۰ نفر

فرمان ترامپ؛ بدون سود، سراسر زیان

۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۲۵
کد خبر: 177744
فرمان ترامپ؛ بدون سود، سراسر زیان

در 27 ژانویه، دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری امریکا دستور اجرایی را امضا کرد که به موجب آن مهاجران از هفت کشور مسلمان ایران، عراق، لیبی، سومالی، سوریه، سودان و یمن به‌طور موقت اجازه ورود به ایالات متحده را از دست دادند.

در نهم فوریه اما این تصمیم توسط دادگاه تجدیدنظر امریکا ملغی شد. با وجود آنکه قانونی‌ بودن این تصمیم مهم است، اما سؤال اصلی این است که آیا این طرح می‌تواند به هدفش یعنی «حفاظت از مردم امریکا در برابر حملات تروریستی توسط ملیت‌های خارجی مقیم امریکا» نزدیک شود یا خیر. پاسخ یک «نه» بلند است. با یک نگاه جامع به حملات تروریستی‌ای که توسط خارجی‌ها در خاک امریکا صورت گرفته می‌توان فهمید، این دستور ترامپ نمی‌تواند در توسعه امنیت ملی مؤثر واقع شود اما می‌تواند هزینه گزافی برای امریکایی‌ها در بر داشته باشد.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران ، سپتامبر سال گذشته، خطر تروریسم مجرمان خارجی‌ در ایالات متحده از سال 1975 تا پایان 2015 را تحلیل کردم. طی این دوران، 154 تروریست خارجی، 3 هزار و 24 نفر را طی 15 حمله تروریستی کشتند. یعنی اینکه شانس کشته‌شدن در یک حمله تروریستی که توسط یک فرد خارجی عملیاتی شده باشد، یک در 3.6 میلیون است. این خطر به نوع ویزایی که به فرد اجازه ورود به کشور را داده، بسیار مرتبط است.

از میان خارجی‌هایی که با ویزای توریستی B به امریکا می‌آیند، امکان ورود تروریست به امریکا بیشتر از سایر ویزاها است. مثلاً از 19 هواپیماربای عامل حملات یازده سپتامبر، 18 نفرشان دارای همین نوع ویزا بودند. اما فرمان اجرایی ترامپ، خطرناک‌ترین دسته‌های ویزا طی سالیان اخیر را مدنظر نداشته است و به جایش مردم هفت کشور مسلمان را به مدت 90روز از ورود به امریکا منع کرد.اما با وجود همه توجهی که به مهاجران شد، امکان کشته‌شدن براثر حملات تروریستی توسط مهاجران در خاک امریکا سالانه یک در 3.64 میلیون است. تنها سه قتل در چنین وضعیتی روی داده که هر سه آنها در دهه هفتاد میلادی روی داده و عاملانش از کشور کوبا بوده‌اند.

احتمال کشته‌شدن در یک نسل‌کشی معمولی در امریکا در سال‌های بین 1975 تا 2015 یک در 14 هزار و 219ام بوده است یعنی 255 هزار و 906 بار از احتمال کشته‌شدن در یک حمله تروریستی داخل خاک امریکا توسط یک غیرامریکایی بیشتر است. اما چنین قیاس‌هایی باعث نمی‌شود که ترامپ از تلاش برای منع ورود مهاجران به کشورش دست بردارد. ضمن آنکه سقف پذیرش سالانه را از 85 هزارنفر در سال 2016 به 50 هزار نفر در سال 2017 کاهش داده و به طور کلی هیچ سوریه‌ای را نخواهد پذیرفت. از سال 1975 ایالات متحده امریکا به طور متوسط هر سال به 79 هزار و 329 مهاجر اجازه ورود به کشور را می‌داد. بنابراین با اعلام سقف ظرفیت سال 2017، مشخص می‌شود که این رقم 37 درصد کاهش داشته است.در مقابل اما برخی از مردم امریکا در اعتراض به طرح ممنوعیت رئیس جمهوری امریکا دونالد ترامپ به فرودگاه‌ها رفتند و از مهاجران حمایت کردند. مهاجران این هفت کشور مسلمان تاکنون عملیات تروریستی‌ای که منجر به کشته‌شدن حتی یک امریکایی شود را داخل خاک این کشور عملیاتی نکرده‌اند.

 این ادعای اخیر مقامات که ممکن است حملات تروریستی به اندازه کافی به سمع و نظر مردم نرسد، منجر به افزایش ترس عمومی از مورد حمله قرارگرفتن می‌شود. یک تحقیق شوکه‌کننده نشان می‌دهد 47 درصد امریکایی‌ها یا «بسیار نگران» یا «تقریباً نگران»اند که خود یا عزیزانشان قربانی تروریسم شوند. این تحقیقات که توسط مؤسسه تحقیقات مذهب عمومی صورت گرفته به خوبی بیانگر ترس مردم از پدیده تروریسم است. البته در این میان مهم‌ترین مسأله این است که این ترس بسیار بیشتر از حدود تهدید حقیقی آن است. اما این ترس در حال اپیدمی‌ شدن است. ذهن ما برای فهم ایده‌ها و موضوعات از رویدادهای دراماتیک یا تازه استفاده می‌کند که ما را به سمت تعریف‌های اشتباه با تکیه بر اطلاعات غلط سوق می‌دهد.

با نگاهی به تروریسم، به یاد آوردن اتفاقات یازده سپتامبر، حملات تروریستی اخیر در اروپا یا تیراندازی کلوپ اورلاندو کار سختی نیست. اما با وجود این به نظر می‌رسد هدایت افکار عمومی در امریکا طوری بوده که خطر تروریسم را بزرگ‌تر از خود واقعی‌اش نشان داده‌اند.

چه باید کرد؟

صرف‌نظر از اندازه تهدید واقعی یا خیالی تروریستی خارجی‌ها، دولت امریکا در زیرنظر گرفتن تروریست‌هایی که قصد ورود به کشور را دارند، نقش مهمی دارد. اما هر زیرنظر گرفتن منطقی‌ نیاز به یک‌سری فکت و واقعیت دارد.

اول آنکه، سیاستگذاران باید بفهمند امریکا در زیرنظرگرفتن تروریست‌ها موفق بوده است که همین دلیل کشته‌شدن تعداد کمی از امریکایی‌ها طی حملات تروریستی در خاک کشورشان است. البته دلیل دیگر آن می‌تواند این باشد که تهدید حملات تروریستی از آنچه سیاستگذاران امریکایی تصور می‌کنند، کمتر است. به طور مثال در حالی که از ابتدای فعال‌شدن گروه تروریستی داعش در سال 2013 تاکنون تنها 22 امریکایی در داخل کشورشان کشته شده‌اند، لیندسی گراهام سناتور کارولینای جنوبی داعش را تهدید وجودی امریکا می‌داند. بنابراین سخت است که چنین ادعاهای مقامات را باور کرد. مرگ تک‌تک این افراد بسیار غم‌انگیز است، اما این باعث نمی‌شود که داعش را تهدید وجودی امریکا بدانیم. هنگامی که ترامپ می‌گوید  تهدید داعش بسیار بزرگ است و هیچ نظامی برای مقابله با آن وجود ندارد، هیچ نیازی به بحث نیست تا صحت صحبت‌های او را فهمید.

دوم، هیچ پروسه امنیتی در متوقف‌کردن تروریسم کاملاً موفق و مؤثر نبوده است. استیون کاماروتا مدیر تحقیقاتی مرکز مطالعات مهاجرت، بدرستی می‌گوید که در کشوری به بزرگی امریکا، غیرممکن است که از ورود صد درصدی تروریست‌ها به کشور ممانعت به عمل آورد. یک تروریست سرسپرده یا خارجی‌ای که تصمیم گرفته پس از ورود به خاک امریکا دست به حمله تروریستی بزند، تنها از جهت‌هایی می‌تواند متوقف شود. صرف‌نظر از هر عملیاتی که امروز ممکن است صورت بگیرد، ممکن است که یک امریکایی در روز دیگری توسط یک خارجی و حمله تروریستی‌اش در خاک امریکا کشته شود. و ممکن است که نسل دوم مهاجران دست به حمله تروریستی بزنند مانند آنچه در سال گذشته در یک کلوب شبانه در اورلاندو توسط عمر متین صورت گرفت.

این موضوع غم‌انگیز اما به ندرت است. اغلب مسلمانان امریکا با جامعه امریکایی به خوبی هماهنگ شده‌اند و عقایدشان بسیار به مردم امریکا شبیه است بویژه در مقایسه با هم‌مذهبان شان در اروپا.

سوم، مزایای امنیت بیشتر باید با هزینه تأمین آن برابری داشته باشد. نکته‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد هرچه امنیت از یک حدی بیشتر شود و زیر نظر گرفتن تروریست‌ها شدیدتر صورت بگیرد، حملات تروریستی و در نتیجه مرگ ناشی از آن هم بیشتر خواهد شد. اما می‌توان به جایش به ازای هر دلاری که خرج زیرنظرگرفتن مهاجران می‌شود، یک دلار خرح تهدید‌های بزرگ‌تر مانند نسل‌کشی و تروریسم داخلی کرد. دولت منابع امنیت را کاسته بنابراین ساده‌تر می‌تواند نه فقط کشتارهای حملات تروریستی توسط خارجی‌ها بلکه خشونت و مرگ ناشی از آن را در همه ابعاد بکاهد.

این آمارها باید سیاست امریکا درباره تروریسم را آگاه کند. ناظمان دولت به طور مرتب بررسی می‌کنند که تحت قوانین امنیت تازه‌ای که آنها بنیان نهاده‌اند، نجات جان یک انسان چه مقدار هزینه دارد. نگرش کلیدی پشت این بررسی‌ها این است که زندگی انسانی به طور قطع بسیار باارزش است؛ اما نه تحت هر شرایطی. در واقع هر عملی که انسان انجام می‌دهد شانس مردن او را افزایش می‌دهد؛ مانند رانندگی. بنابراین اینکه ارزش بلامنازعی برای زندگی‌مان قائل شویم کار منطقی‌ای نکرده‌ایم. فرمان اجرایی ترامپ هم در این میان قرار نیست حتی جان یک امریکایی را نجات دهد.

قسمت مشکل ماجرا این است که بفهمیم از لحاظ آماری یک زندگی چقدر ارزش دارد. بسیاری از متخصصان امنیت 15 میلیون دلار برای هر زندگی آماری را تخمین زده‌اند. با استفاده از این تخمین، یک قانون جدید برای جلوگیری از تروریسم می‌تواند منطقی باشد. البته اگر نجات جان هرآدم با هزینه اعمال آن قانون برابری کند.

اگر محدودیت‌های ترامپ علیه مهاجران، احتمال کنونی کشته‌شدن امریکایی‌ها توسط حملات تروریستی مهاجران را تا 50 درصد کاهش دهد، چیزی حدود سالانه یک در 5.5 میلیون‌، آن موقع 525 میلیون دلار به ازای هر زندگی برای امریکایی‌ها هزینه برمی‌دارد که بر اساس محاسبات آماری 35 برابر مزیت آن، اقتصاد امریکا را متحمل هزینه می‌کند. برای اجراکردن هر طرحی در این مقیاس بزرگ لازم است که قبل از هر چیز هزینه-فایده آن توسط کارشناسان محاسبه شود.

این محاسبات به کنار، حتی یک زندگی هم با این فرمان ترامپ قرار نیست نجات پیدا کند. تنها 17 تروریست در بازه زمانی 1975 تا 2015 از این هفت کشور مسلمان به‌عنوان مظنون به انجام حملات تروریستی دستگیر شده‌اند که هیچ کدام هم موفق به کشتن کسی نشده‌اند. بنابراین احتمال کشتن امریکایی‌ها توسط حملات تروریستی به دست مهاجران از تروریست‌هایی که با انواع ویزا به این کشور وارد می‌شوند کمتر است.فرمان ترامپ پاسخی منطقی در واکنش به تهدید واقعی تروریسم خارجی‌ها در خاک امریکا نیست بلکه نه تنها هیچ مزیتی برای امنیت ملی در بر ندارد بلکه هزینه بسیار زیادی را متوجه امریکا می‌کند.

ترامپ 1