۰ نفر

ایرانی، ایرانی بخر

۲۶ اسفند ۱۳۹۵، ۹:۳۵
کد خبر: 182945
ایرانی، ایرانی بخر

پویش حمایت از تولید ملی، نمادی از بلوغ سیاسی - اجتماعی است

یکی دنبال یخچال جدید می‌گردد یکی دنبال لباس شب عیدی با کیفیت و ارزان. اما سؤالی که خیلی‌ها قبل از خرید از خود و دور و بری‌ها می‌پرسند این است که ایرانی بخریم یا خارجی؟ کدام ارزان‌تر و با دوام‌تر است؟ بعضی‌ها که تولید چین را جای تولید وطنی گذاشته‌اند، طور دیگری می‌پرسند؛ چینی بخریم یا خارجی! معمولاً هم تولید بی‌کیفیت چینی، به دلیل ارزانی به تولید وطنی ارجحیت پیدا می‌کند و اگر قرار باشد چیز درست و درمانی هم بخریم و پولش مهم نباشد که بلافاصله جنس چینی و ایرانی را توی ذهن‌مان خط می‌زنیم و می‌رویم سراغ برندهای اروپایی یا ژاپنی و کره‌ای.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران ، چند وقتی است که پویش‌ حمایت از تولید ملی فعال شده‌ و همه جا پرشده از شعار «ایرانی، ایرانی بخر» تا لااقل به شکلی عاطفی مردم را تشویق به حمایت از تولیدات ملی کند. اگر از نگاه یک خریدار معمولی به موضوع فکر کنیم شاید تنها قیمت و کیفیت یک جنس ذهن ما را درگیر کند ولی این تمام مسأله نیست چراکه حمایت از پویش تولید ملی، می‌تواند اتفاقات عمیق‌تری را در اقتصاد کشور رقم بزند. سعید لیلاز، اقتصاددان در حمایت از پویش‌های متعددی که مردم را به خرید تولید ملی دعوت می‌کنند  می‌گوید: «حمایت از تولید ملی و خرید کالاهای ساخت داخل بازتاب بلوغ اجتماعی و سیاسی است.»

این روزها در آستانه سال جدید و با داغ شدن بازار خرید و فروش در کشور بسیاری از فعالین اقتصادی و افراد تأثیرگذار سعی می‌کنند مردم را به خرید تولید ملی تشویق کنند. آنها معتقدند حمایت مردم از تولید ملی باعث رونق تولید، جلوگیری از خروج ارز، جلوگیری از بیکاری فزاینده و ثبات در چرخه اقتصاد ملی می‌شود. در این میان مردم بسیاری هم با پیوستن به این پویش‌ها به این خواست ملی واکنش نشان داده‌اند. پویش‌هایی مانند «خرید کالای ایرانی»، «خرید کفش تبریز»، «ساخت ایران» و در جالب‌ترین و آخرین نمونه، پویشی که یک پسر بچه‌ 10 ساله همدانی به نام محمد احسان زهدی کاظم‌پور به راه انداخت و بازتاب بسیاری هم پیدا کرد. محمد احسان همکلاسی‌ها، معلمان و اولیای بچه‌های مدارس دیگر همدان را به تحریم خرید کالای خارجی و استقبال از تولید ملی دعوت کرد. او با نوشتن طوماری با عنوان «خرید کالای ایرانی افتخار من است» سعی کرد پیامش را به گوش همه برساند. پیامی با عنوان «بابای من یک کارگر است، اگر جنس ایرانی نخریم بابای من بیکار می‌شود.»

 اینجا تحلیل سعید لیلاز و اینکه حمایت از کالای ایرانی نشان دهنده بلوغ اجتماعی و سیاسی است بیشتر معنا پیدا می‌کند. حالا مردم فهمیده‌اند برای بسامان شدن وضعیت اقتصادی نباید دنبال معجزه بود یا چشم به خارج دوخت یا به این فکر بود که زندگی شخصی خود را به در برد و بس. لیلاز می‌گوید: «نرخ بیکاری به صورت نگران کننده‌ای بالاست و تبدیل به مسأله روز کشور شده و این پویش‌ها نوعی واکنش به این موضوع است.»

یکی از راه‌هایی که می‌شود جلوی نرخ رو به رشد بیکاری را گرفت حمایت از تولید ملی است. بسیاری از کارخانه‌ها در دوره آشفتگی اقتصادی چند سال پیش ورشکست شدند و مردان و زنان بسیاری شغل‌ خود را ازدست دادند. حالا پنجره‌هایی گشوده شده و اقتصاد از محاصره و آشفتگی رهایی یافته، بازار ثبات گرفته و تورم عنان گسیخته مهار شده اما رکود همچنان پا برجاست. اگرچه کارشناسان می‌گویند نشانه خروج از رکود نیز مشهود است. اگرچه چرخ اقتصاد برای رهایی از سلطه پول نفت، محتاج حرکتی دسته جمعی در راستای حمایت از تولید داخلی است. آیا چنین توانی در کشور وجود دارد؟

لیلاز می‌گوید: «این کشور اگر می‌خواهد پیشرفت کند، باید کار کند. مردم باید کار کنند و همین‌طور که از خواست اجتماعی در قالب پویش‌ها پیداست، مردم دیگر فهمیده‌اند که نمی‌شود همیشه چشم به دست دولت داشته باشند.» وی از مزیت‌های نسبی زیادی در کشور مثال می‌آورد که با حمایت از آنها می‌شود مطمئن بود که رونق اقتصاد قابل تحقق است: «تولید دو برابر ظرفیت لبنیات در کشور، تولید 600 میلیون متر مکعب کاشی و سرامیک که می‌تواند بازارهای منطقه را در دست بگیرد یا تولید فولاد که در حال حاضر جزو 14 کشور بزرگ تولید‌کننده هستیم.» لیلاز تأکید دارد که اگر به توان داخلی و نیروی کار خود اعتماد کنیم، می‌توانیم براحتی تبدیل به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان خاورمیانه شویم.

جای شکی نیست که کشور نیازمند یک عزم جدی برای رونق محصولات داخلی است اما آیا می‌توان تنها با تبلیغات، مردم را به خرید تشویق کرد؟ برای ترمیم رابطه تولید‌کننده داخلی با مصرف‌کننده احتیاج به جلب اعتماد عمومی است. مردم ایران، سال‌هاست که برای خرید کالا به سمت مارک‌های خارجی رفته‌اند و حالا قرار است دوباره نگاهشان به سمت داخل برگردد. از سوی دیگر چندان هم نمی‌شود به مردم خرده گرفت چون به هر پاساژ و مرکز خریدی که می‌روند تنها مارک‌های خارجی را می‌بینند که در میان فرهنگ عمومی مصرف‌شان نشانه خوش سلیقگی، خوشپوشی و توانایی مالی است.

محمد سالاری پژوهشگر اقتصادی و اجتماعی، فرآیند بین تولید ملی و اعتماد ملی را یک رابطه دو طرفه و رفت و برگشتی می‌داند و معتقد است ما هر بار در تولید شکست خوردیم اعتماد مردم را ازدست دادیم و وقتی اعتماد سلب شد، تولید ضربه خورد و این تنش باعث شد هم اعتماد و هم تولید از مدار درست خود خارج شوند. او  می‌گوید: «هم تولید و هم اعتماد، باید باهم سامان پیدا کنند تا بتوانیم در بازار به توازن برسیم و این کار ساده‌ای نیست.» به گفته وی ما در طول تاریخ، چند بار توانسته‌ایم این دو مهم را به هم پیوند بزنیم که آن هم کوتاه مدت بوده و سرانجام خوب و مستمری نداشته است.

سالاری پول نفت را یکی از دلایل عقب ماندگی کشور و بی‌توجهی به ارزش کار در جامعه و تنبل شدن مردم ایران می‌داند و می‌گوید: «ما به خوردن رانت نفت عادت کرده‌ایم و تا وقتی این شرایط وجود دارد، نمی‌توانیم واقعاً تولید کننده‌های خوبی باشیم.» این گفته سالاری اگرچه تلخ است اما به اعتقاد صاحبنظران بسیاری حقیقت دارد و دقیقاً به همین دلیل نیز باید به حمایت از تولید ملی بپردازیم. در واقع حمایت از تولید ملی حمایت از کار و مقابله با بیکارگی و رانت‌خواری و حمایت از ارزش‌هایی است که حالا سالهاست کمرنگ شده. سالاری معتقد است این طرح، هم از جهت اجتماعی و هم از لحاظ روانشناسی اجتماعی بسیار مهم است و می‌تواند ما را از نظر اقتصادی در وضعیت امنی قرار دهد: «ما طی چند قرن اخیر نتوانستیم مزیت نسبی کشور خود را کشف کنیم و از دهه 40 به این سو تکیه زیادی به پول نفت داشتیم.» می‌توان این‌طور گفت که تکیه بیش از اندازه به پول نفت باعث شده نتوانیم یک ساختار منطقی در تولید داخلی ایجاد کنیم یا بدرستی از آنچه هست حمایت کنیم.

«مزیت نسبی» واقعیتی بالاتر از شعار دلفریب «خودکفایی در همه زمینه‌ها» است. نوعی از خودکفایی که تقریباً در بسته‌ترین کشورها هم امکان پذیر نیست. خودکفایی در همه زمینه‌ها دقیقاً به این معنی است که یک کشور در هیچ زمینه‌ای هیچ احتیاجی به دنیای خارج نداشته باشد که چنین وضعیتی حتی در کشوری مثل ژاپن یا آلمان نیز امکان‌پذیر نیست. بنابراین همان‌گونه که رئیس جمهوری در تبیین اقتصاد مقاومتی بارها تأکید کرده‌اند، هم باید به توان داخلی  افزود و هم درهای رو به جهان را به روی خود نبست. در این وضعیت یافتن «مزیت نسبی» در مقابل شعار خوش آب و رنگ خودکفایی در همه زمینه‌ها قرار می‌گیرد. مزیت نسبی اقتصاد ما کشاورزی است یا صنعت؟ صنعت و کشاورزی چه الزاماتی دارند؟ اگر قرار است کشاورزی جزو مزیت‌های ما باشد، دقیقاً چه چیزی باید بکاریم؟ آیا لازم است هم در تولید خربزه و هم گندم خودکفا باشیم؟ آیا نقشه دقیقی از وضعیت منابع آبی داریم؟ آیا برای سرپا ماندن صنعت باید دولت نفت بفروشد و پولش را میان کارخانه‌ها تقسیم کند؟ آیا برای بازگشت اعتماد مصرف‌کننده به تولیدات داخلی به راه انداختن چند پویش اجتماعی و ساخت چند برنامه و تزئین چند بیلبورد شهری کافی است یا اینکه اعتماد مفهومی همه جانبه است که پیش از صنعت و تولید ملی باید در عرصه‌های دیگر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز تحقق پیدا کند؟

موضوع را بیش از این‌ها پیچیده نکنیم؛ ساده شده مسأله همان چیزی است که در پویش کودک همدانی گفته شد: «بابای من یک کارگر است، اگر جنس ایرانی نخریم بابای من بیکار می‌شود.