۰ نفر

رو در رو با موسس مایکروسافت؛

آنچه درباره "بیل گیتس" نمی‌دانستید!

۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۸:۴۴
کد خبر: 114721
آنچه درباره "بیل گیتس" نمی‌دانستید!

بیل گیتس، موسس مایکروسافت، در گفتگویی مفصل به سوالات کریستی یانگ از رادیو 4 بی‌بی‌سی پاسخ داده است.

به گزارش بی‌بی‌سی انگلیسی، او در این مصاحبه از همه چیز، از کودکیش گرفته تا کارهای خیریه‌اش با ملیندا صحبت کرده و در پایان آهنگهای مورد علاقه‌اش را نیز معرفی کرده است. بچۀ شر به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از فرادید، گیتس می‌گوید که در سن 12 سالگی، پدر و مادرش او را نزد روانشناس برده‌اند. "من قدری شر بودم. خیلی زود شروع کردم به پرسیدن این سوال که آیا همۀ قوانین پدر و مادرم منطقی هستند و آیا همیشه باید از آنها تبعیت کرد؟ بنابراین قدری کشمکش میانمان وجود داشت و یک جورهایی آنها را پس می‌زدم. روانشناسی که مرا نزد او بردند، خیلی آدم خوبی بود و من را تشویق به مطالعه در مورد روانشناسی و فروید و این جور چیزها کرد. او مرا متقاعد کرد که به چالش کشیدن پدر و مادرم کار منصفانه‌ای نیست و با این کار چیزی را ثابت نمی‌کنم. بدین ترتیب، تا 14 سالگی دیگر از آن حال و هوا بیرون آمدم که البته به نفعم تمام شد، چرا که وقتی سراغ برنامه‌نویسی و چیزهای کامپیوتری رفتم خیلی از من حمایت کردند." پل آلن، که بعدها در تاسیس مایکروسافت شریک بیل گیتس شد، در مدرسه چند کلاسی بالاتر از بیل بود. آنها به همراه هم به شکلی نرم‌افزار برنامه‌ریزی مدرسه را تنظیم کردند که همیشه بیل گیتس تنها پسری بود که در کلاس دخترها می‌افتاد. "این طور نبود که بتوانم با آنها حرف بزنم یا کاری کنم، ولی بغل دستم بودند. فکر می‌کنم که در حرف زدن با دخترها و قرار گذاشتن با آنها خیلی بی‌عرضه بودم. وقتی که به هاروارد رفتم، قدری اجتماعی‌تر شدم، اما هنوز در حرف زدن با دخترها زیر حد متوسط بودم." ماشین‌ها گیتس در 19 سالگی از هاروارد بیرون آمد تا به همراه آلن مایکروسافت را تاسیس کنند. "پل و من به اندازۀ کافی برنامه‌نویسی انجام داده بودیم، نوشتن سیستم برنامه‌ریزی دبیرستانمان هم یکی از آنها بود، و قدری پول پس‌انداز کرده بودیم. در نتیجه خودمان روی خودمان سرمایه‌گذاری کردیم و به قدر کافی پول داشتیم که چند نفری را استخدام کنیم. چون در آن زمان همه چیز جدید بود، اشتباهات زیادی هم مرتکب می‌شدیم. مثلاً از کجا باید می‌دانستیم که با ژاپنی‌ها چطور باید کار کرد؟ من کسانی را استخدام می‌کردم که سنشان از من بالاتر بود، در حالی که خود حتی نمی‌توانستم ماشین کرایه کنم، چون هنوز 21 سالم هم نشده بود. در نتیجه همه چیز در آن موقع خیلی در هم و برهم بود." گیتس اعتراف می‌کند که زمانی به خاطر سرعت بالا، گواهینامه‌اش ضبط شده است. "الان دیگر از آن کارها نمی‌کنم. اما آن موقع‌ها اولین ماشینی که داشتم پورشه 911 بود. یکی از شیطانی‌هایم این بود که شبها با پورشه بیرون می‌رفتم و به استراتژی شرکت فکر می‌کردم." تعطیلات گیتس در مورد اولین سالهای سکانداریش در مایکروسافت می‌گوید: "من آخر هفته‌ها را کار می‌کردم. در واقع اعتقادی به تعطیلات نداشتم. باید قدری احتیاط می‌کردم و استانداردهای خودم را برای ارزیابی نحوۀ کار کردن دیگران در شرکت به کار نمی‌بردم. من پلاک ماشین همه را حفظ می‌کردم و می‌توانستم از پنجره نگاه کنم و ببینم که کی چه زمانی می‌آید. در نهایت وقتی که شرکت بزرگتر شد، قدری شل کردم." بی‌رحمی آیا بیل گیتس در کسب و کار بیرحم است؟ "نه، مگر اینکه قیمتهای شدیداً پایین را بیرحمانه بدانید. رقابت کردن با کسی که تمرکزش را بر حجم فروش گذاشته می‌گوید که ما این قیمتهای فوق‌العاده پایین را پیشنهاد می‌دهیم، مسلما سخت است. این موضوع برای رقبا بسیار ترسناک است و بله از این نظر ما خیلی تهاجمی عمل می‌کنیم." استیو جابز "استیو جابز در تاریخ کامپیوترهای شخصی واقعاً انسان منحصر به فردی است، مخصوصاً وقتی که به کاری که در اپل کرده نگاه می‌کنید. در برخی دوره‌ها ما کاملاً با هم متحد بودیم و با هم کار می‌کردیم. مثلاً من برای اپل 2 برنامه نوشتم. گاهی اوقات خیلی سخت گیری می‌کرد و برخی اوقات خیلی تشویقتان می‌کرد. او واقعاً از آدمها خوب کار می‌کشید." گیتس در ادامه می‌گوید: "در سالهای اول بیشتر رابطۀ ما کاری بود، اما وقتی که استیو مریض شد بیشتر از زندگیمان و بچه‌هایمان با هم صحبت می‌کردیم. استیو یک نابغۀ خارق‌العاده بود، اما من نسبت به او مهندس‌تر بودیم. اما به هر ترتیب، خوش می‌گذشت. دوستی‌ای بود که حول افکار جدیمان می‌گشت، اما متاسفانه نهایتاً نتوانست به سرطان پیروز شود و فوت کرد." ازدواج با ملیندا گیتس از اولین ملاقات با زنی که بعدها همسرش شد می‌گوید. "یک جلسۀ مایکروسافت در نیویورک بود و نفر یکی مانده به آخری بودم که رسیدم، و نشستم و او آخرین نفری بود که رسید. او بغل دست من نشست و از او پرسیدم که آیا می‌خواهد که شب برای رقص بیرون برویم، ولی آن شب قرار بود که با یک عدۀ دیگر بیرون برود. چند هفتۀ بعد او را در پارکینگ دیدم و گفتم: "چند هفتۀ دیگر می‌توانی بیرون بیایی؟" و او گفت، خوب چیزی که من گفتم خیلی به مذاقش خوش نیامده بود." هیچکدام از آنها در ابتدا فکر نمی‌کردند که رابطۀشان جدی خواهد شد. "من در آن زمان هنوز خیلی تک بعدی بودم. در دهۀ سوم زندگیم، و بخش بزرگی از دهۀ چهارم زندگیم، اگر از من می‌پرسیدید می‌گفتم که زندگیم حول محور کارم چرخد. بنابراین اصلاً برنامه‌ای برای ازدواج و بچه‌دار شدن نداشتم. اما نهایتاً فهمیدم چه میخواهم بکنم، و او در بسیار به موقع وارد زندگیم شد و عاشق هم شدیم. من قدری باید در مورد این موضوع فکر می‌کردم، اما به خودم گفتم "آره، دلم می‌خواهد اولویتهایم را تغییر بدهم." و حتماً می‍‌دانید که ما دو تا الان خیلی به سفر و تعطیلات می‌رویم. مطمئنم اگر به بیست و چندسالگیم برگردم اینقدر به خودم سخت نمی‌گیرم."‌ کارهای خیر پدر و مادر گیتس هر دو فعالیتهای خیریه داشتند و از جمله در مراکز کنترل بارداری (Planned Parenthood) همکاری می‌کردند. "سقط جنین همچنان در بخشهایی از آمریکا مسئله‌ای بسیار جنجالی است. اما پدر و مادر من هر دو به تصمیم‌گیری مادر بر سرنوشت کودکش معتقد بودند. پدر من رییس یکی از این مراکز بود. در نتیجه الگوی خوبی برای من در زمینۀ مسئولیت‌پذیری اجتماعی بودند. گیتس می‌گوید که برای او و همسرش مهمترین کار نابود کردن مریضی‌هایی است که کودکان زیر پنج سال را می‌کشد و سعی دارند که پولشان را به نحوی صرف کنند که "بیشترین اثرگذاری را داشته باشد." "منظورم این است که نباید این پولها صرف خودمان شود. ما معتقدیم که فقط یک بخش کوچک از این پول باید به بچه‌هایمان برسد تا بتوانند کار و زندگی خودشان را داشته باشند و مسیرشان را انتخاب کنند. و درنتیجه بیشتر این پول دست من و ملیندا است و ما به این فکر می‌کنیم که چه کسانی در جهان از همه نیازمندتر هستند و عواید این پول باید به آنها برسد. وقتی که به آفریقا رفتیم، در مورد بیماری چیز یاد گرفتیم و وقتی که فهمیدیم به ازای هر 1000 دلاری که هزینه می‌کنیم، می‌تواند جان یک نفر را نجات دهد، واقعاً احساس فوق‌العاده‌ای داشتیم." آهنگهای مورد علاقۀ بیل گیتس دیوید بووی و کوئین: Under Pressure ویلی نلسون: Blue Skies اد شیران: Sing جیمی هندریکس: Are you Experienced یو2: One بیتلز: Two of Us