نکته مهم این است که تقاضا برای ارز به عنوان یک دارایی، تحت تأثیر انتظارات و عوامل روانی فعالین اقتصادی است. آنچه روشن است اینکه جهش نرخ ارز در سال 1390،‌ عمدتاً به دلیل جهش تقاضای ارز به عنوان یک دارایی بود که از آن به عنوان تقاضای سفته بازی یاد می شود. و در عین حال عامل جهش تقاضای ارز به عنوان دارایی نیز،‌ شکل گیری انتظارات فعالان اقتصادی در راستای افزایش بیشتر و بیشتر نرخ ارز بود.

اکنون نکته کلیدی ماجرای حباب ارزی روشن می شود. نرخ فعلی ارز در شرایط کنونی در صورتی بیانگر حباب ارزی است که انتظارات فعالان اقتصادی که به جهش نرخ ارز انجامیده است،‌ مبنای واقعی نداشته و صرفاً‌ تحت تأثیر جو روانی رخ داده باشد. این در حالی است که بررسی شرایط حاکم بر اقتصاد ایران نشان می دهد که شکل گیری انتظارات عوامل اقتصادی مبنی بر افزایش نرخ ارز که در سال 1390 رخ داده، مبتنی بر عوامل واقعی بوده است. این عوامل واقعی که انتظارات افزایش نرخ ارز را شکل داده اند، عواملی مانند افزایش تنش با غرب بر سر برنامه هسته‌ای کشور، برنامه تشدید تحریم‌های اقتصادی به خصوص طرح تحریم بانک مرکزی و نفت از سوی غرب و محدودیت‌های گسترده در مبادلات ارزی بوده است. آیا می توان ادعا نمود که انتظار افزایش نرخ ارز در سایه بروز چنین عواملی واقعی نبوده است؟ پاسخ البته منفی است. این عوامل، عوامل واقعی بوده اند،‌ و انتظاراتی که بر اساس این عوامل شکل گرفته نیز انتظارات واقعی و نه موهومی است. بنابراین جهش نرخ ارز در سایه چنین انتظاراتی را نمی توان به عنوان یک حباب ارزی قلمداد نمود.

به همین سیاق، کاهش بیش از 200 تومانی نرخ دلار در یک ماه را نیز نمی توان به عنوان تخلیه حباب ارزی قلمداد نمود،‌ بلکه این کاهش در سایه ایجاد انتظارات کاهنده نرخ ارز در سایه موفقیت نسبی دور اول مذاکرات ایران و گروه 1+5 شکل گرفته است. البته روشن است که اگر مذاکرات دور دوم در بغداد موفقیت آمیز باشد، نرخ ارز می تواند به راحتی به کمتر از 1500 تومان نیز کاهش یابد،‌ اما این کاهش احتمالی نیز نه بیانگر تخلیه بیشتر حباب ارزی،‌ بلکه بیانگر تعدیل بیشتر انتظارات در بازار ارز به واسطه چشم انداز کاهش تنش ها و رفع تحریم های اقتصادی است. در مقابل و در صورت عدم موفقیت مذاکرات بغداد،‌ شکل گیری موج جدید انتظارات افزایش در بازار ارز و به دنبال آن جهش مجدد نرخ ارز نیز نمی تواند به عنوان بزرگتر شدن حباب ارزی قلمداد گردد.

در مجموع به نظر می رسد که نرخ ارز بازار آزاد نسبت به نرخ ارز رسمی، با توجه به مجموعه عوامل بنیادی اقتصادی و سیاسی حاکم بر کشور، انعکاس بهتری از ارزش بنیادی ارز در اقتصاد کشور را نشان می دهد و انحراف نرخ ارز بازار از نرخ ارز رسمی نمی تواند به عنوان علامت بروز حباب ارزی قلمداد شود. و البته مشکل آنجاست که تلاش برای تخلیه حباب ارزی که وجود خارجی ندارد، می تواند موجب تخلیه ذخایر ارزی بانک مرکزی گردد که هزینه های آن برای اقتصاد کشور بسیار بالا خواهد بود.